5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر برگی که زده شد پر از بغض بود! روزهای خوبی که انگار لای ورقهای همین کتابها جا گذاشته شد. ما نسلی بودیم ناکام، که فقط خوب کودکی کردیم و آنقدر دنیای آدم بزرگای اون موقع قشنگ بود که ما تلاش میکردیم، زود بزرگ شویم! حیف که نمیدانستیم بزرگ شدنمان به قیمت تمام شدن تمام روزها، ساعتها و لحظههای خوشیست! نمیدانستیم که بزرگ شدنمان مساوی میشود با دویدن و نرسیدن!
کاش خودمان هم همراه تمام لحظات خوب آن زمان لای همین ورقهای کتاب میماندیم، کاش هرگز بزرگ نمیشدیم، دنیای آدم بزرگهای زمان ما اصلا زیبا نیست! ترسناک است همهمان خسته از نشدنها، دویدنها و نرسیدنها! خسته از ناکامیها، رنجها، غمها، کاش خدا یقهمان را بگیرد و پرتمان کند به آن روزها، و زمان همان جا متوقف شود!💔
دهہ شصتےها
@dahee60
مدرسه که میرفتیم
هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون میگفت مواظب باش خودتو جا نذاری
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم نمیشه خودمونو جا بذاریم!
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمونو جا گذاشتیم...
توی یه کافه...
توی یه خیابون...
توی یه خاطره...
توی قدیما...
و حالا اینقد دور شدیم از خود واقعیمون که دلمونو خوش کردیم به خاطرات دور...!
دهہ شصتےها
@dahee60
یادتونه بچه بودیم میرفتیم نونوایی
یه سری از خانوما اینجوری میومدن
میگفتن فِتا!!!
شاطرِ میگفت
چنتا؟؟
میگفت فِتا فِتا
بعد یه نفر میگفت سه تا میخواد سه تا😂
دهہ شصتےها
@dahee60
مرغ کریچ ساز خانه اش را این طوری برای جفتش تزئین و آماده می کند..!
دهہ شصتےها
@dahee60
نوستالژی بچگیامون، هنوزم خوشمزه تر از بستنیای رنگی رنگی الانن :))))
دهہ شصتےها
@dahee60
کاش مثل قدیما،
مادربزرگ نوه هاشو جمع میکرد دور کرسی، بساط چای و نخودچی کشمش و نقل و قصه های قدیمیرو راه مینداخت...
دهہ شصتےها
@dahee60