❤️ - جُز خلوتِ عشق نیست درمان. ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

❤️ من به امیدواری خود معتادم. ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

❤️ بانـــُوی‌خونه‌ِروبـٰایدبویید بـٰایدبوسید تـٰاهَمیشه‌ِعطرش‌دَرتماٰم‌وجودِت پُربشه🩵 ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

❤️ پَنـٰاه‌مَنی‌جـٰانانَم هَمونی‌ٖکه‌ِقدرَت‌اِسمشْ به‌ِتَنهایی‌ٖمیتونه‌ِدَست‌ْهایی‌نـٰامرئی‌و‌گَرم دور‌بـٰازوهـٰام‌‌بپیچهِ♥ ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

❤️ من با صدایِ نفس کشیدنت هم عاشقی می کنم... حتی اگر آرام و بی صدا، خودم را بگذارم در دست‌هات و بروم! حتی وقتی از کنارت رد شوم، برای پرت نشدنِ حواست بویِ تنت را پُک بزنم... نه! تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم! حتی با زندگی.. ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

‌ ‌❤️ برای گم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچه‌های غربت باشی گاهی وقت‌ها توی اتاق خودت میان تک تک خاطراتت گم میشی اون وقت باید خیلی به عقب برگردی تا خودت را پیدا کنی... _ روزبه معین ┏━❤️🌸━━••••••••••━━━┓  @lovely_lifee ┗━━━━••••••••••━━❤️🌸┛

📌 شهادت محمدحسین فهمیده و روز بسیج دانش‌ آموزی 🔹 محمّدحسین فهمیده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ در قم متولد شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را بدلیل مهاجرت خانواده در شهر کرج گذراند. او نوجوانی خوش برخورد، علاقمند به مطالعه و اهل نماز بود و برای والدینش احترام خاصی قائل بود. وی شیفته امام خمینی بود. 🔻 اوایل جنگ، تصمیم گرفت به جبهه برود. یک روز که به بهانه خرید نان از منزل خارج شد از دوستش خواست که نان بخرد و به منزل آنها ببرد و تا سه روز به خانواده‌اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند. در تهران یکی از پاسداران سعی کرد او را منصرف کند، اما موفق نشد. 🔸او چندی بعد در خرمشهر مجروح و به بیمارستان منتقل شد. با حالت مجروحیت، دوباره به خرمشهر برگشت. یک بار به تنهایی به میان عراقی‌ها رفت و لباس و اسلحه‌‌ای از عراقی‌ها بدست آورد و وقتی بازگشت رزمندگان دیدند یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! ▫️۸ آبان ۱۳۵۹ با دوستش در محاصره دشمن گرفتار شد. محمد حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و تعدادی در دست داشت به طرف تانک ها حرکت کرد. با اینکه از ناحیه پا مجروح بود، از لابه لای امواج تیر، خود را به تانک پیش رو رساند و آن را منفجر کرد و خود نیز به سوی آسمان پر کشید. در نتیجه رشادت او محاصره شکسته شد. ۸ آبان به افتخار او «روز بسیج دانش‌ آموزی» نامگذاری شده است. #تقویم‌_تاریخ #آبان_۸ #شهید‌_فهمیده 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

🍁 ترجمه دلنشین آیات ۶٧ و ۶٩ سوره مبارکه انفال. 🔎 جستجوی سوره: #انفال #مصحف‌فارسی 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

📖 تلاوت دلنشین آیه های ٢٨ و ٢٩ سوره مبارکه فرقان. 🔎 جستجوی سوره: #فرقان #مصحف‌عربی 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c

🍂🍂🍂🍂🌼🌼🌼🍂🍂🌼 زندگی #ثریا...

🍃🍃🍃🌸🍃 در یهو باز شد چشم تو چشم با نادر شدم یه نگاه بهم انداخت و گفت خجالت نمی‌کشی فالگوش وایستادی ؟منتظر جوابم نشد و رفت سمت در ورودی بعدشم داد زد سیمزار زن منه چه خوشتون بیاد چه نیاد از امشبم یه شب پیش اینم ی شب پیش شکر؛ همینارم قراره برم به شکر بگم مامان نشسته بود و به دیوار تکیه داده بود بابا دست مامان گرفت و گفت پرگل جان تو رو خدا جوش الکی نزن این همه آدم زن دوم دارن نادرم یه نفرش شما از عمر خودت کم کنی درست میشه ماجرا ؟ مامان گفت هیچی نگو که هر چی کشیدم از سکوت تو سر تربیت اینا بود که الان بزرگتری کوچیک تری حالیشون نیست من دیگه نمیتونم اینجا بشینم الان سرو کله شکر پیدا میشه من با چه رویی بگم پسرم هنوز به سال نکشیده سرت هوو آورده و خونه تو اومدنو نوبتی کرده ؟ فاطمه یه لیوان شربت زعفرون داد دستم و بردم برای خانم جان ،شربتو پس زد و گفت زهرهلاهل بخورم با این بچه هایی که بزرگ کردم من یکم که رد شد مامان آروم تر شد از صبح چیزی نخورده بودم بابا بدون خوردن ناهار رفت سمت حجره مامان تو اتاق نشیمن رو تشک دراز کشیده بود و به سرش دستمال بسته بود صدای عبداله میومد که می‌گفت بی بی مهمون داریم فاطمه اومد و گفت خانم جان اسما سادات اومدن با عروستون ،اسما سادات زن داییم بود مادر شکر مامان هنوز می‌خواست از روی تشک جا به جا بشه که اسما سادات وارد شد گفت پرگل جان نمی‌خواد جا به جا بشی تو که جات خوبه خزیدی زیر لحاف تشکت منم که با بی شوهری باید بگردم خونه به خونه ببینم دامادم چه گلی به سرم زده به شکر نگاه کردم که دستش به شکمش بود و نفس نفس زنون وارد اتاق شد رنگ به رو نداشت زن دایی دست شکرو گرفت و گفت پَرگُل خانم خوب ببین این یتیم برادرته همونیه که گفتی ندم دست غریبه که خیالم راحت نیست دادمش دست خودی به سال نکشیده با بچه تو شکم سرش هوو آوردن حاشا به غیرتتون که مردم توی خفا زن دوم میگیرن و پسر شما زن حاملشو ول کرده و گفته شب در میون میاد پیشش مبادا اون زنیکه پتیاره تنها باشه  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊