📌حمله مزدوران رژیم طاغوت به دانشگاه تهران
🔹 به دنبال اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به تعطیلی مجلس شورای ملی، اول بهمن ۱۳۴۰ کماندوهای رژیم پهلوی با دستور مستقیم شاه به دانشگاه تهران یورش برده و صدها تن از دانشجویان و اساتید دانشگاه را مورد ضرب و شتم قرار داده، مصدوم و مجروح نموده و بسیاری از امکانات آموزشی، آزمایشگاهی، کتب و منابع مطالعاتی را نابود کردند.
🔸 بر اساس برخی منابع حدود ۶۰۰ تن از آسیب دیدگان جریان دانشگاه تهران، به علت شدت جراحات وارده راهی بیمارستان شدند.
🔹این حادثه تاسف بار موجبات خشم و نارضایتی دانشگاهیان و گروههای مختلف سیاسی، مذهبی مخالف حکومت را فراهم آورد. حتی دکتر فرهاد، رئیس وقت دانشگاه تهران طی اعلامیه شدیداللحنی ضمن محکوم کردن این حادثه ناگوار از ریاست دانشگاه استعفا داد.
🔸برخی عقیده دارند این حمله، توطئه دربار شاه برای ساقط کردن دولت علی امینی بود؛ چرا که وی از سوی آمریکا به عنوان رقیب شاه برای انجام اصلاحات در نظر گرفته شده بود در پی این حادثه امینی تضعیف و آمریکاییها متقاعد به برکناری او از نخست وزیری شدند.
#تقویم_تاریخ
#بهمن_۱
#حمله_به_دانشگاه_تهران
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٨۶ سوره مبارکه نساء.
🔎 جستجوی سوره: #نساء
#مصحففارسی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیه ٢١ سوره مبارکه حدید.
🔎 جستجوی قاری: #علیجابر
#مصحفعربی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 بچه های ما هم مادر داشتن هم پدر ، نادر میخوای چیو ثابت کنی؟ خودتو بیشتر از این از چشم بچه ه
🍃🍃🍃🌸🍃
نمیدونستم چی بگم تا حالا نشنیده بودم مردی به زنی بگه تو منو میخوای یا نه ، سرم پایین بود که آهسته گفت مهزاده خانم جواب شما رو به حساب شرم و حیای شما نمیدونم ،دلم میخواد خیالم راحت باشه همسرم ایندم منو پذیرفته .
آهسته گفتم من مشکلی با این ازدواج ندارم اگر خانوادم راضی باشن منم موافقم ، فرامرز گفت همونطور که شنیده بودم با کمالات و اصل و نسب دارین بعدشم پاشد و گفت شما اول بفرمایید ، انتظار داشتم فرامرز از خوشگلیم تعریف کنه ، یا جوری نگام کنه که متوجه بشم عاشقم شده مثل اسماعیل ولی تنها نگاهی که به من انداخت همون نگاه اول بود .
وقتی نشست سرجاش مامان اخماش توهم بود و چیزی نمیگفت ، سهراب به فرامرز گفت شما تهران تحصیل کردین؟ فرامرز گفت بله ، بورسیه اروپا شده بودم اما به خاطر شرایط خانوادم و مادرم ترجیح دادم که نرم .
یکم حرف زدن و قرار شد چند روز دیگه بزرگترای فامیل بیان و خانواده فرامرز برام نشون بیارن .
وقتی رفتن سهراب رو صندلی نشسته بود و تو فکر بود مامان گفت خودسر شدی انگار نه انگار بزرگتری نشسته ، واسه خودت اجازه صادر میکنی . سهراب بی توجه به حرفهای مامان گفت با بابا و خانم جان خودم حرف میزنم ، یهو من سریع گفتم بابا نمیاد ، خودش گفته .
مامان برام چشم و ابرو اومد و گفت میاد خودم بهش میگم ، سهراب گفت نمیخواد شما بگی خودم میگم حرف منو زمین نمیندازه . تو اون چند روزه سهراب مدام تو فکر بود همش منو که نگاه میکرد میگفت مهزاده میخوای الان ازدواج نکنی ؟
تا این که خانم جان زنگ زد و گفت امسال پنجمین سالگرد آقاجون خدا بیامرزه ، همه رو امشب وعده گرفتم شما هم بیاین .وقتی خواستیم بریم سهراب گفت من بابا حرف زدم گفته میاد شما نمیخواد باهاش حرفی بزنی .
وقتی رفتیم خونه خانم جان از تو حیاط رضا رو دیدم ، مامان گفت این زنیکه و بچه هاشم اینجان بیاین بریم ولی سهراب گفت کاری به کارشون ندارم مامان جان بیاین بریم تو خونه .
وقتی رسیدیم سیمزار اومد جلو و سلام علیک کرد مامان با سر جوابشو داد و سهراب اصلا انگار اون و داداشامونو ندیده .
رفت با امیر و احسان روبوسی کرد .
نشسته بودیم هر چی چشم چرخوندیم بهار و آذر نبودن ، آخرش سهراب گفت عمه جان آذر کجاست ؟ گفت با بهار رفتن بالا ، سهراب پاشد و گفت من میرم تو بحثای خاله زنکیشون شرکت کنم تو نمیای مهزاده ؟
رفتیم سمت اتاق بالا از اول راهرو صدای زمزمه های آذر میومد، نزدیک تر که شدیم بهار گفت وا آذر این رضا چی داره عاشقش بشی حداقل عاشق سهراب میشدی .
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
من فکر میکنم خداوند قبل از خلقت زنها
دستهایش را با بهار نارنج شسته
بعد تمام گلهای بهشت را بوییده ؛
نشسته خوش آبوهوا ترین نقطهی آسمان
و در حالی که دمنوش مهتابوانجیر مینوشیده و به الزام وجود عشق
و وجود یک نگهبان تمام وقت برای آن ؛
و به سفیر زیبایی تمام بهشت در زمین
و نیاز تمام غنچههای روییده و نروئیده و آدمهای به دنیا آمده و نیامده به معجزهای بهنام مادر خواهر دختر ؛ فکر میکرده
طرح وجود "زن" به دلش افتاده
بعد در حالی که دستهایش بوی بهارنارنج میداده و نفسش بوی مهتابوانجیر میداده زن را خلق کرده ؛
بعد با خودش گفته : این همان شعبهی سیار بهشت است روی زمین .
همان نگهبانِ تمام وقتِ نازک اما سرسخت "عشق" ...
خدا دیگر خیالش راحت شد
نه دیگر مردی برای رفتن به سرکار خواب میماند
نه طفلی بیآغوش میماند
نه دلی از مهر دور میماند
نه کار عشق لحظهای لنگ میماند
نه دنیا لحظهای از زیبایی و معجزه وا میماند...
حسنا_میرصنم
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
می تونی به حساب سادگی ام بزاری
که با تمام کم لطفی هات
هنوزم
دوستت دارم💔
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
🍃🍃🍃🌸🍃
#متن_زیبا❤️
بساطِ دلبرانه ی اردیبهشت پهن شد …
تازه به سرآغازِ عشق رسیده ایم …
التهابِ عجیبی میانِ دلم برپاست …
یک احساسِ متفاوت …
یک بیقراریِ ناب … !
انگار قرار است اتفاقاتِ خوبی بیُفتَد …
بادهایِ بهار ، پشتِ شیشه می رقصند ،
گل های باغچه ، بذرِ امید به دلم پاشیده اند ،
انگار زمین و زمان ، مژده ی روزهایِ بهتری برایم آورده …
اردیبهشت است …
بویِ بهشت را می شود از هر ثانیه اش استشمام کرد ..
حالِ خوبی دارم …
قابلِ شرح نیست …
دلم کمی قدم زدنِ جانانه در خیابان می خواهد ،
یک هندزفری … ،
یک موزیکِ عاشقانه ی قرنِ بیستم …
و کمی هم لبخند ،
همین برایِ شادی ام کافیست … !
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
تو اگه ناراحتم کنی و قلبم هزارتا تیکه بشه ،
۲ ثانیه بعدش بهم لبخند بزنی همه چی یادم میره
و تو بغلم میگیرمت،
شاید هر کی دیگه باشه فکر کنه
عقلمو از دست دادم
ولی من فقط "واقعی دوست دارم"❤️
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا حوصله قرآن خواندن نداریم؟
🔹شیخ اسماعیل رمضانی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
تحت تاثیر تجملات زندگی اطرافیان خود قرار نگیرید
خانه و زندگی خود را همان طور که هست دوست داشته باشید و از همسرتان تقاضاهایی فراتر از توان و قدرت مالیاش نداشته باشید.
در مقابل به همسرتان کمک کنید تا هر ماه پس انداز هر چند اندکی ذخیره کند و از طرف دیگر او را تشویق کنید تا به افراد نیازمند و فقیر کمک کند.
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊