Motivation🇵🇸
چقدررر دلم میخواد کتاب بخونم، کاش زودتر دانشگاه تموم شه و تابستون بیاد:)
Motivation🇵🇸
شما به هوای ابری میگید هوای دونفره، من میگم هوای شرلوک دیدن🗿
ما مثل هم نیستیم:)
#Meme
#VisualBook
#Fun
Motivation🇵🇸
و بعد بیام خونه و شرلوک ببینم
حتی یادمه ترم اول دوازدهم بودم تا چند ماه قسمت آخر شرلوکو نمیدیدم چون منتظر بودم هوا ابری و بارونی شه حقشو بتونم ادا کنم:/
#VisualBook
Motivation🇵🇸
حتی یادمه ترم اول دوازدهم بودم تا چند ماه قسمت آخر شرلوکو نمیدیدم چون منتظر بودم هوا ابری و بارونی ش
و اینا همه درحالیه که شرلوکو تو تابستون شروع کردم🗿💔
#VisualBook
هدایت شده از انباری کتابخانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤡?!....
10+10=11+11(?!)
Motivation🇵🇸
🤡?!.... 10+10=11+11(?!)
هرچقدر تلاش کردم فقط یکیشو واسه داداشم توضیح بدم نگرفت، به قول دوستم فقط باید زبانت خوب باشه تا بگیری طنزشو😂
خنده هاشون فقط، دلقکا😂
Motivation🇵🇸
همه خونمونن امشب، با داییم رفتیم تو زمین بسکتبال پرتاب کنیم و من ده_پنج(که ده تا ست پنج ضربه ای بود)
رابطه منو دایی کوچیکم تو مجردیش اینطور بود که من خونه بابابزرگم میخوابیدم و صبح علی الطلوع داییم با لباس سربازی بالاسرم بود و یه جوری مثل خمیر ورز دادن تکون تکونم میداد و با صدای بلند صدام میزد که تا دو روز خوابم نبره دیگه، و لازم نیست که اشاره کنم اینا کاملا از قصد و به نیت آزار بود و به محض بیدار شدنم با یه خنده شیطانی میرفت پی کار خودش🗿
تازه قبل ترشم اینطور بود که همش طبقه بالا گیم میزد یا فیلم میدید و بعد که حوصلش سر میرفت میومد پایین و منو میکرد کیسه بوکس خودش🗿البته مثلا به شوخی و مثلااا ملایم🗿
خلاصه که یه دایی واقعی بود واقعا🚶
کارای خوبش تو پست بعد🗿:
#Fun
#DearDiary
Motivation🇵🇸
رابطه منو دایی کوچیکم تو مجردیش اینطور بود که من خونه بابابزرگم میخوابیدم و صبح علی الطلوع داییم با
از محبتاشم اینو بگم که جمعه ها بعد از ناهار دوتا دوتا ما نوه هارو برمیداشت مینداخت ترک موتورش و به نوبت میبردمون یه دور دور پنج دقیقه ای🗿
یا سوار ماشین میشد و مارو مینشوند رو پاش که ما فرمونو بچرخونیم و وقتی میدیدیم واقعا ماشین میچرخه با حرکت ما آدرنالین خونمون چنان میرفت که هنوز هیجانش یادمه
بعد وقتی دیگه خیلی بچه بودم میرفت تیزهوشان و تیزهوشانم دقیقا پایین خونه ما بود و برای همین خیلی مواقع بعدش میومد پیش ما
یا یه مدت محل کارش نزدیک ما بود هرروز با بستنی میومد خونمون و خلاصه که خیلی حال میداد بهمون:)
البته همه اینا بعد از مزدوج شدنش قطع شد ولی خب🗿💔
#Fun
#DearDiary