eitaa logo
دورهمی2💞
1هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
6هزار ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🚨 فوری/ بقیه‌ی کاندید های ریاست جمهوری لحظاتی قبل مشخص شدند...! پس از شهادت آیت الله رئیسی انتخابات به سرعت در حال برگزاری است و لحظاتی قبل افراد مختلفی برای ریاست جمهوری کاندید شدند! اسامی افرادی که در انتخابات شرکت می‌کنند و اتفاقات محرمانه از رو در کانال زیر بخونید.🔽 https://eitaa.com/joinchat/4097572865C55c0282fad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥   ‌          ❍ㅤ        ⎙ㅤ         ⌲ ꪶⅈ𝕜ꫀ    𝓒ꪖₘₘꫀₙₜ    ડꪖꪜꫀ    ડꫝꪖ𝕣ꫀ ♥️🍃     میخواهَمـت... تا نهایـتِ ویرانی ❤️🌹😍 این قطعه خودش آخر دلتنگی و بی قراریه ....... 🌹🌹🌹🌹 ‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌     ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
‌﷽‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔰 آموزش قرآن رایگان شد😍 ❇️ روانخوانی ❇️ تجوید ❇️ صوت و لحن ❇️ حفظ ❇️ تفسیر بزن روی لینک زیر، عضو شو 👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b .
هدایت شده از تبلیغات دلدار
‌ ⭕️میدونی بهترین آدم از نظر خدا کیه؟🤔 پیامبر اکرم(ص) جواب این سوال رو به ما دادن و فرمودن: بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران یاد دهد😍 الان وقتشه که تو هم جزو بهترین ها بشی 🥳 🔻بزن روی لینک زیر و عضو شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b ☑️ کلی آموزش قرآن رایگان👆
📃 طالع روزانه: 🌕شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ 🌾طالع امروز متولدین : با اینکه امروز نسبت به زندگی خوش بین هستید، ‌اما می‌توانید احساس کنید که اتفاقاتی دارد می‌افتد که نگرانی و اضطراب برای شما ایجاد می‌کنند. اما به این معنی نیست که شما از تغییر می‌ترسید و مخالف آن هستید؛ فقط به این خاطر است که دلواپس این هستید که مبادا طرح‌ها و برنامه‌هایی که برای خودتان دارید خراب شوند. انرژی تان را صرف این نکنید که با تلاش و کوشش بسیار بخواهید روال زندگی را به همان شیوه قدیمی ‌برگردانید. به جای جنگیدن با تغییر و دگرگونی، با آغوش باز به استقبال‌شان بروید. منتظر چه هستید؟ از همین حالا شروع کنید! 🌾طالع امروز متولدین : الان زمان این است که با همکاران‌تان تصمیم بگیرید که توان تان را با هم روی یک کار واحد بگذارید تا بهتر به نتیجه دلخواه برسید،‌ این کار گروهی بهتر و سودمندتر از این است که هر کس بخواهد کار خودش را بکند و کاری به دیگران نداشته باشد. شما خیلی راحت می‌توانید با دیگران روابط خصمانه‌ای داشته باشید، اما این روابط برای هیچ کدامتان سودی ندارد. توجه کنید که در کار، دیگران چه پیشنهاداتی می‌دهند و این را هم مدنظرتان قرار دهید که نیازهای شما چیست. سپس می‌توانید تصمیم بگیرید که از کجا شروع کنید. 🌾طالع امروز متولدین : ممکن است این روزها از اینکه نگران و مضطرب باشید از اینکه نمی‌دانید بالاخره از دل تان پیروی کنید یا عقل تان؛ حقایق یک طرف جمع شده‌اند، اما دل شما چیز دیگری می‌گوید. اطلاعاتی که امروز دریافت می‌کنید محکم و مورد اعتماد نیستند. ممکن است آنچه که فکر می‌کنید امروز درست است، فردا اشتباه از آب دربیاید. ممکن است حتی در تضاد با عقایدتان باشد، اما شما به احساس‌تان اعتماد کنید. مطمئن باشید که غریزه شما هیچ وقت گمراه تان نمی‌کند. 🍀طالع امروز متولدین : شما می‌توانید هیجان نشاطی را که دارد به سمت تان می‌آید، در هوا حس کنید، که نیازتان به ثبات و پایداری را به مبارزه دعوت می‌کند. معمولا، شما می‌خواهید که به خودتان خوش بگذرانید، مخصوصا اگر اخیرا به سختی کار کرده باشید. پس احتمالا نمی‌توانید در مقابل یک دعوت جالب توجه ایستادگی کنید. در نهایت، بهتر آن است که کاری غیر ازکارهای معمولی انجام دهید که اجازه نمی‌دادند شما کمی ‌تفریح کنید. 🍀طالع امروز متولدین : شما با حجمی ‌از اطلاعات روبرو هستید که برای‌تان سخت است که بخواهید همه آنها را جمع و جور کنید و سر و سامان دهید. فقط زمانی که فکر می‌کنید چه باید بکنید، می‌توانید چیزهای دیگری یاد بگیرید که راه متفاوتی را پیش پایتان بگذارد. تصمیمات لجوجانه نگیرید. به خاطر اینکه مجبور می‌شوید که به محض اینکه خواستید کارتان را شروع کنید افکارتان را تغییر دهید. بهتر است که کمی ‌این احساس تعهدتان را کنار بگذارید و راهی برای خود باز نگه دارید. 🍀طالع امروز متولدین : حتی اگر امروز یک قرار ملاقات بسیار مهم داشته باشید، ممکن است اتفاقاتی برایتان بیفتد که مجبور شوید آن را به وقت دیگری موکول کنید. شاید شما مسئول باشید که کارهای بیشماری را در اندک زمانی انجام دهید، اما ممکن است انتخاب دیگری نداشته باشید. اگر روال عادی زندگی تان امروز دچار تغییراتی شد و مجبور شدید برنامه‌ریزی دوباره‌ای داشته باشید نگران و مضطرب نشوید. فقط با جریان تغییرات پیش بروید و بهترین کاری که می‌توانید را انجام دهید و مطمئن باشید دیگران نیز شما را حمایت می‌کنند. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
کانال کلیپ های طنز 😂 و کلیپ های ریوندی😂 😍👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2020933782C120ef4e8f6 کلیپ حسن ریوندی در مورد : و دختران رو🤣🤣🤣 آمپول زدن پرستارا😂کلیپ پشم و موهای زائد و ...😂 حتما باید ببینی 😂😂😂😂😂😂👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2020933782C120ef4e8f6
هدایت شده از تبلیغات دلدار
205.7K
✓ گلچین آهنگهای قدیمی ✓ متولد کدوم دهه هستی انتخاب کن 👇 ✅ متولد دهه ۴۰ دهه ۵۰ ✅متولد دهه ۶۰ دهه ۷۰ ✓ طرفدار کدوم خواننده ای؟ 👇 1 جواد یساری 2 عباس قادری 3 شجریان 4 ستار 5جهان 6خراطها 7 احمد آزاد 8 بقیه خواننده ها
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 داستان زیبا و جنجالی .... 🍃🍃🍃🌸🍃
دورهمی2💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #آرامش نقشه قتل دخترکی رو کشیده بوده که در واقع دختر خودش بوده. وقتی عکس آرامش رو دید با چ
❤️❤️ چشمام میسوخت و برای لحظه ای خواب، در یک شب خانواده ام رو از دست دادم و در یک شب آرامشم رو از دست دادم. شبو هیچ وقت دوستم نداشت و بدترین اتفاق ها رو توی خودش برام رقم زد. در تموم ذهنم صدا و ناله و فریاد بود اما لعنت خدا بهش که صدای ناله های استخوان سوز یک نفر بیشتر شنیده میشد. صدای ناله ها و هق هق هایی که پسش زده بودم. وقتی چشمم در چشمم شدیم؛پرده ای توی چشمم شکست. اون چشمای وحشی اون لبخند دلبرانه و اون صدای ناز دارش قفلم کرد. هر چقدر بیشتر بهش خیره میشدم بیشتر اثر این زخم رو حس میکردم. وقتی صداش به گوشم رسید تازه فهمیدم سحر شده بودم. تازه فهمیدم چه قدر بد بازی خورده بودم و وقتی لب باز کرد تا اسمم رو صدا کنه عقلم حامی درونم رو با قفل و زنجیر بست و جگوار درونم رو آزاد کرد و جگوار نمیخواست اسمش شنیده جگوار نمیخواست آروم بشه و پسش زد. با قدرت پسش زد و اجازه نداد صداش کنه. اجازه نداد آوایی به لب بیاره چون جگوار زخمی بود و میترسید مرهم زخ خمش در دست اين دختر باشه.من به عمق درد رسیده بودم. از خودم و از همه چیز فراری بودم. حامی رو قفل و زنجیر کردم و بی توجه به فریاد هاش سیلی محکمی به گوشش زدم و اجازه ندادم حرفی بزنه. جگوار به قدرت رسید. جگوار به اوج رسید اما فقط من می دونستم این جگوار همون جگوار زخمیه که با مرهم دست های اون دختر رام شد. و وای از آرامش‌ کشنده اون دختر،وای از حال حامی ای که جگوار درونش زخمی بود!!! کتم رو جلوتر کشیدم و بی سر و صدا از پله ها پایین اومدم. منتظر شنیدن صدای خنده های مستانه نبودم... وقتی وارد سالن شدم تموم خدمه به همراه مسیح،پارسا،مهرداد و کیان ایستاده بودن. دست داخل جیب کتم برده و با صدای بی انعطافی گفتم: -چه خبره؟ بانو بغضش ترکید و با صدای آرومی گفت: -اقا خواه.. حتی قبل از اینکه جمله اش رو کامل کنه با جدیت گفتم: -اسمشو ببرید اخراجید. کسی بخواد توی چیزی دخالت کنه با من طرفه. زن ها رنگ پریده و با نگاه گریانی نگاهم میکردن و بدون هیچ رحمی گفتم: -هر بلایی سرش بیارم به هیچکدومتون ربطی نداره. من برای زمان مرگش تصمیم می گیرم. و پارسا و مسیح رو از سر راهم کنار زدم و از عمارت بیرون زدم. مقصدم کنار ماشینم بود اما. ایستادم. هوا سرد بود. سرد بود و سوزان. دستم رو مشت کرده و چرخیدم و به سمت انبار انتهای باغ قدم زدم. هر قدم باعث میشد هوا برام سنگین تر بشه. سخت تر و نفس کشیدن مرگ اور تر. وقتی مقابل انبار قرار گرفتم نفسام سخت بالا می اومد محافظ ها کنار رفته و قفل رو باز کردن. من آدم لرزیدن و افتادن نبودم بنابراین بدون هیچ لرزشی دستگیره رو کشیدم و وارد شدم. "تو حامیِ آرامشی" جمله اش درون مغزم چرخید و چرخید و وقتی چشمم بهش خورد مثل پتک به سرم کوبیده شد. سر به زیر انداخته موهای به رنگ شبش از شال پشمیش بیرون زده و دورش رها شده بود. حتی سر بلند نکرد تا نگاهم کنه. دو زانو روی زمین نشسته و به اروم ترین حالت ممکن نفس می کشید. قدمی به جلو برداشته و مشتم سفت تر شد. وقتی قدم هام رو حس کرد.سر بالا گرفت و... نگاهم کرد و اون نگاهش دیگه نگاه آرامش‌ نبود. سیاه و لبریز از درد. حس میکردم عوض شده. گونه اش کبود رنگ پریده و لب هاش بی رنگ بود. پس نگاهش شکسته شده بود. وقتی چشم در چشم شدیم چشماش رو محکم بست و قبل از اینکه قدمی به جلو بردارم با صدای گرفته ای گفت: _نیا جلو نمیخوام ببینمت. حرفش رو گوش نداده و قدمی جلو تر برداشتم که با صدای دورگه ای گفت: -فقط برو. نمی خوام نگاهت کنم. چشماش رو محکم فشار داد. شدیدا داشت درد میکشید. خم شدم و مقابلش قرار گرفتم. دست خودم نبود که وقتی فاصله ام با تار موهاش کم شد نفس عمیقی کشیدم. چشمام توی صورتش چرخی خورد و با لحن جدی ای گفتم: -زندگیت تو دستامه برام تعیین تکلیف نکن. مرگت رو جلو ننداز دختر همایون. لرزشش رو حس کردم و من دستم رو مشت کردم که خطایی ازش سر نزنه. لباش لرزید چشماش رو باز نکرد اما با درد گفت: _برو. فقط برو. نمی خوام ببینمت چرا نمی فهمی. با تحکم گفتم: -دهنتو ببند و چشمات رو باز کن. محکم سری تکون داد و گفت: _نمیتونم. نمیخوام. عصبی ضربه ای به سرشونه اش زدم تکونی خورد اما چشم باز نکرد و من با غرش گفتم: -قبل از اينکه بزنم پاهاتو بشکنم چشماتو باز کن. صبرمو لبریز نکن و قبل از اینکه بزنه به سرم و انگشتات رو خورد نکردم نگام کن. لرزید و گفت: -نمیخوام. هلش دادم و غریدم: -دوست داری با شکنجه بمیری؟نترس قرار نیست به این آسونی بمیری. وقتی تک تک استخو... دست روی گوشش گذاشت و با چشم های بسته و با تموم توان جیغ کشید: -برو. برو. فقط برو لعنتی. دیدم که اشکش ریخت و با صدای هق هق واری گفت: -نمیخوام ببینمت. نمیخوام تصویری که ازت دارم نابود بشه. چرا نمیفهمی؟ خشکم زد.چی گفت؟؟؟ دستی که به نیت سیلی زدنش بلند شده بود در هوا موند و با هق هق گفت: ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 *
یک گربه در تصویر مخفی شده است ، آیا می توانید آن را پیدا کنید؟ ۱_بلی ۲_خیر
هدایت شده از تبلیغات دلدار
🚨 ایران با چند کشور مرز خاکی دارد ؟ 👇 نمایش جواب