قالی ایرانی یا فرش ایرانی از دیرباز معروف و مورد استفاده بوده، سند آن نیز گزنفون تاریخنگار یونانی در کتاب سیرت کوروش، در بین سالهای ۴۳۰ تا ۳۴۵ پیش از میلاد مینویسد: « ایرانیان برای اینکه بسترشان نرم باشد قالیچه زیر بستر خود میگسترند.» در زبان پهلوی به هر چیز گستردنی (فرش) ویسترگ میگفتند (ویستردن=گستردن) سالنامهٔ چینی سوئیسو در دورهٔ ساسانی از فرش پشمی ایران به عنوان کالای وارداتی به چین نام میبرد. فرش معروف بهارستان در کاخ تیسفون نیز به خاطر شکوهش بازتاب گستردهای در ادبیات اسلامی داشتهاست. اگر چه برخی قصد دارند تاریخ فرشبافی را به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند، اما با کشف قالی پازیریک که قدیمیترین نمونهٔ قالی جهان که تاکنون یافته شده است، با نقوش اصیل هخامنشی است که در گور یخزدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی در درهٔ پازیریک در ۸۰ کیلومتری مغولستان بیرونی پیدا شده این ادعا را باطل میکند.
🌕 @donyaye_ajayeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از مهمترین جذابیت های تمدن ایران پیوند بین تاریخ و افسانه هاست،
افسانه ها همیشه برای ما جالب بوده و برای شنیدنش مشتاق بودیم،از قصه های شاهنامه بگیر تا دیو و پری که مادربزرگامون تعریف میکردن.ولی یکی از عجیبترین افسانه ها برمیگرده به این تصاویر،یعنی بنای ثبت جهانی شده ی تخت سلیمان در آذربایجان غربی شهرستان تکاب
افسانه هایی مثل پنهان کردن انگشتر حضرت سلیمان داخل این دریاچه توسط دیو، یا محل قرارگرفتن گنجینه ی بزرگ کوروش خلاصه که روی این منطقه تحقیقات زیادی صورت گرفته ولی همچنان مثل یک راز برای ما مونده.نکته ی جالبتر عمق این دریاچه هستش که نزدیک به ۱۲۰ متر عمق داره.
گوشه ای از مکان اسرار آمیز رو باهم میبینیم...
#تخت_سلیمان
#تکاب
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار تو بگو دوستت دارم...
نترس
من آسمون و گرفتم که به زمین نیاد🥀🥀🥀
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
تصویری از فنجانی نقره ای با نقش شکار شیر را نشان می دهد. ابعاد این فنجان 14 در 9.3 سانتی متر است و قدمت آن بین ۳۱۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش است. این اثر در املش ساخته شده است و اکنون در موزه ی هنرکلیولند قرار دارد. همچنان که در نقش روی فنجان نشان داده شده است، افرادی با تیر و کمان و نیزه در حال شکار شیر هستند. یکی از این افراد نیزه را در دهان شیر فرو کرده است و دیگری که تیری بر چشم شیر زده، تیر را داخل کمان گذاشته و کشیده است
🌕 @donyaye_ajayeb
خانه شیخ الاسلام
مربوط به دوره صفوی تا دوره قاجار واقع در اصفهان است که محل سکونت علامه محقق سبزواری، شیخ الاسلام اصفهان و نوادگان او بوده و در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۵۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
وجود انواع تزئینات دوره قاجار در بنا از جمله کاربندیهای تزئینی در ایوان جنوبی و اتاقهای کناری، نقوش گچی در اتاقهای گوشواره بهطور مفصل و دیگر اتاقها به فراخور اهمیت و همجنین نقاشی روی گچ و آیینه کاری در سقف مسطح ایوان جنوبی و انواع تزئینات گرهچینی در درب و پنجرهها از خصوصیت بارز این بنا میباشد.
🌕 @donyaye_ajayeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه بخوام تنهایی و معنی کنم ..میگم
بعد از شنیدن خبرهای خوب
کسی و نداری واسه اش تعریف کنی
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شرح_نهج_البلاغه
📹آيت الله العظمی جوادی آملی:
«فرمود جامعه را آن ادب اداره ميکند. اينکه به ما گفتند سلام بکنيد، برای اينکه جامعه ای که با سلامت و سِلم و وِداد زندگی ميکند اين ادب متقابل را حفظ ميکند...»
درس اخلاق ۹۷/۱۰/٢۰
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی،اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ🌺
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
🍃🍃🌸🍃
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 خجالت زده سرمو پایین انداختم و گفتم هنوز که چیزی مشخص نیست ، سهراب خندید و از اتاقم بیرون ر
🍃🍃🍃🌸🍃
مامان با عصبانیت گفت اسم این پسره رو دیگه اینجا نیارید با عصبانیت رو کرد به بابا و گفت خیلی چیزا رو فراموش کردی و بچه ها نمیدونن ولی من و تو میدونیم ،مهزاده خودش خواستگار داره قراره پس فردا بیان آدم حسابی هم هستن.
بابا پاشد و گفت من میرم ولی بگو همون آدم حسابیا بیان سرعقد دخترت رضایت بدن چون من نمیام ، اینا رو گفت و رفت .
سهراب بعد بابا از خونه بیرون زد و تا نصفه های شب خونه برنگشت ،مامان مدام دل نگران بود و میگفت میترسم این پسره کله خرابی نکنه ، نیمه شب بود که برگشت و رفت خوابید . روز بعد که بیدار شدم مامان پای تلفن بود و میگفت مهناز واسه خودش یک کلاغ چهل کلاغ کرده وگرنه کدوم خواستگار و کدوم نشون آوردن ؟ من هنوز تازه اجاره دادم که بیان خونه تا ببینم اسم و رسمشون چیه بعدشم با حرص گوشی رو قطع کرد و گفت مهناز خانم جانتو پر کرده که شکر داره دختر عروس میکنم و به همه گفته جز شما .
روز خواستگاری مامان از صبح بیبی رو گفته بود تا کارای خونه رو انجام بده ، سهراب بیبی رو خیلی دوست داشت از بچگی به علاقه شدیدی به بیبی داشت ، مامان میگفت بیبی به سهراب محرمه چون از همون اول سهرابو ش.یر داده .
خونه از تمیزی برق میزد گرچه خونمون مثل دوران بچگی تو شهر تک نبود ولی بازم انگشت شمار بودن خونه هایی مثل خونمون . یه دامن که یه وجب از ساق پام کوتاه تر بود با یه پیرهن یاسی رنگ پوشیده بودم ، موهامو پف داده بودم و رو شونه هام بود ، خانم جان میگفت تو روز عروسیتم آرایش نمیخوای چون خدا هر چی خوشگلی داشته داده به تو .
خواستگارا که اومدن مادر فرامرز بود و یه خانم که خالش بود ، آرایش کرده و ترتمیز بودن با لبخند به من نگاه میکردن و زل نمیزدن بهم . مامان از دیدنشون خیلی خوشحال بود مشخص بود ازشون خوشش اومده .
مادر فرامرز گفت شکر خانم ما نیومده شما رو پسندیدم خدا رحمت کنه پدرتونو از دوست های دوران جوانی برادر بزرگ تر خودم بودن ، اسم و رسم خانواده شما و مادرتون زبان زد تو کل این شهر . شما هم اگر اجازه بدین جلسه بعد پسرمونو بیاریم تا شما بپسندین ، مامان گفت این چه حرفیه شما قابل تر از اونی هستین که آدم بخواد سبک سنگین کنه هر وقت اومدین قدمتون سرچشم.
همین که مهمونا رفتن عمه ثریا زنگ زد ، گوشی رو برداشتم و گفت مهمونا رفتن عمه جان ؟ نفهمن زنگ زدم خبر بگیرم ها ، خندیدم و گفتم آره رفتن گفت پس من دارم میام سمت شما .
چند دقیقه بعد خونمون بود و با ذوق گفت دیدی شکر؟ دیدی چه جواهرایی بودن ؟ به خدا که از اینا بهتر واسه مهزاده نیست
: ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊