مجله فرهنگ كوثر اسفند1376، شماره 12
حافظان غیرت دینی در عصر پهلوی
نویسنده : محمد عابدی - قسمت اول
82
به بهانه سوم اسفند (1299ه .ش) سالروز کودتای انگلیسی رضاخان
غیرت دینی ستون محکمی است که جوامع مذهبی را بر محور دین مداری استوار نگاه می دارد. آنگاه که استعمار از وجود چنین گوهری در مجموعه قوانین اسلامی آگاهی یافت، درصدد نابودی و یا کم رنگ کردن آن برآمد. این توطئه هر چند منحصر به کشورهای مسلمان نبود و غارتگران در هر جامعه ای با محو غیرت، تعصب و باورهای مذهبی و ملی، بی هویتی نسبی را حاکم ساخته، به غارت و تاراج فرهنگی و مادی پرداختند، ولی در بین جوامع اسلامی به دلیل وابستگی های شدید دینی با مسایل اجتماعی فرهنگی و سیاسی نمود بارزی یافت. بر طبق فرهنگ استعماری باید آثار و جلوه های غیرت دینی از بین می رفت. زمامداران کشورهای اسلامی این ماموریت خیانت بار را بر عهده گرفتند. آنان که خود از دین و دینداری فرسنگها فاصله داشتند، تنها راه بقاء سلطنت ننگین خود را حذف دین محوری که در نهایت به حکومت صالحان منجر می شد، می دیدند. تمام ابزارها در خدمت خائنان به دین قرار گرفت. روشنفکر نمایان به «ضد توسعه »، «عدم هماهنگی با جامعه جهانی » و «مخالف آزدیهای فردی » بودن دین، در طی سالهای متمادی به روشهای گوناگون، تاکید کردند و بروز جلوه های دینداری همچون «حجاب »، مخصوصا چادر که برترین الگوی حجاب به شمار می آید، در عرصه های اجتماعی را نشانگر آثار عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی دانسته، رهایی جامعه از این مظاهر را در تبدیل سنتهای دینی به فرهنگهای غربی و گسترش و ترویج «فرهنگ تسامح » و مدارا با جوامع متمدن دانستند.
مهره های تاریخ نگار، مبانی تاریخی فرهنگ دینی و تعصب مذهبی را زیر سؤال بردند و برخی عالم نمایان و فراریان از مکتب، پایه های علمی و دینی را سست کردند. آنگاه که زمینه برای قدرتهای تبلیغی آماده شد، هنر بدستان، ابزارهای هنری را برای محو غیرت دینی به کار گرفتند. آنان با تمام تلاش خود سعی می کردند آداب و رسوم غربی را در جامعه اسلامی رواج دهند و مردم را شیفته تمدن غربی کنند. در این بین سیاستمداران نیز با تقویت فرهنگ دین گریزی دست دین را از سیاست قطع کردند.
در سالهای 46 و 1345 ه .ق مطابق 6 و 1305ش رضاخان از ایران و آتاتورک از ترکیه و امان الله خان از افغانستان به اروپا فرا خوانده شدند. آنان طی سفری سیاحتی تفریحی مرعوب صفت و پیشرفت غرب شدند و بعد از بازگشت به کشورهای خود به اصلاحات سخت اجتماعی و مذهبی دست زدند به این گمان که عامل اصلی در پیشرفت اروپائیان و شادابی جوامع آنان، گریز از آداب و رسوم دشوار مذهبی و دینی بوده است. البته به حقیقت عامل اساس این گونه نگرش را باید در تحلیلهای روشنفکران و غرب زدگان مریض جستجو کرد که ارکانهای قدرت را با تحلیلهای خود همسو ساختند. امان الله خان پادشاه افغانستان مجری طرح تحول و ترقی در این کشور شد. در این کشور نهضت تحول از نابودی حوزه های علمیه شروع شد او بعد از سفرش به اروپا در (1306ش) نهضت خود را قوت بخشید. در تابستان 1928 «انجمن حمایت نسوان » تشکیل و دوازده نفر وکلای زنان کابل اداره آن را در دست گرفتند در همان سال (1307ش) حجاب زدایی با عنوان (برداشتن حجاب از ؟ است) آغاز شد و در همان فرصت طرح (شهادت نامه داشتن برای ملایی) را نیز به اجرا گذاشت تا علاوه بر محدود کردن روحانیون از گرایش عمومی مردم نیز کاسته شود.
به هر روی تحصیل دختران و پسران در کنار یکدیگر رسمی شد و چندی نگذشت که عده ای دختر جوان افغانی بدون حجاب برای نخستین بار به ترکیه عازم شدند.
اصلاحات اجتماعی و مذهبی در ایران
هنگامی که رضاخان پهلوی، اعلام کشف حجاب کرد، و مامورین او با اجبار، چادر و روسری بانوان را می کشیدند و می دریدند. علماء و مردم، در گوشه و کنار کشور، با شیوه های مختلف، اعتراض کردند، از جمله جمعیت بسیاری، به عنوان اعتراض به هیات حاکمه، در حرم حضرت رضا(ع) و در مسجد گوهرشاد، که در جنب آن است، متحصن شدند، و روحانی مبارز «بهلول » با سخنرانیهای خود، به شدت، به اقدامات شوم رضاخان، اعتراض نمود.
فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی (که در تاریخ 2 مهرماه 1358 اعدام گردید) جریان را به رضاخان گزارش داد.
رضاخان فرمان داد: تا سربازان و ارتشیان، وارد حرم شوند و مردم را بترسانند، و اخطار کنند که اگر مردم متفرق نشوند، به طرف آنها تیراندازی می شود.
به دنبال این فرمان، رضاخان، «سرتیپ البرز» را به مشهد فرستاد، به دستور سرتیپ مطبوعی و سرتیپ البرز، واحدهای لشگر مشهد وارد صحن شدند، و مردم را به گلوله بستند ...
در این هجوم وحشیانه دژخیمان رضاخان، حدود 25 نفر کشته و 40 نفر مجروح شدند.
به راستی جنایتی از این بالاتر می شود، که عده ای از مؤمنین که به حرم شریف حضرت رضا(ع) پناهنده شده بودند، به جرم دفاع از اسلام آن گونه کشته گردند؟! و آن طور مورد هجوم وحشیانه
قرار گیرند؟ (این جریان در سال 1314ش رخ داد)
حضرت امام خمینی(س) در این راستا در فرازهایی از بیانات خود در تاریخ 19/10/56 می فرماید:
«انگلیسی های جنایتکار، رضاخان را اسلحه دار کردند، این آدم ناشایسته بی اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند ... اسلحه در دست بی عقل بود؟... آن جنایاتی و کشتار عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن، علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران، حبس کردند، و بعضی شان را هم محاکمه کردند، و بعضی شان را هم کشتند، برای اینکه اسلحه دست بی عقل بود.
رضاخان که با پای پیاده همراه با دستجات عزاداری حرکت می کرد، در مجالس و تکیه ها حاضر می شد و خود را مقید و پایبند به اصول مذهب نشان می داد به یکباره رسوم مذهبی را کنار گذاشت. تنها هفت سال بعد از کودتا و یک سال بعد از تاجگذاری (چهار اردیبهشت 1305ش) همسر شاه بدون حجاب در حرم حضرت معصومه(س) قم حاضر شد و واقعه حرم و دستگیری آیت الله بافقی رخ داد. این حادثه سرآغاز کشف حجاب به شمار می آید و تغییر تقویم رسمی به شمسی در سال (1314)، نهضت پاکسازی زبان فارسی از تازی، راه اندازی مؤسسه وعظ و خطابه (سال 1313) از دیگر اقدامات رضاخان در راه تغییر سنن و آداب ملی و مذهبی ایران به شمار می آید.
فهرست مهمترین اقدامات حکومتی رضاخان به این شرح است:
1 - اجباری بودن استفاده از کلاه شاپو و صدور قانون «متحدالشکل نمودن البسه ».
2 - منع حجاب برای محصلین دختر مدارس و معلمین زن.
3 - موظف شدن کارگزاران حکومتی برای حضور با همسران بدون حجاب خود در مراسم
4 - موظف شدن استانداران و فرمانداران و بخشداران به انعقاد مراسم متعدد و دعوت از روحانیون و تجار و افراد صاحب نفوذ به آن مراسم به همراه زنان بدون حجاب خود.
5 - دستور به نیروهای شهربانی برای توسل به قوه قهریه جهت کشف حجاب.
6 - سوار نکردن زنان باحجاب در وسایل مسافرتی.
7 - جلوگیری از حضور زنان باحجاب در اماکن زیارتی و مساجد و مراکز عمومی.
کسروی از سیاست گام به گام رضاخان این گونه یاد می کند:
از هر باره جنبش در پیشرفت می بود تا رضاشاه در سال 1315 آخرین گام را برداشته دستور داد از چادر و پیچه جلوگیرند.
اگر چه این کار بی دردسر نگذشت و ملایان و پیروانشان آخرین ایستادگی خود را نشان دادند و در مشهد آشوبی نیز پدید آمد ولی رضاشاه باک نداشت و آن ایستادگیها را نیز از میان برد.
و صدرالاشراف در خاطراتش می نویسد:
«در اتوبوس زن باحجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با هایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مامورین بخصوص در شهرها و دهات، زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه ای تعاقب می کردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند.»
بعد از وی محمدرضا از دو روش سرکوب و تبلیغات فرهنگی سود برد.
بنابراین هجوم پلید پهلوی به حجاب در دنباله سلسله ای از اصلاحات اجتماعی قرار داشت که گستره اش از کوچکترین آداب اجتماعی و ملی (لباس مردم) تا محو قدرتمندترین گروه مذهبی جامعه (روحانیان) را شامل می شد اما در این بین به دلیل غیرت دینی ملت مسلمان کشف حجاب جنجالی عظیم به پا کرد که در سایه آن نقشه های دیگر پهلوی نیز در اجرا با رکود مواجه شد. به هر روی این همه هجوم در سایه سلطه وحشتناک و بلامنازع رضاخانی که با کودتای ننگین به حکومت رسیده بود صورت گرفت و خیزشها و تحرکاتی از سوی توده های مردم، نویسندگان و عالمان و حافظان دین را در پی داشت. آنان به هر صورت ممکن سعی در روشن نگاه داشتن شعله های غیرت دینی داشتند. در این بخش به فرازهایی از مبارزات عالمان بزرگ که با تمامی وجود در مقابل هجوم سیاهی و ظلمت ایستادند اشاره می کنیم.
آیت الله بافقی
هجوم به حوزه علمیه قم در راس سیاست ضد دینی استعمار بود و آیت الله حائری که در راس حوزه علمیه قم به عنوان بنیانگذارترین مجمع علمی بزرگ قرار گرفته بود، بیشتر از همه کس بر این نهاد علمی بیم داشت و همواره همچون نگهبانی بیدار بود و چون بر ماهیت رضاخان و تهی بودن او از وجدان انسانی آگاه بود، در مقابل ماجراجویی او هوشیارانه عمل می کرد.
داستان هجوم رضاخان به قم به بهانه بی احترامی به خانواده اش نمونه ای از این موضعگیری آگاهانه است. از قدیم الایام تا به امروز مرسوم بودخ [و هست] که غالب مردم به هنگام تحویل سال نو در اماکن متبرکه به سر می برند و آن را به فال نیک می گیرند.
عید نوروز سال 1306ه .ش مصادف بود با27 ماه مبارک رمضان 1346ق و زوار بسیاری از مقاط مختلف به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل در حرم حضرت معصومه(س) باشند به قدری جمعیت و ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود که جای سوزن انداختن نبود. اعضای خانواده پهلوی که همسر رضاشاه (مادر محمدرضا) جزو آنان بود و به قم آمده، در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب کامل نشسته بودند و این به طوری جلب نظر می کرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند بود ولی هیچ کس جرات نمی کرد که قدم پیش بگذارد. خبر به حاج شیخ محمدتقی بافقی رسید او به خانوداه دربار پیغام فرستاد که شما اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. پیام مؤثر واقع نشد حاج شیخ محمدتقی شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود. و از آنها خواست که یا سر و صورت خود را بپوشانند و یا از حرم خارج شوند. در این وقت غوغایی بپا خواست خانواده پهلوی فورا به منزل تولیت رفته از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند و او فورا به سوی قم حرکت کرد و دستور داد یک دسته سرباز پشت سر او حرکت کنند.
پس از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیما وارد صحن شد و چند نفر طلبه را در آن حول و حوش بودند شلاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب نمود و حاج شیخ محمدتقی بافقی را نیز دستگیر و به تهران فرستاد. تا پس از پنج ماه که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواستار آزادی وی گردید.
بعد از قیام فقیه آیت الله بافقی در قم علیه سیاست حجاب زدایی پهلوی عملا این طرح خیانت بار تا هشت سال با رکود مواجه شد. (1305 تا 1314ش) در طول این مدت رضاخان که به قدرت معنوی روحانیون بیش از گذشته و به طور ملموس پی برده بود با روشهای گوناگون در صدد تضعیف و نابودی آنان برآمد. که تضعیف کردن موقعیت اجتماعی عالمان دین در بین عموم مردم از طریق رسانه های مطبوعاتی، پخش شایعات و اکاذیب و مثلها و تحریک اقشار حاضر از جامعه علیه آنان، محدود کردن قدرت اجتماعی و حقوقی و عالمان دین از جمله این تحرکات خیانت آلود بود. شیخ فضل الله نوری در رجب سال 1326، آخوند ملاکاظم خراسانی در1329 و آیت الله آقازاده در ذیقعده 1356 هر یک به نحوی از صحنه سیاست محو شدند و صفحه ای سیاه بر تاریخ ننگین رضاشاه پهلوی افزودند.
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری
آیت الله شیخ عبدالکری حائری با تمام صبر و استقامتی که در مقابل حوادث تلخ و ماجراجوییهای رضاخان در حوزه ها از خود نشان داد، در قضیه کشف حجاب که مستقیما محو غیرت مسلمانان را در پی داشت، تحمل را جایز ندانست و از شدت ناراحتی نماز جماعتی را که اقامه می کرد، به «آیت الله صدرالدین صدر» واگذار و دروس خود را تعطیل کرد. وقتی از او در باره تکلیف شرعی در مقابل کشف حجاب پرسیدند، در حالی که از شدت ناراحتی چشمانش سرخ شده بود، گفت: «مساله دین است، ناموس است تا پای جان باید ایستاد». پس از آن طی تلگرافی به رضاخان خشم خود را نسبت به عملکردهای خلاف شرع او ابراز داشت. رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانی کرد و تلگرافی تهدیدآمیز و توام با تحقیر در جواب اعتراض آیت الله حائری ارسال کرد.
مجله فرهنگ كوثر اسفند1376، شماره 12
حافظان غیرت دینی در عصر پهلوی
نویسنده : محمد عابدی - قسمت اول
82
به بهانه سوم اسفند (1299ه .ش) سالروز کودتای انگلیسی رضاخان
غیرت دینی ستون محکمی است که جوامع مذهبی را بر محور دین مداری استوار نگاه می دارد. آنگاه که استعمار از وجود چنین گوهری در مجموعه قوانین اسلامی آگاهی یافت، درصدد نابودی و یا کم رنگ کردن آن برآمد. این توطئه هر چند منحصر به کشورهای مسلمان نبود و غارتگران در هر جامعه ای با محو غیرت، تعصب و باورهای مذهبی و ملی، بی هویتی نسبی را حاکم ساخته، به غارت و تاراج فرهنگی و مادی پرداختند، ولی در بین جوامع اسلامی به دلیل وابستگی های شدید دینی با مسایل اجتماعی فرهنگی و سیاسی نمود بارزی یافت. بر طبق فرهنگ استعماری باید آثار و جلوه های غیرت دینی از بین می رفت. زمامداران کشورهای اسلامی این ماموریت خیانت بار را بر عهده گرفتند. آنان که خود از دین و دینداری فرسنگها فاصله داشتند، تنها راه بقاء سلطنت ننگین خود را حذف دین محوری که در نهایت به حکومت صالحان منجر می شد، می دیدند. تمام ابزارها در خدمت خائنان به دین قرار گرفت. روشنفکر نمایان به «ضد توسعه »، «عدم هماهنگی با جامعه جهانی » و «مخالف آزدیهای فردی » بودن دین، در طی سالهای متمادی به روشهای گوناگون، تاکید کردند و بروز جلوه های دینداری همچون «حجاب »، مخصوصا چادر که برترین الگوی حجاب به شمار می آید، در عرصه های اجتماعی را نشانگر آثار عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی دانسته، رهایی جامعه از این مظاهر را در تبدیل سنتهای دینی به فرهنگهای غربی و گسترش و ترویج «فرهنگ تسامح » و مدارا با جوامع متمدن دانستند.
مهره های تاریخ نگار، مبانی تاریخی فرهنگ دینی و تعصب مذهبی را زیر سؤال بردند و برخی عالم نمایان و فراریان از مکتب، پایه های علمی و دینی را سست کردند. آنگاه که زمینه برای قدرتهای تبلیغی آماده شد، هنر بدستان، ابزارهای هنری را برای محو غیرت دینی به کار گرفتند. آنان با تمام تلاش خود سعی می کردند آداب و رسوم غربی را در جامعه اسلامی رواج دهند و مردم را شیفته تمدن غربی کنند. در این بین سیاستمداران نیز با تقویت فرهنگ دین گریزی دست دین را از سیاست قطع کردند.
در سالهای 46 و 1345 ه .ق مطابق 6 و 1305ش رضاخان از ایران و آتاتورک از ترکیه و امان الله خان از افغانستان به اروپا فرا خوانده شدند. آنان طی سفری سیاحتی تفریحی مرعوب صفت و پیشرفت غرب شدند و بعد از بازگشت به کشورهای خود به اصلاحات سخت اجتماعی و مذهبی دست زدند به این گمان که عامل اصلی در پیشرفت اروپائیان و شادابی جوامع آنان، گریز از آداب و رسوم دشوار مذهبی و دینی بوده است. البته به حقیقت عامل اساس این گونه نگرش را باید در تحلیلهای روشنفکران و غرب زدگان مریض جستجو کرد که ارکانهای قدرت را با تحلیلهای خود همسو ساختند. امان الله خان پادشاه افغانستان مجری طرح تحول و ترقی در این کشور شد. در این کشور نهضت تحول از نابودی حوزه های علمیه شروع شد او بعد از سفرش به اروپا در (1306ش) نهضت خود را قوت بخشید. در تابستان 1928 «انجمن حمایت نسوان » تشکیل و دوازده نفر وکلای زنان کابل اداره آن را در دست گرفتند در همان سال (1307ش) حجاب زدایی با عنوان (برداشتن حجاب از ؟ است) آغاز شد و در همان فرصت طرح (شهادت نامه داشتن برای ملایی) را نیز به اجرا گذاشت تا علاوه بر محدود کردن روحانیون از گرایش عمومی مردم نیز کاسته شود.
به هر روی تحصیل دختران و پسران در کنار یکدیگر رسمی شد و چندی نگذشت که عده ای دختر جوان افغانی بدون حجاب برای نخستین بار به ترکیه عازم شدند.
اصلاحات اجتماعی و مذهبی در ایران
هنگامی که رضاخان پهلوی، اعلام کشف حجاب کرد، و مامورین او با اجبار، چادر و روسری بانوان را می کشیدند و می دریدند. علماء و مردم، در گوشه و کنار کشور، با شیوه های مختلف، اعتراض کردند، از جمله جمعیت بسیاری، به عنوان اعتراض به هیات حاکمه، در حرم حضرت رضا(ع) و در مسجد گوهرشاد، که در جنب آن است، متحصن شدند، و روحانی مبارز «بهلول » با سخنرانیهای خود، به شدت، به اقدامات شوم رضاخان، اعتراض نمود.
فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی (که در تاریخ 2 مهرماه 1358 اعدام گردید) جریان را به رضاخان گزارش داد.
رضاخان فرمان داد: تا سربازان و ارتشیان، وارد حرم شوند و مردم را بترسانند، و اخطار کنند که اگر مردم متفرق نشوند، به طرف آنها تیراندازی می شود.
به دنبال این فرمان، رضاخان، «سرتیپ البرز» را به مشهد فرستاد، به دستور سرتیپ مطبوعی و سرتیپ البرز، واحدهای لشگر مشهد وارد صحن شدند، و مردم را به گلوله بستند ...
در این هجوم وحشیانه دژخیمان رضاخان، حدود 25 نفر کشته و 40 نفر مجروح شدند.
به راستی جنایتی از این بالاتر می شود، که عده ای از مؤمنین که به حرم شریف حضرت رضا(ع) پناهنده شده بودند، به جرم دفاع از اسلام آن گونه کشته گردند؟! و آن طور مورد هجوم وحشیانه
قرار گیرند؟ (این جریان در سال 1314ش رخ داد)
حضرت امام خمینی(س) در این راستا در فرازهایی از بیانات خود در تاریخ 19/10/56 می فرماید:
«انگلیسی های جنایتکار، رضاخان را اسلحه دار کردند، این آدم ناشایسته بی اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند ... اسلحه در دست بی عقل بود؟... آن جنایاتی و کشتار عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن، علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران، حبس کردند، و بعضی شان را هم محاکمه کردند، و بعضی شان را هم کشتند، برای اینکه اسلحه دست بی عقل بود.
رضاخان که با پای پیاده همراه با دستجات عزاداری حرکت می کرد، در مجالس و تکیه ها حاضر می شد و خود را مقید و پایبند به اصول مذهب نشان می داد به یکباره رسوم مذهبی را کنار گذاشت. تنها هفت سال بعد از کودتا و یک سال بعد از تاجگذاری (چهار اردیبهشت 1305ش) همسر شاه بدون حجاب در حرم حضرت معصومه(س) قم حاضر شد و واقعه حرم و دستگیری آیت الله بافقی رخ داد. این حادثه سرآغاز کشف حجاب به شمار می آید و تغییر تقویم رسمی به شمسی در سال (1314)، نهضت پاکسازی زبان فارسی از تازی، راه اندازی مؤسسه وعظ و خطابه (سال 1313) از دیگر اقدامات رضاخان در راه تغییر سنن و آداب ملی و مذهبی ایران به شمار می آید.
فهرست مهمترین اقدامات حکومتی رضاخان به این شرح است:
1 - اجباری بودن استفاده از کلاه شاپو و صدور قانون «متحدالشکل نمودن البسه ».
2 - منع حجاب برای محصلین دختر مدارس و معلمین زن.
3 - موظف شدن کارگزاران حکومتی برای حضور با همسران بدون حجاب خود در مراسم
4 - موظف شدن استانداران و فرمانداران و بخشداران به انعقاد مراسم متعدد و دعوت از روحانیون و تجار و افراد صاحب نفوذ به آن مراسم به همراه زنان بدون حجاب خود.
5 - دستور به نیروهای شهربانی برای توسل به قوه قهریه جهت کشف حجاب.
6 - سوار نکردن زنان باحجاب در وسایل مسافرتی.
7 - جلوگیری از حضور زنان باحجاب در اماکن زیارتی و مساجد و مراکز عمومی.
کسروی از سیاست گام به گام رضاخان این گونه یاد می کند:
از هر باره جنبش در پیشرفت می بود تا رضاشاه در سال 1315 آخرین گام را برداشته دستور داد از چادر و پیچه جلوگیرند.
اگر چه این کار بی دردسر نگذشت و ملایان و پیروانشان آخرین ایستادگی خود را نشان دادند و در مشهد آشوبی نیز پدید آمد ولی رضاشاه باک نداشت و آن ایستادگیها را نیز از میان برد.
و صدرالاشراف در خاطراتش می نویسد:
«در اتوبوس زن باحجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با هایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مامورین بخصوص در شهرها و دهات، زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه ای تعاقب می کردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند.»
بعد از وی محمدرضا از دو روش سرکوب و تبلیغات فرهنگی سود برد.
بنابراین هجوم پلید پهلوی به حجاب در دنباله سلسله ای از اصلاحات اجتماعی قرار داشت که گستره اش از کوچکترین آداب اجتماعی و ملی (لباس مردم) تا محو قدرتمندترین گروه مذهبی جامعه (روحانیان) را شامل می شد اما در این بین به دلیل غیرت دینی ملت مسلمان کشف حجاب جنجالی عظیم به پا کرد که در سایه آن نقشه های دیگر پهلوی نیز در اجرا با رکود مواجه شد. به هر روی این همه هجوم در سایه سلطه وحشتناک و بلامنازع رضاخانی که با کودتای ننگین به حکومت رسیده بود صورت گرفت و خیزشها و تحرکاتی از سوی توده های مردم، نویسندگان و عالمان و حافظان دین را در پی داشت. آنان به هر صورت ممکن سعی در روشن نگاه داشتن شعله های غیرت دینی داشتند. در این بخش به فرازهایی از مبارزات عالمان بزرگ که با تمامی وجود در مقابل هجوم سیاهی و ظلمت ایستادند اشاره می کنیم.
آیت الله بافقی
هجوم به حوزه علمیه قم در راس سیاست ضد دینی استعمار بود و آیت الله حائری که در راس حوزه علمیه قم به عنوان بنیانگذارترین مجمع علمی بزرگ قرار گرفته بود، بیشتر از همه کس بر این نهاد علمی بیم داشت و همواره همچون نگهبانی بیدار بود و چون بر ماهیت رضاخان و تهی بودن او از وجدان انسانی آگاه بود، در مقابل ماجراجویی او هوشیارانه عمل می کرد.
داستان هجوم رضاخان به قم به بهانه بی احترامی به خانواده اش نمونه ای از این موضعگیری آگاهانه است. از قدیم الایام تا به امروز مرسوم بودخ [و هست] که غالب مردم به هنگام تحویل سال نو در اماکن متبرکه به سر می برند و آن را به فال نیک می گیرند.
عید نوروز سال 1306ه .ش مصادف بود با27 ماه مبارک رمضان 1346ق و زوار بسیاری از مقاط مختلف به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل در حرم حضرت معصومه(س) باشند به قدری جمعیت و ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود که جای س
وزن انداختن نبود. اعضای خانواده پهلوی که همسر رضاشاه (مادر محمدرضا) جزو آنان بود و به قم آمده، در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب کامل نشسته بودند و این به طوری جلب نظر می کرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند بود ولی هیچ کس جرات نمی کرد که قدم پیش بگذارد. خبر به حاج شیخ محمدتقی بافقی رسید او به خانوداه دربار پیغام فرستاد که شما اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. پیام مؤثر واقع نشد حاج شیخ محمدتقی شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود. و از آنها خواست که یا سر و صورت خود را بپوشانند و یا از حرم خارج شوند. در این وقت غوغایی بپا خواست خانواده پهلوی فورا به منزل تولیت رفته از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند و او فورا به سوی قم حرکت کرد و دستور داد یک دسته سرباز پشت سر او حرکت کنند.
پس از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیما وارد صحن شد و چند نفر طلبه را در آن حول و حوش بودند شلاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب نمود و حاج شیخ محمدتقی بافقی را نیز دستگیر و به تهران فرستاد. تا پس از پنج ماه که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواستار آزادی وی گردید.
بعد از قیام فقیه آیت الله بافقی در قم علیه سیاست حجاب زدایی پهلوی عملا این طرح خیانت بار تا هشت سال با رکود مواجه شد. (1305 تا 1314ش) در طول این مدت رضاخان که به قدرت معنوی روحانیون بیش از گذشته و به طور ملموس پی برده بود با روشهای گوناگون در صدد تضعیف و نابودی آنان برآمد. که تضعیف کردن موقعیت اجتماعی عالمان دین در بین عموم مردم از طریق رسانه های مطبوعاتی، پخش شایعات و اکاذیب و مثلها و تحریک اقشار حاضر از جامعه علیه آنان، محدود کردن قدرت اجتماعی و حقوقی و عالمان دین از جمله این تحرکات خیانت آلود بود. شیخ فضل الله نوری در رجب سال 1326، آخوند ملاکاظم خراسانی در1329 و آیت الله آقازاده در ذیقعده 1356 هر یک به نحوی از صحنه سیاست محو شدند و صفحه ای سیاه بر تاریخ ننگین رضاشاه پهلوی افزودند.
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری
آیت الله شیخ عبدالکری حائری با تمام صبر و استقامتی که در مقابل حوادث تلخ و ماجراجوییهای رضاخان در حوزه ها از خود نشان داد، در قضیه کشف حجاب که مستقیما محو غیرت مسلمانان را در پی داشت، تحمل را جایز ندانست و از شدت ناراحتی نماز جماعتی را که اقامه می کرد، به «آیت الله صدرالدین صدر» واگذار و دروس خود را تعطیل کرد. وقتی از او در باره تکلیف شرعی در مقابل کشف حجاب پرسیدند، در حالی که از شدت ناراحتی چشمانش سرخ شده بود، گفت: «مساله دین است، ناموس است تا پای جان باید ایستاد». پس از آن طی تلگرافی به رضاخان خشم خود را نسبت به عملکردهای خلاف شرع او ابراز داشت. رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانی کرد و تلگرافی تهدیدآمیز و توام با تحقیر در جواب اعتراض آیت الله حائری ارسال کرد.
سید حسام الدین فالی
در سال 1313ش، در یکی از شبها مجلس و سخنرانی با حضور وزیر معارف در مدرسه شاپور شیراز برپا شد. رژیم مزدور پهلوی مبارزه با حجاب را ادامه داد و برای اجرای آن هدف جشنهایی در شیراز در سال 1353 ه .ش برگزار کرد. این مجلس در مدرسه شاهپور توسط میرزا علی اصغرخان حکمت شیرازی (وزیر معارف و فرهنگ) منعقد گردید و روز پنجشنبه بعدازظهر (ذی حجة) حدود 30 تا 40 نفر زن و دختر بدون چادر به رقص و پایکوبی پرداختند.
این اقدام خشم ملت را برانگیخت. مردم مذهبی شیراز، فردای آن شب در مسجد وکیل اجتماع کردند. «سید حسام الدین فالی » روحانی سرشنای و متعهد شیراز، دست از جان شسته، بالای منبر رفت و با خروش و فریاد، مردم را به هوشیاری در مقابل توطئه های رضاخان فرا خواند.
اعتراض وی به فساد و فحشا بی جواب نماند و ماموران رضاخان، وی را دستگیر کردند. اخبار شیراز به شهرهای قم و مشهد و تبریز رسید. در تبریز سید ابوالحسن انگجی و آقامیرزا صادق آقا در اعتراض به روند اسلام زدایی قیام می کنند. لیکن عمال رضاخان آن دو را نیز دستگیر و تبعید کردند.
مجله فرهنگ كوثر اسفند1376، شماره 12
حافظان غیرت دینی در عصر پهلوی
نویسنده : محمد عابدی - قسمت اول
82
به بهانه سوم اسفند (1299ه .ش) سالروز کودتای انگلیسی رضاخان
غیرت دینی ستون محکمی است که جوامع مذهبی را بر محور دین مداری استوار نگاه می دارد. آنگاه که استعمار از وجود چنین گوهری در مجموعه قوانین اسلامی آگاهی یافت، درصدد نابودی و یا کم رنگ کردن آن برآمد. این توطئه هر چند منحصر به کشورهای مسلمان نبود و غارتگران در هر جامعه ای با محو غیرت، تعصب و باورهای مذهبی و ملی، بی هویتی نسبی را حاکم ساخته، به غارت و تاراج فرهنگی و مادی پرداختند، ولی در بین جوامع اسلامی به دلیل وابستگی های شدید دینی با مسایل اجتماعی فرهنگی و سیاسی نمود بارزی یافت. بر طبق فرهنگ استعماری باید آثار و جلوه های غیرت دینی از بین می رفت. زمامداران کشورهای اسلامی این ماموریت خیانت بار را بر عهده گرفتند. آنان که خود از دین و دینداری فرسنگها فاصله داشتند، تنها راه بقاء سلطنت ننگین خود را حذف دین محوری که در نهایت به حکومت صالحان منجر می شد، می دیدند. تمام ابزارها در خدمت خائنان به دین قرار گرفت. روشنفکر نمایان به «ضد توسعه »، «عدم هماهنگی با جامعه جهانی » و «مخالف آزدیهای فردی » بودن دین، در طی سالهای متمادی به روشهای گوناگون، تاکید کردند و بروز جلوه های دینداری همچون «حجاب »، مخصوصا چادر که برترین الگوی حجاب به شمار می آید، در عرصه های اجتماعی را نشانگر آثار عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی دانسته، رهایی جامعه از این مظاهر را در تبدیل سنتهای دینی به فرهنگهای غربی و گسترش و ترویج «فرهنگ تسامح » و مدارا با جوامع متمدن دانستند.
مهره های تاریخ نگار، مبانی تاریخی فرهنگ دینی و تعصب مذهبی را زیر سؤال بردند و برخی عالم نمایان و فراریان از مکتب، پایه های علمی و دینی را سست کردند. آنگاه که زمینه برای قدرتهای تبلیغی آماده شد، هنر بدستان، ابزارهای هنری را برای محو غیرت دینی به کار گرفتند. آنان با تمام تلاش خود سعی می کردند آداب و رسوم غربی را در جامعه اسلامی رواج دهند و مردم را شیفته تمدن غربی کنند. در این بین سیاستمداران نیز با تقویت فرهنگ دین گریزی دست دین را از سیاست قطع کردند.
در سالهای 46 و 1345 ه .ق مطابق 6 و 1305ش رضاخان از ایران و آتاتورک از ترکیه و امان الله خان از افغانستان به اروپا فرا خوانده شدند. آنان طی سفری سیاحتی تفریحی مرعوب صفت و پیشرفت غرب شدند و بعد از بازگشت به کشورهای خود به اصلاحات سخت اجتماعی و مذهبی دست زدند به این گمان که عامل اصلی در پیشرفت اروپائیان و شادابی جوامع آنان، گریز از آداب و رسوم دشوار مذهبی و دینی بوده است. البته به حقیقت عامل اساس این گونه نگرش را باید در تحلیلهای روشنفکران و غرب زدگان مریض جستجو کرد که ارکانهای قدرت را با تحلیلهای خود همسو ساختند. امان الله خان پادشاه افغانستان مجری طرح تحول و ترقی در این کشور شد. در این کشور نهضت تحول از نابودی حوزه های علمیه شروع شد او بعد از سفرش به اروپا در (1306ش) نهضت خود را قوت بخشید. در تابستان 1928 «انجمن حمایت نسوان » تشکیل و دوازده نفر وکلای زنان کابل اداره آن را در دست گرفتند در همان سال (1307ش) حجاب زدایی با عنوان (برداشتن حجاب از ؟ است) آغاز شد و در همان فرصت طرح (شهادت نامه داشتن برای ملایی) را نیز به اجرا گذاشت تا علاوه بر محدود کردن روحانیون از گرایش عمومی مردم نیز کاسته شود.
به هر روی تحصیل دختران و پسران در کنار یکدیگر رسمی شد و چندی نگذشت که عده ای دختر جوان افغانی بدون حجاب برای نخستین بار به ترکیه عازم شدند.
اصلاحات اجتماعی و مذهبی در ایران
هنگامی که رضاخان پهلوی، اعلام کشف حجاب کرد، و مامورین او با اجبار، چادر و روسری بانوان را می کشیدند و می دریدند. علماء و مردم، در گوشه و کنار کشور، با شیوه های مختلف، اعتراض کردند، از جمله جمعیت بسیاری، به عنوان اعتراض به هیات حاکمه، در حرم حضرت رضا(ع) و در مسجد گوهرشاد، که در جنب آن است، متحصن شدند، و روحانی مبارز «بهلول » با سخنرانیهای خود، به شدت، به اقدامات شوم رضاخان، اعتراض نمود.
فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی (که در تاریخ 2 مهرماه 1358 اعدام گردید) جریان را به رضاخان گزارش داد.
رضاخان فرمان داد: تا سربازان و ارتشیان، وارد حرم شوند و مردم را بترسانند، و اخطار کنند که اگر مردم متفرق نشوند، به طرف آنها تیراندازی می شود.
به دنبال این فرمان، رضاخان، «سرتیپ البرز» را به مشهد فرستاد، به دستور سرتیپ مطبوعی و سرتیپ البرز، واحدهای لشگر مشهد وارد صحن شدند، و مردم را به گلوله بستند ...
در این هجوم وحشیانه دژخیمان رضاخان، حدود 25 نفر کشته و 40 نفر مجروح شدند.
به راستی جنایتی از این بالاتر می شود، که عده ای از مؤمنین که به حرم شریف حضرت رضا(ع) پناهنده شده بودند، به جرم دفاع از اسلام آن گونه کشته گردند؟! و آن طور مورد هجوم وحشیانه
قرار گیرند؟ (این جریان در سال 1314ش رخ داد)
حضرت امام خمینی(س) در این راستا در فرازهایی از بیانات خود در تاریخ 19/10/56 می فرماید:
«انگلیسی های جنایتکار، رضاخان را اسلحه دار کردند، این آدم ناشایسته بی اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند ... اسلحه در دست بی عقل بود؟... آن جنایاتی و کشتار عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن، علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران، حبس کردند، و بعضی شان را هم محاکمه کردند، و بعضی شان را هم کشتند، برای اینکه اسلحه دست بی عقل بود.
رضاخان که با پای پیاده همراه با دستجات عزاداری حرکت می کرد، در مجالس و تکیه ها حاضر می شد و خود را مقید و پایبند به اصول مذهب نشان می داد به یکباره رسوم مذهبی را کنار گذاشت. تنها هفت سال بعد از کودتا و یک سال بعد از تاجگذاری (چهار اردیبهشت 1305ش) همسر شاه بدون حجاب در حرم حضرت معصومه(س) قم حاضر شد و واقعه حرم و دستگیری آیت الله بافقی رخ داد. این حادثه سرآغاز کشف حجاب به شمار می آید و تغییر تقویم رسمی به شمسی در سال (1314)، نهضت پاکسازی زبان فارسی از تازی، راه اندازی مؤسسه وعظ و خطابه (سال 1313) از دیگر اقدامات رضاخان در راه تغییر سنن و آداب ملی و مذهبی ایران به شمار می آید.
فهرست مهمترین اقدامات حکومتی رضاخان به این شرح است:
1 - اجباری بودن استفاده از کلاه شاپو و صدور قانون «متحدالشکل نمودن البسه ».
2 - منع حجاب برای محصلین دختر مدارس و معلمین زن.
3 - موظف شدن کارگزاران حکومتی برای حضور با همسران بدون حجاب خود در مراسم
4 - موظف شدن استانداران و فرمانداران و بخشداران به انعقاد مراسم متعدد و دعوت از روحانیون و تجار و افراد صاحب نفوذ به آن مراسم به همراه زنان بدون حجاب خود.
5 - دستور به نیروهای شهربانی برای توسل به قوه قهریه جهت کشف حجاب.
6 - سوار نکردن زنان باحجاب در وسایل مسافرتی.
7 - جلوگیری از حضور زنان باحجاب در اماکن زیارتی و مساجد و مراکز عمومی.
کسروی از سیاست گام به گام رضاخان این گونه یاد می کند:
از هر باره جنبش در پیشرفت می بود تا رضاشاه در سال 1315 آخرین گام را برداشته دستور داد از چادر و پیچه جلوگیرند.
اگر چه این کار بی دردسر نگذشت و ملایان و پیروانشان آخرین ایستادگی خود را نشان دادند و در مشهد آشوبی نیز پدید آمد ولی رضاشاه باک نداشت و آن ایستادگیها را نیز از میان برد.
و صدرالاشراف در خاطراتش می نویسد:
«در اتوبوس زن باحجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با هایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مامورین بخصوص در شهرها و دهات، زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه ای تعاقب می کردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند.»
بعد از وی محمدرضا از دو روش سرکوب و تبلیغات فرهنگی سود برد.
بنابراین هجوم پلید پهلوی به حجاب در دنباله سلسله ای از اصلاحات اجتماعی قرار داشت که گستره اش از کوچکترین آداب اجتماعی و ملی (لباس مردم) تا محو قدرتمندترین گروه مذهبی جامعه (روحانیان) را شامل می شد اما در این بین به دلیل غیرت دینی ملت مسلمان کشف حجاب جنجالی عظیم به پا کرد که در سایه آن نقشه های دیگر پهلوی نیز در اجرا با رکود مواجه شد. به هر روی این همه هجوم در سایه سلطه وحشتناک و بلامنازع رضاخانی که با کودتای ننگین به حکومت رسیده بود صورت گرفت و خیزشها و تحرکاتی از سوی توده های مردم، نویسندگان و عالمان و حافظان دین را در پی داشت. آنان به هر صورت ممکن سعی در روشن نگاه داشتن شعله های غیرت دینی داشتند. در این بخش به فرازهایی از مبارزات عالمان بزرگ که با تمامی وجود در مقابل هجوم سیاهی و ظلمت ایستادند اشاره می کنیم.
آیت الله بافقی
هجوم به حوزه علمیه قم در راس سیاست ضد دینی استعمار بود و آیت الله حائری که در راس حوزه علمیه قم به عنوان بنیانگذارترین مجمع علمی بزرگ قرار گرفته بود، بیشتر از همه کس بر این نهاد علمی بیم داشت و همواره همچون نگهبانی بیدار بود و چون بر ماهیت رضاخان و تهی بودن او از وجدان انسانی آگاه بود، در مقابل ماجراجویی او هوشیارانه عمل می کرد.
داستان هجوم رضاخان به قم به بهانه بی احترامی به خانواده اش نمونه ای از این موضعگیری آگاهانه است. از قدیم الایام تا به امروز مرسوم بودخ [و هست] که غالب مردم به هنگام تحویل سال نو در اماکن متبرکه به سر می برند و آن را به فال نیک می گیرند.
عید نوروز سال 1306ه .ش مصادف بود با27 ماه مبارک رمضان 1346ق و زوار بسیاری از مقاط مختلف به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل در حرم حضرت معصومه(س) باشند به قدری جمعیت و ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود که جای س
وزن انداختن نبود. اعضای خانواده پهلوی که همسر رضاشاه (مادر محمدرضا) جزو آنان بود و به قم آمده، در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب کامل نشسته بودند و این به طوری جلب نظر می کرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند بود ولی هیچ کس جرات نمی کرد که قدم پیش بگذارد. خبر به حاج شیخ محمدتقی بافقی رسید او به خانوداه دربار پیغام فرستاد که شما اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. پیام مؤثر واقع نشد حاج شیخ محمدتقی شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود. و از آنها خواست که یا سر و صورت خود را بپوشانند و یا از حرم خارج شوند. در این وقت غوغایی بپا خواست خانواده پهلوی فورا به منزل تولیت رفته از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند و او فورا به سوی قم حرکت کرد و دستور داد یک دسته سرباز پشت سر او حرکت کنند.
پس از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیما وارد صحن شد و چند نفر طلبه را در آن حول و حوش بودند شلاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب نمود و حاج شیخ محمدتقی بافقی را نیز دستگیر و به تهران فرستاد. تا پس از پنج ماه که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواستار آزادی وی گردید.
بعد از قیام فقیه آیت الله بافقی در قم علیه سیاست حجاب زدایی پهلوی عملا این طرح خیانت بار تا هشت سال با رکود مواجه شد. (1305 تا 1314ش) در طول این مدت رضاخان که به قدرت معنوی روحانیون بیش از گذشته و به طور ملموس پی برده بود با روشهای گوناگون در صدد تضعیف و نابودی آنان برآمد. که تضعیف کردن موقعیت اجتماعی عالمان دین در بین عموم مردم از طریق رسانه های مطبوعاتی، پخش شایعات و اکاذیب و مثلها و تحریک اقشار حاضر از جامعه علیه آنان، محدود کردن قدرت اجتماعی و حقوقی و عالمان دین از جمله این تحرکات خیانت آلود بود. شیخ فضل الله نوری در رجب سال 1326، آخوند ملاکاظم خراسانی در1329 و آیت الله آقازاده در ذیقعده 1356 هر یک به نحوی از صحنه سیاست محو شدند و صفحه ای سیاه بر تاریخ ننگین رضاشاه پهلوی افزودند.
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری
آیت الله شیخ عبدالکری حائری با تمام صبر و استقامتی که در مقابل حوادث تلخ و ماجراجوییهای رضاخان در حوزه ها از خود نشان داد، در قضیه کشف حجاب که مستقیما محو غیرت مسلمانان را در پی داشت، تحمل را جایز ندانست و از شدت ناراحتی نماز جماعتی را که اقامه می کرد، به «آیت الله صدرالدین صدر» واگذار و دروس خود را تعطیل کرد. وقتی از او در باره تکلیف شرعی در مقابل کشف حجاب پرسیدند، در حالی که از شدت ناراحتی چشمانش سرخ شده بود، گفت: «مساله دین است، ناموس است تا پای جان باید ایستاد». پس از آن طی تلگرافی به رضاخان خشم خود را نسبت به عملکردهای خلاف شرع او ابراز داشت. رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانی کرد و تلگرافی تهدیدآمیز و توام با تحقیر در جواب اعتراض آیت الله حائری ارسال کرد.
سید حسام الدین فالی
در سال 1313ش، در یکی از شبها مجلس و سخنرانی با حضور وزیر معارف در مدرسه شاپور شیراز برپا شد. رژیم مزدور پهلوی مبارزه با حجاب را ادامه داد و برای اجرای آن هدف جشنهایی در شیراز در سال 1353 ه .ش برگزار کرد. این مجلس در مدرسه شاهپور توسط میرزا علی اصغرخان حکمت شیرازی (وزیر معارف و فرهنگ) منعقد گردید و روز پنجشنبه بعدازظهر (ذی حجة) حدود 30 تا 40 نفر زن و دختر بدون چادر به رقص و پایکوبی پرداختند.
این اقدام خشم ملت را برانگیخت. مردم مذهبی شیراز، فردای آن شب در مسجد وکیل اجتماع کردند. «سید حسام الدین فالی » روحانی سرشنای و متعهد شیراز، دست از جان شسته، بالای منبر رفت و با خروش و فریاد، مردم را به هوشیاری در مقابل توطئه های رضاخان فرا خواند.
اعتراض وی به فساد و فحشا بی جواب نماند و ماموران رضاخان، وی را دستگیر کردند. اخبار شیراز به شهرهای قم و مشهد و تبریز رسید. در تبریز سید ابوالحسن انگجی و آقامیرزا صادق آقا در اعتراض به روند اسلام زدایی قیام می کنند. لیکن عمال رضاخان آن دو را نیز دستگیر و تبعید کردند.
آیت الله حسین قمی
حاج آقا حسین قمی از مراجع مشهور بود که ده سال در نزد میرزا محمدتقی شیرازی درس خواند و از جمله استوانه های علمی گشت. او در سال 1331 ه .ق به مشهد مسافرت کرد و به سرپرستی مردم آن دیار همت گماشت.
آیت الله قمی در حرکتهای معترضانه به عنوان مبارزه منفی با دستگاه فاسد حکومتی، ایران را به قصد عراق ترک کرد و در سال 1354 به کربلا مهاجرت کرد.
حاج آقا حسین دانشمند پیکارگری بود که در اوج وحشت و اختناق رضاخانی، علم مبارزه را بر دوش گرفت و در زمانی که نفسها در سینه ها حبس شده بود، علیه برنامه «کشف حجاب » و دیگر کارهای خلاف حکومت شورید و شوری حسینی در میان مسلمانان ایران به پا نمود.
او وقتی در برابر تهاجم فرهنگی غرب که به دست رضاخان قلدر در کشور عملی می شد احساس تکلیف کرد، بی درنگ حرکتی تا
ریخی و کم نظیر را آغاز کرد و به آنان که در این راه ایجاد شبهه و تردید داشتند، فرمود: «من قصد اقدام دارم. چنانچه برای جلوگیری از کشف حجاب، ده هزار نفر که یکی از آنها من باشم کشته شود، جایز است.»
علما و مجتهدین مشهد همچون حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی و میرزا محمد آقازاده، جلسات متعددی برگزار می کردند و موضوعاتی از قبیل توطئه حجاب زدایی و موضوع اجباری شدن کلاه بین المللی و برپایی جشن و مجالسی همچون جشن مدرسه شاپور شیراز و جشن میدان جلالیه را مورد بحث و بررسی قرار می دادند. در یکی از نشست ها که در منزل حاج آقا حسین قمی برگزار گردید، ایشان به شدت متاثر شده، گریست و گفت:
«امروز اسلام فدایی می خواهد بر مردم است که قیام کنند.»
در نهایت جلسه ای در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی تصمیم می گرفتند که حاج آقا حسین قمی در اعتراض به رضاخان به تهران رفته و با او صحبت کنند.
ایشان در آخرین جلسه درس خود فرمود: «به عقیده من اگر پیشرفت این جلوگیری از خلاف مذهب منوط به کشته شدن ده هزار نفر که راس آنها حاج آقا حسین قمی است باشد، ارزش دارد.»
گروهی پرسیدند: اگر با شاه ملاقات کنی چه خواهی گفت؟
گفت: «اول از او درخواست می کنم که از برنامه های ضد اسلامی دست بردارد و اگر موافقت نکرد خفه اش می کنم » او از طرف دیگر با ارسال نامه ای از حاج شیخ عبدالکریم حائری نیز استمداد طلبید و آنگاه راهی تهران شد.
سید مرتضی برقعی (برادرزاده حاج آقا حسین قمی) می گوید:
«از قم به قصد دیدار عموی بزرگوارم راهی تهران شدم وقتی وارد باغ محل سکونت ایشان شدم مشاهده کردم که چشم آقا از شدت گریه و ناراحتی ورم کرده است، گریه و اشک بر ظلمی که به اسلام و مقدسات دین مردم و علما از سوی رضا خان وارد شده بود.
و بدین سان همه را از بلاتکلیفی رهانید. وی با خلوص تمام، قیام خویش را آغاز و به عنوان اعتراض به برنامه های ضد دینی و فرهنگ رضاشاه از مشهد به سوی تهران حرکت نمود و اول ربیع الثانی 1354 ه.ق به تهران رسید و در باغ سراج الملک شهر ری به تحصن نشست وقتی که مردم از ورود آقا به تهران باخبر شدند گروه گروه به صورت دسته های عزاداری به دیدار وی می شتافتند. در کمترین زمان بیشترین جمعیت در باغ و اطراف آن گرد هم آمدند. رژیم که از این اجتماع بی مانند سخت تکان خورده بود و بر خود می لرزید با کماندوهای خود، باغ را به محاصره درآورد و در روز سوم با تمام نیرو مانع از ورود مردم و عالمان و دانشمندان به باغ شد و در واقع مجاهد بزرگ حاج آقا حسین طباطبایی را در آن زندانی کرد.
سینا واحد در کتاب قیام گوهرشاد تاثیر زندانی شدن آیت الله حسین قمی تا پایان واقعه مسجد گوهرشاد را این گونه به تصویر می کشد: به محض بازداشت حاج آقا حسین قمی، از مرکز دستور می رسد به شهربانی مشهد که وعاظ معروف را هر چه زودتر دستگیر کنند. بنا به این دستور، شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری دو تن از وعاظ معروف خراسان دستگیر می شوند.
گردهمایی فزاینده مردم در مسجد گوهرشاد، همراه با سخنان روحانیت بیدار و هشیار می رود تا پایه های نظام سلطه ای استعمار را درهم فرو ریزد.
علما و مجتهدین در یکی از جلساتشان در منزل مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی تصمیم می گیرند تلگرافی به رضاشاه مخابره کنند تا او را از این عمل منصرف گردانند. این تلگراف به امضای هشت تن از علماء مسؤول و متعهد می رسد. همچنین قرار می شود که خطبای معروف، امثال شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و ... در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را بیدار سازند.
صبح روز جمعه 10 ربیع الثانی 1354 قمری برابر با 20 تیر 1314 شمسی، قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل می شوند. قزاقان رضاخان بی محابا به روی مردم آتش می گشایند و حدود یکصد نفر را کشته و زخمی می کنند، اما مردم متفرق نگشته و مقاومت می نمایند و قزاقان علی الظاهر می گریزند. این گریز، به جهت این بود که آنان دستوری برای اعمال هر چه بیشتر خشونت در متفرق کردن مردم نداشتند، لذا بنا به دستور، عقب نشینی می کنند.
پس از این هجوم، مردم اطراف مشهد با داس و چهار شاخ و بیل و ... به طرف مسجد سرازیر می شوند. مسجد گوهرشاد لبریز از جمعیت می شود، روحانیون به ترتیب در منبر حضرت صاحب الزمان قرار می گیرند و برای مردم توطئه های رژیم شاهنشاهی را افشا می کنند. غذای مورد نیاز مردم متحصن در مسجد از بیرون توسط پیشینیان نهضت می رسد. زنان خواستار شرکت در نهضت یعنی خواستار حضور در متن جریان می شوند. «مسجد پیرزن » که در وسط مسجد گوهرشاد واقع است، با زدن چادری برای زنان شجاع و آزاده مسلمان آماده می گردد. مرحوم نواب احتشام رضوی، برای زنان سخنرانی می کند و ...
روز شنبه 11 ربیع الثانی 1354 برابر با 21 تیر 1314، مسجد دیگر جای سوزن انداختن نیست، شعارهایی ضد سلطنت و ضد کلاه بین المللی و ضد«حجاب زدایی » داده می شود. مردم مسجد یکپارچه سرود مقاومت