-چیریک-
ببین! عباس من... نسبت تو و فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست همچنان که نسبت من با علی ن
با حال خوب بخونید ...
حتما؛"
#چیریک_نوشت
از سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ توفیق شد در یگان فاتحین قم در ماموریت حفاظت از کارگاه ساخت ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها خدمت کنیم.
اواخر سال ۱۴۰۰ قرار شد به قید قرعه ۲۰ نفر از کسانی که در طول این دو سال در ماموریت حضور داشتند در چند گروه ۵ نفره جهت سفر زیارتی به سوریه اعزام بشوند.
هیچ کس سر از پا نمیشناخت
همه به دنبال گیر و گور های اعزام بودند
تمدید گذرنامه
تست کرونا
تزریق واکسن
چون هنوز ضریح مطهر منتقل نشده بود تاکید کردند که در سوریه نگویید که از کجا آمده اید
وقتی از پله های هواپیما پایین آمدیم ، به سمت در خروجی میرفتیم که یک آقایی صدا زد :کجا میروید؟؟
برگشتیم
دیدم در شب ، کلاه نقاب دار گذاشته و ماسک روی چهره دارد
جواب ندادیم
گفت: از کجا آمده اید؟
باز هم چیزی نگفتیم
گفت: ای بابا ؛ مگه از بچه های حفاظت از ضریح نیستید
گفتم : چرا ، هستیم
گفت خب از این طرف بیایید
گذشت تا فردای اون روز از آقا صادق(مستعار) از پاسداران نیروی قدس شنیدیم اون آقایی که در فرودگاه دیده بودیم سید رضی معروف است.
میگفت: عادت دارد هر وقت پروازی از ایران زائر می آورد خودش در فرودگاه حاضر میشود.
یک روز گذشت
گفتند سید رضی شما را خانه اش دعوت کرده، خانه ای در منطقه زینبیه
عجیب مهمان نواز بود سید
با روی خوش به استقبال آمد
لباسی ساده با یک پیژامه آبی رنگ
به دور از آلایش های دنیایی
@Cherik_128
وارد اتاق خانه شدیم
ما خجالت میکشیدم از پذیرایی و نهاری که تدارک دیده بودند
ولی سید اینقدر گرم و خودمونی برخورد کرد که ما را شرمنده کرده بود
سید به نیروهایی که ناهار را آوردند و سفره را پهن کردند،
گفت : شما بروید کنار خودم براشون میکشم ،
خود سید برای همه نهار را کشید...
بعد از صرف نهار
شروع به تعریف کرد
بیشتر از حاج قاسم میگفت
از رفت و آمد هایش
از خلق و خویش
از حرف هایش
میگفت: این اتاق همون اتاقی هست که هر وقت حاجی میومد دفتر ما اینجا با هم جلسه میگرفتیم و صحبت میکردیم ،
آخرین بار هم که بعدش حاجی شهید شد ، دقیقاً همین جا نشسته بود.
انگار سید حسرتی در دل داشت...
بعد از صرف نهار
گفتیم : میشود با هم عکس یادگاری بگیریم
متواضعانه قبول کرد اما گفت: تا شهید نشدم منتشر نکنید.
از اتاق به سمت حیاط آمدیم
سید به دنبال یک جای زیبا میگشت برای عکس
وقتی در فضای پر از گل و گیاه حیاط خانه ایستادیم
با خنده گفت: عکس توی این منظره با پیژامه
عکس در حیاط خانه ای که امروز مورد حمله رژیم منحوس صهیونیستی قرار گرفت.
پ ن: تصویر بالا ، حیاط خانه ی سید ، سید رضی موسوی، بسیجیان یگان فاتحین قم
خاطره فوق از بسیجیانی است که میهمان سید عزیز بوده اند
وارد اتاق خانه شدیم
ما خجالت میکشیدم از پذیرایی و نهاری که تدارک دیده بودند
ولی سید اینقدر گرم و خودمونی برخورد کرد که ما را شرمنده کرده بود
سید به نیروهایی که ناهار را آوردند و سفره را پهن کردند،
گفت : شما بروید کنار خودم براشون میکشم ،
خود سید برای همه نهار را کشید...
بعد از صرف نهار
شروع به تعریف کرد
بیشتر از حاج قاسم میگفت
از رفت و آمد هایش
از خلق و خویش
از حرف هایش
میگفت: این اتاق همون اتاقی هست که هر وقت حاجی میومد دفتر ما اینجا با هم جلسه میگرفتیم و صحبت میکردیم ،
آخرین بار هم که بعدش حاجی شهید شد ، دقیقاً همین جا نشسته بود.
انگار سید حسرتی در دل داشت...
بعد از صرف نهار
گفتیم : میشود با هم عکس یادگاری بگیریم
متواضعانه قبول کرد اما گفت: تا شهید نشدم منتشر نکنید.
از اتاق به سمت حیاط آمدیم
سید به دنبال یک جای زیبا میگشت برای عکس
وقتی در فضای پر از گل و گیاه حیاط خانه ایستادیم
با خنده گفت: عکس توی این منظره با پیژامه
عکس در حیاط خانه ای که امروز مورد حمله رژیم منحوس صهیونیستی قرار گرفت.
پ ن: تصویر بالا ، حیاط خانه ی سید ، سید رضی موسوی، بسیجیان یگان فاتحین قم
خاطره فوق از بسیجیانی است که میهمان سید عزیز بوده اند
وارد اتاق خانه شدیم
ما خجالت میکشیدم از پذیرایی و نهاری که تدارک دیده بودند
ولی سید اینقدر گرم و خودمونی برخورد کرد که ما را شرمنده کرده بود
سید به نیروهایی که ناهار را آوردند و سفره را پهن کردند،
گفت : شما بروید کنار خودم براشون میکشم ،
خود سید برای همه نهار را کشید...
بعد از صرف نهار
شروع به تعریف کرد
بیشتر از حاج قاسم میگفت
از رفت و آمد هایش
از خلق و خویش
از حرف هایش
میگفت: این اتاق همون اتاقی هست که هر وقت حاجی میومد دفتر ما اینجا با هم جلسه میگرفتیم و صحبت میکردیم ،
آخرین بار هم که بعدش حاجی شهید شد ، دقیقاً همین جا نشسته بود.
انگار سید حسرتی در دل داشت...
بعد از صرف نهار
گفتیم : میشود با هم عکس یادگاری بگیریم
متواضعانه قبول کرد اما گفت: تا شهید نشدم منتشر نکنید.
از اتاق به سمت حیاط آمدیم
سید به دنبال یک جای زیبا میگشت برای عکس
وقتی در فضای پر از گل و گیاه حیاط خانه ایستادیم
با خنده گفت: عکس توی این منظره با پیژامه
عکس در حیاط خانه ای که امروز مورد حمله رژیم منحوس صهیونیستی قرار گرفت.
پ ن: تصویر بالا ، حیاط خانه ی سید ، سید رضی موسوی، بسیجیان یگان فاتحین قم
خاطره فوق از بسیجیانی است که میهمان سید عزیز بوده اند
@Cherik_128
4_5787326306597226734.mp3
5.2M
━━━━━━●──────────
⇆ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ↻
گـره وا میکنه
ننه امالبنین😭💔
#ام_البنین
#مداحی
∞ 𝒋𝒐𝒊𝒏•• ↻🖤 ↯
⇨ @Cherik_128
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است....
#ام_البنین
#عکس_نوشته
∞ 𝒋𝒐𝒊𝒏•• ↻🖤 ↯
⇨ @Cherik_128