eitaa logo
Motivation🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
یا مولا حسن مجتبی:) سلام سید احوالت؟ بنده هارمهرم✋🏻 بیاید راجب همه چی حرف بزنیم دوستان:) https://daigo.ir/secret/8360078754 کانال قرارگیری ناشناسا: https://eitaa.com/its_tea_time کانال خودتونه رفقا غریبی نکنید🗿
مشاهده در ایتا
دانلود
Motivation🇵🇸
شما به هوای ابری میگید هوای دونفره، من میگم هوای شرلوک دیدن🗿 ما مثل هم نیستیم:)
Motivation🇵🇸
و بعد بیام خونه و شرلوک ببینم
حتی یادمه ترم اول دوازدهم بودم تا چند ماه قسمت آخر شرلوکو نمیدیدم چون منتظر بودم هوا ابری و بارونی شه حقشو بتونم ادا کنم:/
Motivation🇵🇸
🤡?!.... 10+10=11+11(?!)
هرچقدر تلاش کردم فقط یکیشو واسه داداشم توضیح بدم نگرفت، به قول دوستم فقط باید زبانت خوب باشه تا بگیری طنزشو😂 خنده هاشون فقط، دلقکا😂
Motivation🇵🇸
همه خونمونن امشب، با داییم رفتیم تو زمین بسکتبال پرتاب کنیم و من ده_پنج(که ده تا ست پنج ضربه ای بود)
رابطه منو دایی کوچیکم تو مجردیش اینطور بود که من خونه بابابزرگم میخوابیدم و صبح علی الطلوع داییم با لباس سربازی بالاسرم بود و یه جوری مثل خمیر ورز دادن تکون تکونم میداد و با صدای بلند صدام میزد که تا دو روز خوابم نبره دیگه، و لازم نیست که اشاره کنم اینا کاملا از قصد و به نیت آزار بود و به محض بیدار شدنم با یه خنده شیطانی میرفت پی کار خودش🗿 تازه قبل ترشم اینطور بود که همش طبقه بالا گیم میزد یا فیلم میدید و بعد که حوصلش سر میرفت میومد پایین و منو میکرد کیسه بوکس خودش🗿البته مثلا به شوخی و مثلااا ملایم🗿 خلاصه که یه دایی واقعی بود واقعا🚶 کارای خوبش تو پست بعد🗿:
Motivation🇵🇸
رابطه منو دایی کوچیکم تو مجردیش اینطور بود که من خونه بابابزرگم میخوابیدم و صبح علی الطلوع داییم با
از محبتاشم اینو بگم که جمعه ها بعد از ناهار دوتا دوتا ما نوه هارو برمیداشت مینداخت ترک موتورش و به نوبت میبردمون یه دور دور پنج دقیقه ای🗿 یا سوار ماشین میشد و مارو مینشوند رو پاش که ما فرمونو بچرخونیم و وقتی میدیدیم واقعا ماشین میچرخه با حرکت ما آدرنالین خونمون چنان میرفت که هنوز هیجانش یادمه بعد وقتی دیگه خیلی بچه بودم میرفت تیزهوشان و تیزهوشانم دقیقا پایین خونه ما بود و برای همین خیلی مواقع بعدش میومد پیش ما یا یه مدت محل کارش نزدیک ما بود هرروز با بستنی میومد خونمون و خلاصه که خیلی حال میداد بهمون:) البته همه اینا بعد از مزدوج شدنش قطع شد ولی خب🗿💔
Motivation🇵🇸
از محبتاشم اینو بگم که جمعه ها بعد از ناهار دوتا دوتا ما نوه هارو برمیداشت مینداخت ترک موتورش و به ن
اینم اضافه کنم که همیشه بازیای خوبی تو کامپیوترش داشت، یه حلزون بازی فضایی بود که من التماس میکردم بذاره منم بازی کنم که خب یا رک و مستقیم میگفت نه یا وقتی مامانم بود میگفت خب یه دور تو ده دور من🗿💔 و از اونجایی که خودش حرفه ای بود هر یه دورش یه قرن طول میکشید و اونوقت تا نوبت من میشد شروع نکرده زارتی میباختم🗿💔 یه بارم یادمه بچه بودم گفت اگه فلان کارو نکنی میذارم کارتون ببینی تو کامپیوترم، منم فلان کارو نکردم و برام هرکول گذاشت، ولی از اونجایی که کلاس زبان میرفت هرکوله زبان اصلی بود🗿💔اون موقعم تنها چیزی که از انگلیسی بلد بودم کلمه فیش بود به معنی ماهی🗿 خلاصه که خاطرات جالبی دارم از داییم، خیلی دیکتاتور بود ولی خوش میگذشت:)
Motivation🇵🇸
اینم اضافه کنم که همیشه بازیای خوبی تو کامپیوترش داشت، یه حلزون بازی فضایی بود که من التماس میکردم ب
هشتگ جدید افزودم به کانال🗿: هر پستی که دررابطه با خاطرات یا بچگیم باشه با این هشتگ قرار میگیره:)