eitaa logo
چالش ها
54 دنبال‌کننده
214 عکس
117 ویدیو
12 فایل
چالشهای علمی و پژوهشی ،فرهنگی و اقتصادی و تلخندهای سیاسی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
-نرم 🚨قابل توجه عزیزانی که شعارشان اینست که : وای اگرخامنه ای حکم جهادم دهد ارتش دنیانتواند که جوابم دهد. (حکم جهادصادرشد)*🔴جهاد تبیین، جهاد قطعی و فوری 🔴 ✍ دکترقیطاسی(نویسنده وپژوهشگر سیاسی_اجتماعی) ➖➖➖➖➖➖➖➖ *👈 جنگ نرم حداقل در شش سطح بررسی می‌شود:* *1️⃣ - ویژگی‌های جنگ نرم:* *۱- پیچیده بودن* *۲- آرام و بی‌صدا* *۳- غافلگیرکننده* *۴- پیشرفته* *۵- هنرمندانه* *۶- سازماندهی شده* *۷- سریع و پرشتاب* *۸- دقیق نبودن مرزهای خودی و غیرخودی* *2️⃣ - روش‌های اعمال جنگ نرم:* *۱- فریب مردم* *۲- شایعه‌پراکنی* *۳- شبهه‌افکنی در جامعه* *۴- کارشکنی در برنامه‌ها* *۵- نفوذ (نفوذ در اشخاص - نفوذ در ارکان- نفوذ در برنامه‌ها و تصمیمات)* *۶- برخی اغتشاشات صنفی* *3️⃣ - ابزارهای جنگ نرم:* *۱- رسانه؛ به عنوان مهمترین ابزار جنگ نرم شامل: ماهواره، اینترنت، فضای مجازی* *۲- سلبریتی‌ها از هر قشری (هنرمند، ورزشکار، شاعر، خواننده و ...)* *4️⃣ - اهداف جنگ نرم:* *۱- تغییر باورها و اعتقادات* *۲- تغییر افکار و اندیشه‌ها* *۳- تغییر رفتار* *۴- تغییر ساختار (هدف غایی)* *5️⃣ - پیامدهای جنگ نرم:* *۱- سست کردن مقاومت ملی* *۲- از بین بردن وحدت و انسجام* *۳- به هم ریختن آرامش روانی جامعه* *۴- ایجاد دوقطبی‌های کاذب و عمیق کردن برخی شکاف‌های سطحی و جزئی موجود* *۵- تقویت گرایشات به خارج از مرزها* *۶- تغییر سبک زندگی از شیوه بومی، سنتی و اسلامی به لوکس‌گرایی و مصرف‌زدگی* *۷_ ترویج بی تفاوتی نسبت به محیط اطراف و اطرافیان؛ چه این اطراف، همسایه یا شهر دیگری باشد یا کشوری دیگر و ...* *6️⃣ - راههای مقابله با جنگ نرم:* *۱- تکیه به خداوند و رعایت تقوا و تعبد* *۲- بصیرت‌افزایی* *۳- نیکوکاری* *۴- تقویت همبستگی* *۵- خدمت به مردم* *۶- شایسته‌گزینی* *۷- مبارزه با فساد* *۸- صداقت با مردم* *۹- حضور در مراسم‌های مذهبی و ملی* *۱۰- تقویت روحیه ایثار* *۱۱- تقویت امید در جامعه* *۱۲- باور به نقش جوانان* *۱۳- توجه جدی به پرورش کودکان و دانش آموزان* *۱۴- تسهیل ازدواج* *۱۵- توجه به معیشت مردم* *۱۶-اعتقاد به اصل"ما می‌توانیم"* *۱۷- ساده‌زیستی و پرهیز از اسراف* *۱۸ - مصرف کالاهای داخلی* *۱۹ - تلاش در جهت رفع محرومیت* *۲۰- کاهش فاصله‌های غیر ضروری و غیر لازم میان مردم و مسئولین.* *۲۱- تشویق به حضور و عضویت حداکثری در بسیج و مساجد و مراسم های آن و محافل منبر و روضه و ادعیه و همراه بردن خانواده جهت تشویق و ترغیب* *۲۲- گوش کردن دقیق به رهنمودها و سخنرانیهای رهبری.* *🛑 جنگ امروز، امتداد جنگ هشت ساله دیروز است، اما به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تر.* *در این میدان همه مانند یک فرمانده عمل کنید. سکوت جایز نیست. رزمندگان در دفاع مقدس در حین خط شکنی و ایجاد معبر در میدان مین و حفظ خط مقدم، ادعیه و ذکر و زیارت عاشورا بر لب داشتند.* *امروز فقط به محافل پر فیض حدیث کسا و زیارت عاشورا و ادعیه ها و ..... اکتفا نکنیم. در این محافل و در بین اقوام و دوستان و محل کار، تبیین و روشنگری هم باشد.* # جهاد تبیین
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است. 🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است 🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی 💚التماس دعا ♥️ *شريف‌ترين كردار پرهيزكاران* امام علی علیه‌السلام: قـَضـاءُ حـُقـوُقِ الاِْخـَوانِ اَشـْرَفُ اَعـْمـالِ الْمـُتَّقـينَ؛ يَسْتَجْلِبُ مَوَدَّةَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَ شَوْقَ الْحوُرِ الْعينِ ❇️ بـرآوردن حـقـوق برادران، شريف‌ترين كردار پرهيزكاران است كه دوستى فرشتگان مقرّب و اشتياق حورالعين را به خود جلب می‌كند. 📚 وسائل الشيعه، ج۱۱، ص ۴۷۳ ‌ ‌ 💚التماس دعا ♥️ 😊😊😊❤️🥀 @amirebayan_tabligh
عید مبارک عید و مبارک عید و حقه خدا بر علیه‌السلام و یاران و محبانش مبارک به ما بپیوندید در این کانال👇 رو ببینید . https://eitaa.com/ChaleshHa2020/
قال الصادق - عليه السلام - : قال رسول الله : يا علي لا فقر أشد من الجهل ، لا مال أعود من العقل امام جعفر صادق (ع) : پيامبر خدا فرموده است : اي علي هيچ تهيدستي سخت تر از ناداني و هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست . اصول كافي ، ج ۱ ، ص ۳۰
صدای جمهور به خادم جمهور بی واسطه با رئیس جمهور نامه بنویسد و ناله کنید یا پیشنهاد دهید و یاشکایت بنویسید https://portal.111.ir/portal/index#/zrm/caseinternet?tryAuthentication .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در اکثر قصه ها ی که قرآن نقل می کند به ذبح و سر نمی رسد ، ولکن برای قصه کربلا و حسین به سر رسید.
بزرگترین روضه ، رسیدن قصه به سر حسین است . سری به نیزه بلند در برابر زینب خدا کند که نباشد برادر زینب . 😭
می دانی یاسین همان یا حسین بدون سر (ح) است .
خون خدا در قلب خدا بر زمین ریخت . خون حسین برای خدا به زمین ریخته شد و خونی که برای خدا به زمین بریزد خون خداست . قلبی که برای خدا و دین خدا می تپد ، قلب خداست و علی علیه السلام قلب الله است و پسرش که با خونش دین خدا را زنده کرده و خودش جاودانه شد و فدای الله شد و قربانی برای خداست و خون خواه این خون خود خداست . انتقامش با خداست .
هدایت شده از محتوای جهاد تبیین
15.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 قدرت بی‌نظیر مدیریت استراتژیک ولایت فقیه در برقراری امنیت امت اسلامی وقتی آمریکا میخواد بلایی که سر مسیحیت آورد رو سر اسلام هم بیاره؛ اما حضرت آقا هوشمندانه ایستادگی مسلمین در برابر این توطئه رو رهبری می‌کنند👌
واقعه عجیب دیر راهب در كتاب فوادج الحسینه از حسین بن محمد بن احمد رازى و او از شیخ ابو سعید شامى نقل مى ‏كند و معین الدین هم در روضة الشهداء از ابى سعید دمشقى روایت مى ‏كند كه گفت من همراه آن جماعت بودم كه سر امام حسین علیه السلام و عیالات را به شام مى بردند. نزدیك دمشق، شبانگاه به منزلى رسیدند كه در آنجا دیر محكمى بود كه نصرانیها در آنجا مسكن داشتند. شمر ملعون به در دیر آمد و بزرگ دیر را طلبید. پیر دیر از بام حصار نظرى كرد دید بیابان را لشگرى بى پایان گرفته. پرسید: چه مى‏ گوئید و چه مى‏ خواهید. شمر گفت: ما لشگر عبیدالله زیاد ایم، از كوفه به دمشق مى ‏رویم. پرسید: به چه كار متوجه شام شده ‏اید؟ شمر گفت: شخصى در عراق بر یزید یاغى شده بود و ما به جنگ او رفتیم و او را با كسان او كشتیم. اكنون سرهاى ایشان را بر سر نیزه كرده ‏ایم و عیال و اهل بیت او را اسیر كرده ‏ایم و از براى امیرالمومنین یزید مى‏ بریم. آن مرد نصرانى نگاه بسوى سرها كرد دید هر یك مانند ستاره درخشان از آسمان نیزه طلوع كرده و تمام صحرا را روشن نموده. نصرانى پرسید: سر بزرگ اینها كدامست؟ اشاره به سر مبارك امام كرد و رأس مبارك را نشان داد. هیبت و جلال آن حضرت، پیر نصرانى را مات نمود. سستى در اعضاء و جوارح او افتاد. گرد حزن و ملال در دلش نشست.  پرسید كه از دیر من چه مى‏ خواهید. شمر ملعون گفت: امشب مى‏خواهیم در دیر مستحصن شویم و فردا كوچ كنیم. پیر مرد گفت: لشگر شما بیشمار است و دیر من گنجایش این را ندارد ولى از براى دفع دشمن و رفع ضرر سرها و اسرا را به دیر بیاورید و خود گرداگرد دیر باشید. شب را آتش بیفروزید و هشیار بمانید تا ایمن باشید. شمر گفت: نیكو مى ‏گوئى. پس سر امام را در صندوق محكم نهادند و قفل بر آن زدند و آوردند در میان دیر در اطاق نهادند. قفل بر در آن خانه زدند و رفتند. آن مرد نصرانى نگاه بسوى سرها كرد دید هر یك مانند ستاره درخشان از آسمان نیزه طلوع كرده و تمام صحرا را روشن نموده. نصرانى پرسید: سر بزرگ اینها كدامست؟ اشاره به سر مبارك امام كرد و رأس مبارك را نشان داد. هیبت و جلال آن حضرت، پیر نصرانى را مات نمود. سستى در اعضاء و جوارح او افتاد. گرد حزن و ملال در دلش نشست امام زین العابدین علیه السلام را با سایر اسیران در آنجا منزل دادند. چون پاره‏ اى از شب گذشت راهب نصرانى بیرون آمد. دور آن اطاق كه سر بریده امام آفاق بود طواف مى ‏كرد. ناگاه دید آن خانه بى شمع و چراغ چنان روشن و منور است كه گویا صد هزار شمع و چراغ در آن افروخته ‏اند. پیر راهب از آن عجائب تعجب كرد با خود گفت: این روشنى از كجا باشد در این خانه كه روشنى نبود. هنوز كه روز طالع نشده و آفتاب و ماه كه سر نزده است.‏ یا رب این خورشید رخشان از كدامین كشور است. از قضا در پهلوى آن خانه، خانه ‏اى بود كه روزنه‏ اى داشت. پیر در آن خانه در آمد و از آن روزنه نگاه كرد دید این روشنى از آن صندوق ساطع است و هر دم زیاد مى ‏شود. كم كم روشنائى افزون مى‏ گردید تا بجائى رسید كه هیچ دیده تاب مشاهده آن نور نداشت. بعد از غلبه آن نور سقف خانه شكافت. هودجی از نور به زمین آمد در میان آن هودج خاتونى نورانى بود كه مثل قرص خورشید بیرون آمد. كنیزان بسیارى كه به کنیزان دنیا نمى‏ ماندند در اطراف وى حلقه زده بودند و چند كنیزى پاكیزه فریاد بر مى‏ كشیدند كه: راه دهید راه دهید، مادر همه آدمیان حوا مى ‏آید. بعد از او هودجى دیگر با حوریان پرى پیكر آمدند و مى‏ گفتند راه بدهید كه حرم خلیل، ساره خاتون مى‏آید. و همین طور هودجهایی همراه با حوریانی زیبارو یکی پس از دیگری می آمدند كه هاجر، مادر اسماعیل ذبیح ؛ كلثوم خواهر موسى كلیم ؛ آسیه خاتون، زوجه فرعون ؛ مریم، مادر عیسى در آنها بودند؛ سپس هودج دیگری با خروش عظیم و غوغا پیدا شد كه اینك خدیجه خاتون حرم سید انبیاء مى‏آید. تمام این مخدرات و حوارى با گریه و زارى دور صندوق جمع شدند. دست آوردند در صندوق را گشودند. سر پر خون امام مظلوم را بیرون آورده دست به دست دادند و زیارت مى‏ كردند و صلوات مى‏فرستادند. نصرانى گوید: ناگاه دیدم ناله و زارى عظیم برپا شده كه گویا خانه از جا كنده شد. هودجى مثل چشمه خورشید در كمال نورانیت آمد. كنیزانى با گریبانهاى دریده، پیراهنهاى مندرس و حریر و استبرق بر تن پاره كرده با موهاى افشان و گیسوان پریشان، حسین حسین گویان آمدند. آن هودج را كنار صندوق بر زمین نهادند. ناگاه بانگى بر آن راهب زدند كه: اى شیخ نصرانى نگاه مكن. زیرا فاطمه زهراء بانوی بانوان جهان، با موى پریشان از آسمان آمده، مى ‏خواهد سر پسرش را زیارت كند. پیر راهب گفت: من از آن صیحه بیهوش افتادم. چون به هوش آمدم. حجابى پیش چشم خود دیدم كه دیگر اطاق و كسان در آن را نمى‏ دیدم ولى صداى نوحه و ندبه ایشان را مى ‏شنیدم كه همه ناله و زارى و بیقرارى داشتند. لیكن در میان آنهمه ناله و زارى صداى یك زنى به