قدیما وقتی یه چیزی گرون میشده اینجوری باهاش برخورد میکردن نه مث الان برن صف بکشن برای خریدش !
تحریم میوه به علت گرونی در سال ۵۶
@dahee60
خفن ترین سیستم بازیافت دهه شصت😁
یه زمانی با اینا کیف درست میکردن😁
@dahee60
این روزها دلم یه جای آروم و دنج میخواد
یه سفره ی ساده با بشقاب های ملامین
و خنده های از ته دل
یه جا درست مثل خونه ی پدری
@dahee60
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصف مغزم رو در طول زندگی اینطوری موقع لباس پوشیدن از دست دادم😐😂
@dahee60
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!😂😂😅
@dahee60
این روزها دلم یه جای آروم و دنج میخواد
یه سفره ی ساده با بشقاب های ملامین
و خنده های از ته دل
یه جا درست مثل خونه ی پدری
@dahee60
چهار پایه ویژه بسیاری از حمام های دهه شصت !😄
مورد مبهمش اون سوراخ وسطش هست که هرگز مشخص نشد برای چیه😂
@dahee60
براتون همچین خونه و همچین منظره و همچین چایی آرزو میکنم 😍❤
این چای خوردن داره ها...😋☕
@dahee60
کشکی حرف زدن !
در زمان گذشته مردم برای اینکه نشان دهند نامه یا دست خطی که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهای آن را مهر می کردند.
در روی این مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالای آن لفظ "الملک الله "و شعری که حاکی نام شاه بود بر روی مهر کنده می شد.
مردم عادی و طبقات فرودست فقط نام خود بر روی مهر ذکر می کردند.
در برخی دهاتها مردم آنقدر فقیر بودند که مهر را نه از آهن یا چوب بلکه از صابون و یا کشک درست می کردند
و وقتی در انتهای نامه ای چنین مهری بود، معلوم می
شد که شخص صاحب نامه فرد معتبری نیست و می
گفتند:"مهرش کشکی است. "
از همانجا اصطلاح "کشکی کشکی یه حرفی میزنه "در میان مردم رایج شد، که منظور آن است حرف های گوینده، آن بی پایه و اساس است و اعتبار چندانی ندارد.
@dahee60
یه جا بود توی خونه ی پدری ، می گفتیم "ته طاقی" ، یه شکاف بدون در که لحاف تشکها رو توش می چیدند.
یه طاقچه یه متر قد، یه تخت! جلوشو یه پرده گل مگلی می زدند تا خونه خوشکل بشه!
بهمون گفته بودند که وقتایی که زلزله میاد، بدو بدو نرین سمت حیاط؛ برین ته طاقی پناه بگیرین. امن امنه ! ...همیشه اون گوشه اناق رو بیشتر دوست داشتم. حس خوبی بهم میداد. گرم و نرم.
حتی توی بازی همیشه اونجا قایم می شدم. یا وقتی دعوام میشد اونجا پناهم بود.
فک کنم مزه آغوش اونجوریه.
میخواستم بگم تو همون "ته طاقی" خونه ی منی ؛ پناه، امن، گرم و خاص♥️
@dahee60
قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮصی ﻧﺒﻮﺩ، حتی ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮمی ﺑﻮﺩ، ﻭلی ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎی کسی ﺟﻠﻮی کسی ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ، حرفی ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ کسی ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭی ﻧﺒﻮﺩ، ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎی ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰی ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ترشی ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ شیک ﻭ بی ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ چی ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻫﺮچی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭی ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮلی ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
@dahee60
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم هوای کودکی ام را کرده
یه جاده بارونی
یه موزیک قدیمی که پدر دوست داره
و منی که روی بخار شیشه نقاشی میکشه..
دهہ شصتےها
@dahee60