eitaa logo
オレンジ色の春の花✨🍊
87 دنبال‌کننده
114 عکس
6 ویدیو
4 فایل
گربه💤:این همه حرف در مورد خون و خشونت منو مریض می‌کنه. کلاه‌دوز🎩: برای از بین بردن این حس توصیه می‌کنم چای بخوری Made by: Alex's girl 🌟🌻 جهت آشنایی https://eitaa.com/Citrus_aurantium_m/7
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قورباغه مأیوس
الان یکی من باید یه رمان روی دیوار اتاقم بنویسم ؟؟🌝🌝🌝
من اولین قسمت رو شروع میکنم ، و شما بعدش هر سوالی داشتید می‌پرسید. منم همه چیز رو توضیح میدم
توی ، همون‌طور که از اسمش پیداست ما سرگذشت خانواده ای به اسم خانواده ی سانتیاگو رو برسی میکنیم
خاندان سانتیاگو از قدیم و چندین سال قبل ، مافیای اسلحه توی انگلیس بودن. بیشتر از یک قرن اونها بزرگترین وارد و صادر کننده ی اسلحه بودن که نه تنها انگلیس بلکه کشور های مجاور رو هم تحت کنترل داشتن
اما اوجگیری این خاندان ، زمانی بود که آلفرد سانتیاگو به عنوان مدیر ، رئیس و سردسته ی این خاندان انتخاب شد و تصمیم گرفت یه تغییراتی ایجاد کنه اما اون تغییرات چی بود ؟
آلفرد سانتیاگوی جوان تصمیم گرفت توی ژنتیک سانتیاگو های بعد از خودش دست ببره و بعد از سالها تلاش و س.ق.ط شدن جنین بچه هاش ، بالاخره پسرش هنریش سانتیاگو با یه ژنتیک فوق پیشرفته به دنیا اومد اما اون تنها فرزندی بود که جون سالم به در برد
آلفرد سانتیاگو ژن جدید رو به برادر هاش و بقیه اعضای خانواده سانتیاگو اهدا کرد و بعد از اون نسل جدید این خاندان با ژنتیک جدید متولد شدن سوال اینه که این ژنتیک فوق پیشرفته شامل چی میشه ؟ چندتا ویژگی داره ۱ _ تحمل درد فوق العاده بالا ( مثلا می‌تونن پنج الی یازده تا تیر رو بدون مسکن از بدنشون خارج کنن بدون اینکه خم به ابرو بیارن ، البته به شرطی که به اندام حیاتی نخورده باشه )‌ ۲_ تحمل وزن فوق العاده زیاد ( بین دویست و پنجاه تا حدود سیصد و پنجاه کیلو ) ۳_ حس شیشم با احتمال ۱۰_۱۵ ٪ خطا و چند تا چیز دیگه که بعدا بهش اشاره میکنم
オレンジ色の春の花✨🍊
آلفرد سانتیاگوی جوان تصمیم گرفت توی ژنتیک سانتیاگو های بعد از خودش دست ببره و بعد از سالها تلاش و س
هنریش اما کفایت لازم برای جانشین پدرش بودن رو نداشت ، پس آلفرد پسر برادرش رو جانشین خودش کرد اما از هنریش قول گرفت که بچه های با کفایتی به دنیا بیاره تا رئیس نسل بعد بشه
هنریش هم با یه دختر به اسم میشا ازدواج کرد که بنیه ی قوی ای برای حمل کردن ژنتیک استثنایی داشت . حاصل ازدواج اونها و اولین بچشون ، یه دختر به اسم الیزابت بود بود. الیزابت یه زندگی نرمال داشت و از همون اول هم تصمیم گرفته شد که اون رئیس نباشه . دو سال بعد از به دنیا اومدن الیزابت ، یه پسر به اسم الیور به دنیا اومد اما الیور ، از بدو تولد یه بچه ی غیر قابل مهار بود . هیچ قید و بندی اون رو توی خط قرار نمی‌داد و هیچکس حریفش نمیشد. ق.ت.ل رو هم از ۵ سالگی شروع کرد . پس ... وقتی چهار سال بعد ، بچه ی سوم یعنی ادموند به دنیا اومد ، توی دو سالگی اون رو از پدر و مادرش جدا کردن و بهش فهموندن تا به یه رئیس لایق برای باقی خاندان تبدیل نشه ، حق دیدن خانوادش رو نداره. و نه ساله بود که خواهر سه ساله اش اسکارلت که بچه ی چهارم بود رو هم به همون عمارت اوردن و وظیفه ی رسیدگی به رشد و تربیت اون رو هم به ادموند سپردن