یه جا بود توی خونه ی پدری ، می گفتیم "ته طاقی" ، یه شکاف بدون در که لحاف تشکها رو توش می چیدند.
یه طاقچه یه متر قد، یه تخت! جلوشو یه پرده گل مگلی می زدند تا خونه خوشکل بشه!
بهمون گفته بودند که وقتایی که زلزله میاد، بدو بدو نرین سمت حیاط؛ برین ته طاقی پناه بگیرین. امن امنه ! ...همیشه اون گوشه اناق رو بیشتر دوست داشتم. حس خوبی بهم میداد. گرم و نرم.
حتی توی بازی همیشه اونجا قایم می شدم. یا وقتی دعوام میشد اونجا پناهم بود.
فک کنم مزه آغوش اونجوریه.
میخواستم بگم تو همون "ته طاقی" خونه ی منی ؛ پناه، امن، گرم و خاص♥️
@dahee60
قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮصی ﻧﺒﻮﺩ، حتی ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮمی ﺑﻮﺩ، ﻭلی ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎی کسی ﺟﻠﻮی کسی ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ، حرفی ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ کسی ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭی ﻧﺒﻮﺩ، ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎی ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰی ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ترشی ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ شیک ﻭ بی ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ چی ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻫﺮچی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭی ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮلی ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
@dahee60
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم هوای کودکی ام را کرده
یه جاده بارونی
یه موزیک قدیمی که پدر دوست داره
و منی که روی بخار شیشه نقاشی میکشه..
دهہ شصتےها
@dahee60
ما از نسلِ دلخوشی هایِ ساده و گریه هایِ بی صدایِ یواشکی بودیم ...
نسلِ لِی لی و قایم باشک و هفت سنگ .
دوره ی لاکچری هایی ؛ که نهایتا یک شکلات سکه ای ، دوغِ آبعلی یا انگشترِ آبپاش بود .
نسلِ دفتر هایی که فانتزی نبود ، و نوار کاسِت هایی ؛
که خودش را در اوجِ احساسمان ، جمع می کرد !
نسلی که با یک تیله یا بادکنک شاد می شد ، و يک آتاریِ دستی ؛ قله ی آرزوهایش بود .
ما کم توقع ترین نسلِ تاریخ بودیم .
نسلِ بد اقبالی ؛ که هر چیز را زیاد دوست داشت ؛
یا فیلتر می شد ، یا سرطان زا بود ...
@dahee60
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخ که یادش بخیر کنار علاءالدین و در حین انجام تکالیف مدرسه با خانواده سریال سال های دور از خانه رو نگاه میکردیم و مادرم برای اوشین گریه میکرد و میگفت الهی مادرت بمیره😭
دهہ شصتےها
@dahee60
دلمان تنگ بچگی میشود
همانجا که برای آبنبات چوبی توی
مغازه هم دست تکان میدادیم...
دهہ شصتےها
@dahee60
این قلک ها رو یادتونه؟
شما هم داشتین؟
صبر کردین تا پر شه؟
کی دخلشو آورد؟
خودتون؟ یا پدر؟ یا مادر؟
شایدم برادر یا خواهر بزرگتر
من که هر وقت پول نیاز داشتم می رفتم سراغش
با یه چاقو اره ای( میوه خوری زمان ما) یه اسکناس ازش در میاوردم
یادش به خیر
انگار دیروز بود
دهہ شصتےها
@dahee60
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسنی رو یادتونه؟ اون زمان که این برنامه رو میذاشت، یه مُد شده بود هر نره خری رو که میدیدی میگفت: من کلاس اولی هستم، خوشحال هستم.😂
دهہ شصتےها
@dahee60
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورق زدن کتاب درسیامون یه حس خوبی داره 😍
کتاب علوم اول ابتدایی
دهہ شصتےها
@dahee60
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه کودک کمیاب و بسیار زیبای دهه شصت
دهہ شصتےها
@dahee60