🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 بچگی بابا دست ما رو میگرفت و میگفت بابا جون تو مگه دوست نداری من و مادرت باهم زندگی کنیم؟
🍃🍃🍃🌸🍃
زدم زیر خنده و گفتم بعید میدونم سواد داشته باشن چه برسه به این که بخوان برن پی درس و دانشگاه .
آذر با ناراحتی گفت فکر کنم رضا پسر خوبی باشه با تعجب بهش نگاه کردم و گفت تو کلا چند سالی یه بار رضا رو میبینی و بعدشم جنگ میشه و سهراب همه رو به جون هم میندازه از کجا فهمیدی پسر خوبیه؟
آذر تو فکر بود و گفت رضا رو ول کن. مامانم برات خواستگار پیدا کرده ، میگفت انگاری چند باری خواسته بیاد ولی ترسیده مامانت ردش کنه . طرف آدم حسابیه ، شنیدم باباش سرهنگ یا یه همچین چیزی بوده
گفتم لابد عروسم بخوام بشم تو عروسی باید حرف و حدیث سیمزار و زنشو تحمل کنم .
آذر اصلا حواسش به حرفهای من نبود ، گفت صبح رفتم خونه خانم جان از بازار دیدم سیمرار و بچه هاشم اونجان ، رضا هم بود خیلی با ادب بود اصلا اونجوری که سهراب میگفت لاتن و دائم الخمرن نبود
به اذر نگاه کردم و گفتم دیوونه شدی ها یه وقت جلوی سهراب از اون دوتا حرف نزنی که خون به پا میکنه .
آذر غمگین خندید و گفت خب مادرشون زن خوبی نبوده از کجا معلوم که اینا هم خوب نیستن ، سرشو پایین انداخت و گفت بابا هادی هیچوقت ازشون خوشش نمیومد.
شب موقع شام مامان رو کرد به عمه ثریا و گفت یه سال گذشته نمیخوای لباس مشکیتو از تنت دربیاری؟
عمه سرش پایین بود و آهسته قطره های اشک از گوشه چشمش سرازیر شد .
مامان گفت خدا رحمت کنه هادی رو ولی خودشم راحت شد بعد یه سال مریضی و خونه نشینی رفت .
عمه ثریا با ناراحتی گفت مگه چند سالش بود که از دنیا رفت ، حقش این نبود .
مامان با خوشحالی گفت خبر نداری دیگه من و تو نشستیم تو خونه هامون و دخترامون رو دستمون ترشیدن واسه دختر مهناز خواستگار اومده و بهش جواب دادن ، بهار دختر عمو ناصر بود و حدود شیش سالی از من کوچیک تر بود سهراب گفت اشتباه کردن مگه آدم دخترشو میده به غریبه ؟
عمه ثریا گفت آره چرا که نده آشناها چه گلی به سر آدم میزنن که غریبه ها نمیتونن بزنن؟ بعدشم زد زیر خنده و گفت همین تو خودت عمه جان دو سفر دیگه بری تهران و برگردی از اونجا یه دختر تهرانی نشون میکنی و برامون میاری
سهراب لپاش گل انداخت و گفت نه عمه جان من بخوام ازدواجم بکنم بدون اجازه شما پا پیش نمیذارم .
عمه رو کرد به مامان و گفت حالا پسره کی هست که ناصر حاضر شده دختر یکی یدونشو بهش بده ؟ مامان لقمشو قورت داد و گفت میگن خیلی مال و اموال داره تک پسره و باباش کرده با مادرش و خواهرش زندگی میکنه ، خواهرش یه بار جدا شده و الان خونه مادرشه
سه تا خواهر دیگه هم داره که ازدواج کردن .
مامان قیافش توهم بود و گفت دختر مهناز که سنی نداشت که انقد زود عروسش کنه
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
🍃🍃🍃🌸🍃
#حس_خوب_شما
بنظرم بهترین دعایی که میشه واسه یکی کرد،
حال خوبه...
یکی با پول حالش خوب میشه
یکی با کار خوب
یکی با بودن کنار دلبر....
یکی هم با چای...
براتون حال خوب آرزو میکنم.... 🌸🍃
@Chakavak110
🍃🌼
- اسکار قشنگترین جمله رمانتیک هم
میرسه به شنیدن این جمله : ♥️
" ترکیبم با تو قشنگ میشه"
@Chakavak110
🍃🍃🌼🍃🍃🌼🍃🍃🌼🍃🍃
📌 ورود "امام علی علیه السلام" به كوفه و انتخاب آن به عنوان مقرّ خلافت
🔹 امام علی علیه السلام پس از پیروزی در جنگ جمل، وارد شهر بصره شد. حضرت جنگجویانی از اهالی بصره را، که بر ضد حکومت قانونی و اسلامی آن حضرت وارد جنگ شده بودند، پس از شکست و اسیر و متواری شدن، مورد عفو و بخشش کریمانه خویش قرار داد.
🔸ایشان پس از چند روز توقف در بصره و تقسیم بیتالمال در میان مردم و مداوای زخمیان جنگ، عبدالله بن عباس را به حکومت این شهر منصوب و در جمع مردم بصره خطبهای خواند و آنان را به پیروی از دستورات عبدالله بن عباس و قوانین حکومت اسلامی فراخواند.
🔹امیرالمومنین علیهالسلام این شهر را ترک و به سوی کوفه حرکت کرد. بزرگان، ریش سفیدان و رؤسای قبایل و طوایف بصره امام را تا بیرون بصره، بدرقه کردند و آن حضرت با آنان خداحافظی و به همراه بسیاری از سپاهیان خویش به سمت کوفه حرکت نمود.
🔸ورود امام به کوفه، با ۱۲ رجب سال ۳۶ مصادف بود . اهالی کوفه استقبال شایانی از ایشان کردند و از امام درخواست کردند که در کاخ حکومتی این شهر فرود آید. ولی ایشان از رفتن به کاخ حکومتی امتناع نمود و به مسجد کوفه رفت و دو رکعت نماز به جای آورد و خطبهای ایراد نمود و از آن پس، این شهر بزرگ را مقر حکومت عدالت جویانه خویش تعیین فرمود.
#تقویم_تاریخ
#رجب_۱۲
#امام_علی_علیه_السلام
#شهر_کوفه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
#سخن_بزرگان
🌺 #رزق_معنوی
#نمــاز بند تسبیح است؛ بقیه فضایل اخلاقی مثل دانه تسبیح هستند.
آیت الله حائری شیرازی
💞🍃@lovely_lifee💞
🍃🍃🌸🍃
دستامو گرفته بود تو دستاشُ میگفت :
همیشه وقتی دستای ِ کسی رو
كه دوست دارم میگیرم ؛
چشمامو میبندم . .
نقشهی دستاشو حفظ میکنم و احساسِ
لمس جزء به جزء دستاش رو به ذهنم
میسپارم . .
برجستگی رگهای زیر پوستش و بند
بند انگشتاش ؛
اونوقت حتی اگه ازم دور باشه و دلم
واسش تنگ بشه ؛ لمس کردن دستاش رو
به یاد میارم و ناخودآگاه
لبخند میشینه رو لبم ؛
میدونی اگه قلب جایگاهِ عشق باشه ،
دستها حافظِ عشق ِ هم هستن.
💞🍃@lovely_lifee💞
🍃🍃🌸🍃
عشق کامل؛ سه راس داره ...!
آدمهایی را که زیاد دوستت دارند،
بیشتر دوست داشته باش
و آنهایی را که زود ترکت میکنند،
زودتر فراموش کن.
زندگی همین است!
تعادل میان عشق و نفرت
تعادل میان بودنها و نبودن ها
تعادل میان آمدنها و رفتن ها
🎙#دڪتر_انوشه
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
🍃🍃🍃🌸🍃
بلدم شعر ببافم بلدم ناز کنم
بلدی گیس ببافی...؟
بلدی باز کنی؟
تو کـه استاد سخن نام گرفتی امروز
بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی؟😍😍
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
قبله گاه دین و آیین و وفایی یاعلی ===============
روحِ پاکِ کبریا و انبیایی یا علی
بنده یِ والایِ حق ، نورِ خدایی یا علی
حق تعالی نقش زد در خلقتت نورِ ولا
مظهرِ لطف خدا در هر کجایی یا علی
گشت کامل دینِ حق با خطبه ی روزِ غدیر
بهترین خلقِ خدا ، نورِ خدایی یا علی
در میانِ بنده گان تنها تویی نَفسِ نبی
ابنِ عَمُّ و جانشینِ مصطفایی یا علی
کعبه گشته قبله یِ اهلِ وِلا با امرِ حق
بابِ ایمان و علومِ انبیایی یا علی
نیست در عالم بغیرِ مرتضی' مردی دگر
همسرِ زهرا و محبوبِ خدایی یا علی
هم امام المسلمینی هم امیر عاشقان
جانشین احمد و خیر الورایی یا علی
از ازل قلبت به عشقِ کردگارت می طپید
در صفِ ایمان نخستین اولیایی یا علی
در تمامِ زندگی از ابتدا تا انتها
مجری آیات و احکام خدایی یا علی
در شجاعت ، قوّت و بازویِ ختمُ المرسلین
شیرِ میدانِ نبرد و جبهه هایی یا علی
روحِ قرآنِ مبین و شمسِ آیاتِ هدی'
یارِ محبوبِ رسولِ کبریایی یا علی
هم امینِ احمد و هم دلربایِ فاطمه
فاتحِ میدان و شمشیرِ خدایی یا علی
نهرِ کوثر در قیامت آبِ عشق و مِهر توست
ساقیِ لب تشنگان یَومُ الجزایی یا علی
خلقِ عالَم رو به درگاه تو آرد هر دمی
چونکه بابِ رحمت و مشکل گشایی یاعلی
عرش رحمان جایگاه سجده ات را بوسه داد
فی السماوات العُلی' هم آشنایی یا علی
لا فتی' الاّ علی لا سیف الا ذوالفقار
بینِ ارض و آسمان هم دلربایی یا علی
افتخارِ آفرینش بعدِ احمد مرتضاست
قبله گاه دین و آیین و وفایی یا علی
عشق یزدان عشق قرآن عشق پاک مصطفی'
عشق احمد عشق زهرا عشق مایی یا علی ___________
✍️محمد صادق ربانی
✾
•
🌕 @donyaye_ajayeb
همیشھ سر این ڪھ
اصرار داشت حلقھ ازدواج 💍
حتماً دستش باشد
اذیتش مۍ ڪردم مۍ گفتم :
حالا چھ قید و بندۍ دارۍ؟!🤔
مۍ گفت : حلقھ ، سایھ ۍ
یڪ مرد یا زن در زندگۍ است💍
من دوست دارم💗
سایھ ۍ تو همیـشھ ، دنبال من باشد
من از خدا خواستھ ام
تو جفتِ دنیا و آخرت من باشۍ!🙂♥️
راوۍ : همسر شھید محمد ابراهیم همت
💞🍃@lovely_lifee💞
هر کسی سهمی از این جهان دارد...
سهمِ من از جهان، داشتنِ طُ
نگاهِ طُ و قلب طُ است..! • 💛✨
💞🍃@lovely_lifee💞