eitaa logo
🕊چکاوک
8.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
3 فایل
استفاده از پست ها برای تولید محتوا کانالها جایز نیست ولی استفاده خصوصی نوش جانتان🥰 💥من اینجام 👇(تنها آیدی جهت رزرو تبلیغات) https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ℒℴνℯ♥️ صبح من خیری ندارد بی طلوع چشم تُ ذره ای چشمان خود را باز کن خورشید من •_• 💞🍃@lovely_lifee💞
♥️ℒℴνℯ♥️ عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می‌ماند و نا گاه به هم می‌ریزد 💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ غصّه می‌آید به قلبم چون نباشی یار من... اِی که آرامش دهی بر قلبِ زارم! شب بخیر 💞🍃@lovely_lifee💞
♥️ℒℴνℯ♥️ بوسه هم دیگر نمی بخشد به دل آرامشی دست بگشا و مرا در کنج آغوشت نشان 💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ نفسم شعر و تنم شعر و روانم شده شعر درهمین حال به ما سربزنی  عیبی نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ 💞🍃@lovely_lifee💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ جگرم سوخت ولی باز دعایت کردم منتی نیست که این خاصیت اسپند است 💞🍃@lovely_lifee💞
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان...قسمت اول .
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 پیشونیم رو بوسید من هم دستش رو بوسیدم.باهم رفتیم داخل مطبخ و دقایقی بعد با یه سینی نون و
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 برای ناهار چکار کردی؟ بوی آبگوشتت که کل محله رو برداشته_والا جونم برات بگه که آبگوشت گذاشتم با سیر ترشی و سبزی تازه و نون محلی خانوم جان بیا و ببین چی کردم دهنم آب افتاد ریز خندیدم کلثوم چشمکی بهم زد و گفت _من برم لباس هاتو بشورم +خودم شستم کلثوم لازم نکرده خودتو اذیت کنی._خانم جااان این چه کاری بود که کردی آخه برای چی شستی پس من اینجا چه کاره ام؟دستشو گرفتم و گفتم : + کلثوم تو مادری....مادر من با این حرفم بغض کرد چشماشو بهم مالید و گفت .ای کاش یه پسر مثل خسرو و یه دختر مثل تو داشتم ای کاش... فوری اشکاشو پاک کرد و گفت_ببخشید توروخدا گریه نکن شگون نداره مادر جان.با صدای زنگ در از جا پریدیم لب گزیدم و گفتم + اومدن کلثوم..از مطبخ اسپند رو بردار دود کن بدو.روسری سفیدم رو روی سرم انداختم و قرآن رو از روی کمد برداشتم دمپایی هامو پوشیدم و رفتم سمت در بدون درنگ بازش کردم با دیدن اقاخسرو که دستش رو به گردنش آویز کرده بود و موهاش که زیر باند پیچی به هم خورده بود به صورت رنگ پریده اش نگاه کردم و گفتم +سلام خوش اومدین . سعی میکرد دردش رو پشت چهرش مخفی کنه میدونستم که داره حفظ ظاهر می‌کنه، تازه اونجا بود که متوجه حضور عنایت شدم که دست امیرخسرو رو گرفته بود.همین که نگاه منو دید زیر لب سلام داد که جوابش رو دادم کلثوم اومد بیرون و گفت _سلام آقاجان خیلی خوش اومدی قرآن رو سمتش گرفتم که بوسیدشو از زیرش دوسه بار ردشد، بعد هم اسپند رو از کلثوم گرفتم تو هوا چرخوندمو به سختی وارد حیاط شد.کلی به عنایت تعارف کردم که بیاد داخل اما قبول نکرد و گفت مادرم تنهاست امیرخسرو به کمک عنایت از پله ها بالا رفت و وارد خونه شد رو تشکی که کلثوم براش پهن کرده بود دراز کشید. گفتم +کلثوم چایی هست بیاری_بله خانوم چشم الان میارم.........  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
♥️ℒℴνℯ♥️ مذهبی‌ بودم‌ ولی‌ دل‌ باختم‌ تا‌ دیدمت عشق‌ گاهی‌ مومنان‌ را هم‌ هوایی‌ میکند... 💞🍃@lovely_lifee💞