یه خونه از دوره قجری که داروغه مشهد به سبک روسی برای اهل و عیالش ساخته
خانه تاریخی داروغه، مشهد
دهہ شصتےها
@dahee60
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرم مدرک پزشکی ندارد
ولی دستهایش کاری میکنند که هزار قرص و دوا نمیکند...
شماره نظام مهندسی ندارد،
ولی از منِ ویرانه با حرفهایش یک آدم نو میسازد...
نقاش نیست،
ولی با یک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمیآیند...
ندیدهام توی استدیو ضبط صدا وقت بگذراند،
ولی آهنگِ صدایش از هر موسیقی گوش نوازتر است...
مادرم سر آشپز و رستوراندار نیست،
ولی عطرِ و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند...
بهشت را زیر پایش ندیدم،
ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست،
بهشت نعمتِ وجودش است...❤
دهہ شصتےها
@dahee60
تصدیقنامه اتوموبیلچیگری!
عکس گواهینامه رانندگی متعلق به یک قرن پیش
دهہ شصتےها
@dahee60
از وقتی این شیشه نوشابه ها رفتن
مزه زندگیها هم باهاشون رفت ...
به یاد ایام خوش
دهہ شصتےها
@dahee60
اگه باهاش خونه نساختی، نصف عمر که هیچ، همه عمرت بر فنا بوده و هست🤦♂
دهہ شصتےها
@dahee60
هر حیوونی رو که بیشتر دوست داشتیم آخر همه میخوردیم😅
باقی حیوونا رو هم زجر میدادیم اول کلشونو میکندیم بعد دست و پاشونو😁
دهہ شصتےها
@dahee60
دلم میخواهد خوشحالی کوچک آدمها باشم...
عطر قیمهی مادربزرگ در ظهر تابستان که شامهی نوهها را قلقلک میدهد...
آخرین بادکنک ماندهی روی دست پسرک کنار خیابان که فروخته میشود...
خطبهی عقدی که جاری میشود میان دو عاشق...
لالایی شبانه مادری برای دختر کوچکش...
آب تنی پسران بازیگوش در حوض خانه مادربزرگ...
شادی به دنیا آمدن نوزادِ پدر و مادری پس از سالها انتظار...
سفره ای پهن شده که همهی خانواده دورش جمع میشوند...
طنین ربنا در غروب رمضان...
اولین قطرهی باران پس از خشکسالی...
آخرین میوه ی بر درخت مانده...
سیاهی آخرشب دستان مردی که نوید یک روز پر کار را میدهد...
اولین صدایی که کودکی که ناشنواست پس از بهبودی میشنود...
میخواهم اشک شوق مادری باشم که شاهد موفقیت فرزندش است...
و من میدانم خدا چقدر جریان دارد در شادیهای کوچک پاکمان...!
دهہ شصتےها
@dahee60
هر حیوونی رو که بیشتر دوست داشتیم آخر همه میخوردیم😅
باقی حیوونا رو هم زجر میدادیم اول کلشونو میکندیم بعد دست و پاشونو😁
دهہ شصتےها
@dahee60
دلم میخواهد خوشحالی کوچک آدمها باشم...
عطر قیمهی مادربزرگ در ظهر تابستان که شامهی نوهها را قلقلک میدهد...
آخرین بادکنک ماندهی روی دست پسرک کنار خیابان که فروخته میشود...
خطبهی عقدی که جاری میشود میان دو عاشق...
لالایی شبانه مادری برای دختر کوچکش...
آب تنی پسران بازیگوش در حوض خانه مادربزرگ...
شادی به دنیا آمدن نوزادِ پدر و مادری پس از سالها انتظار...
سفره ای پهن شده که همهی خانواده دورش جمع میشوند...
طنین ربنا در غروب رمضان...
اولین قطرهی باران پس از خشکسالی...
آخرین میوه ی بر درخت مانده...
سیاهی آخرشب دستان مردی که نوید یک روز پر کار را میدهد...
اولین صدایی که کودکی که ناشنواست پس از بهبودی میشنود...
میخواهم اشک شوق مادری باشم که شاهد موفقیت فرزندش است...
و من میدانم خدا چقدر جریان دارد در شادیهای کوچک پاکمان...!
دهہ شصتےها
@dahee60
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺پروردگارا دستانم به سوی توست
⭐️نگاهم به مهربانی و کرم توست
🌺با تو غیر ممکنها ممکن میشود
⭐️نا ممکنهای زندگیام را ممکن بفرما
🌺که باخدای بیهمتایی چون تو،
⭐️معجزه زندگی جان میگیرد.
🌺شبتون آرام
.