eitaa logo
چکامھ_
295 دنبال‌کننده
196 عکس
45 ویدیو
1 فایل
•بہ‌نام‌اولین‌عاشق‌ھستے..!• • • جاناا،گفتم‌غم‌تو‌دارمااا.. _یادش بخیر سرای دلنشین مامان بزرگ با اون چکامه‌های دلنوازی که از گوشه‌ی کتابِ شعر روی روحمون می‌ریخت و اون رو صفا می‌داد.._ استارتش:3\5\02 کپی؟ °نه جانااا° ما؟ایناهاش: @adrulerr... @RchmSt...
مشاهده در ایتا
دانلود
°•گاهی پر از حرفی ولی چیزی نمی‌گویی اما سکوتت هم برایم بهترین شعر است•° |چکامھ- @ChekamehSara|
می‌بوسمت و ماه می‌شوم بر سینه‌ی تو آویخته به زنجیری که دست‌های من است... |چکامھ- @ChekamehSara|
بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را.. |چکامھ- @ChekamehSara|
من زخمِ مهلکی به دلم هست و بارها مرهم نهاده دست تو، زخم مرا، رفیق |چکامھ- @ChekamehSara|
بمان کنار دلم با جهانِ من سر کن غمم تمامِ جهان را گرفت، باور کن .. |چکامھ- @ChekamehSara|
- خانوم دکتر من واسه اینکه بتونم ببینمتون ؛ سه روز توی نوبت بودم . سعی میکنم خلاصه بگم حرفامو که زیاد وقت نگیرم . _گوش میکنم . راستش همه چیز برمیگرده به سیزده سال پیش . وقتی عاشق بوی دخترونه ی مقنعه ی مدرسش بودم . من نقشه کشی میخوندم و دیوونه ی بازیگری . اونم ریاضی میخوند اما جای معادله وعدد ؛ دوست داشت بدونه تو سر آدما چی میگذره ! سال اخر دبیرستان بهترین روزای زندگیمون بود . نیم ساعت قبل از زنگ آخر ؛ از دیوار مدرسه میپریدم بیرون و هنوز زنگشون نخورده . جلو در مدرسه منتظرش بودم . اون هیچ وقت نفهمید که من واسه هزینه ی فلافل و سمبوسه ی مسیرِ مدرسه تا خونه ؛ تمام طول هفته تکالیف نقشه کشی بچه ها رو انجام میدادم و پول میگرفتم ازشون . . حالمون خوب بود که خوردیم به کنکور . من از کنکور متنفرم خانوم دکتر . از تغییر مسیرای یهویی متنفرم . به هم قول دادیم هر جفتمون توی یه شهر قبول شیم انتخابمونم شیراز بود . من قبول نشدم اما اون قبول شد و رشته ی مورد علاقشو به دوری مون ترجیح داد و رفت . منم باید میرفتم سربازی . این دوری منو عاشق تر میکرد و اونو دلسردتر حق داشت خب . اختلاف مدرک تحصیلی رو میگم . اخه من وقتی از سربازی برگشتم ؛ مجبور بودم برم سرکار و جایگزین پدر کار افتادم باشم . لا به لای سختیای زندگی داشتم دست و پا میزدم ؛ که برگشت بهم گفت : من و تو راهمون خیلی وقته سوا شده بهتره دچار سوتفاهم نباشیم . به همین راحتی گفت سوتفاهم و رفت پی تفاهمی که توی همه چی دنبالش میگشت ؛ الا دلِ من که براش لرز میگرفت . بعد از سیزده سال هفته ی پیش جلوی محل کارم یه نفر زده بود به ماشینمو کارت ویزیتشو گذاشته بود و رفته بود . اسمشو که روی کارت دیدم، اول باورم نشد ؛ اما بعد از کلی پیگیری فهمیدم خودشه . ماشینم قراضه تر از این حرفاس که برم پی خسارت ؛ اما به عنوان مریض وقت گرفتم . مریضش بودم خب . انقدر تو کارش بزرگ شده که واسه دیدنش ؛ سه روز توی نوبت بودم . انقدر فکرش پرته که بعد از این همه حرف زدن ؛ هنوز داره نگام میکنه و نفهمیده من همون سوتفاهمی ام که بزرگترین تفاهم زندگیمو ازم گرفت . اینا همه حرفای من بود خانوم دکتر ؛ اما نیازی به نسخه نیست . شما سیزده سال پیش نسخه ی منو پیچیدی . یه ماه پیش وقتی توی بلیط فروشی سینما دیدمت ؛ همه ی اون روزامون از جلو چشمم ردشد . اون تصادف ساختگی رم ترتیب دادم که ببینمت که شاید بتونیم دوباره دچار اون سوتفاهم بشیم . میخوام فردا ظهر جلوی مدرسه ی دوران دبیرستانمون ببینمت . . فردا قول دادم زن و بچم رو ببرم سینما . بعدش بریم فلافلی . همون فلافلیه نزدیک مدرستون . راستش من هنوز دیوونه ی بازیگری ام . بازیگر خوبی ام شدم . سیزده ساله دارم زندگی رو بازی میکنم . یه بازی بی نقص . . !❤ |چکامھ- @ChekamehSara|