eitaa logo
دهـہ شصتے ها
12هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
8هزار ویدیو
29 فایل
گذری بر دوران ڪودڪی ارسال خاطرات و عکسهاتون😍 @Parham22
مشاهده در ایتا
دانلود
کارتون از کارتون‌های مورد علاقه خودم بود. اولین بار کلمه نوانخانه که جودی اونجا زندگی می‌کرد شنیدم. جودی ابوت دختر سرزنده داستان که پدر مادر خودش را از دست داده بود ، در نوانخانه جان گریر زندگی می‌کرد. خانم لیپت مدیر نوانخانه بود که بخاطر سخت‌گیری و نظم زیاد بچه ها ازش متنفر بودند. جان اسمیت شخصیتی بود که جودی را از نوانخانه بیرون آورد ،بورسیه تحصیلی کرد در مقابل فقط میخواست که جودی بصورت ماهیانه برای او نامه و‌گزارش بنویسد جودی فقط یکبار سایه او را دیده بود سایه ای با پاهای دراز که به همین خاطر او را بابالنگ دراز می نامید و یک عکس او با لنگ های دراز را به دیوار اتاق خود زده بود ، جان اسمیت ،اقای پندلتون عموی جولیا پندلتون بود که بعدها با او ازدواج کرد جولیا دختر ثروتمند و از خود راضی بود . سالی هم مثل جولیا هم اتاقی جودی بود دختری خجالتی و‌مهربان، برادر سالی بعدها با جولبا ازدواج می‌کند خانم ترون هم که مسئول خوابگاه جودی بود که جودی همیشه با کارهاش اونو اذیت می‌کند و دادشو‌در میاورد این کارتون دهه هفتاد از شبکه دو پخش می‌شد ، هرروز برنامه کودک ساعت ۱۸:۳۰تا۱۹:۳۰ تیتراژ دهہ شصتےها @dahee60
کارتون ، که ببشتر بنام جکی و جیل شناخته میشد داستان دو بچه خرس بنام جکی و جیل فرزند پینتو بودند که در کوه تاراک زندگی می‌کردند ،پینتو توسط شکارچیان کشته میشود. رن پسربچه سرخ‌پوستی که در کلبه ای در کنار رودخانه در همتن ناحیه زندگی میکنه ، نگهداری از این بچه خرس ها رو بر عهده میگیره که حوادث زیادی براش پیش میاد پدربزرگ رن ، یک شخصیت جالبی بود که مدام در رودخانه به دنبال طلا میگشت. یادم هست که زمانی که این کارتون ۲۶ قسمتی پخش میشد ، همیشه برق قطع میشد یا اذان مغرب به افق تهران و کسانی که شهرهای دیگری غیر از استان تهران بودند اذان خودشون هم پخش میشد ما بچه ها که تمام تفریح و‌خوشیمون همین یساعت کارتون بود بهرحال ناراحت کننده بود. ببینید ویدیوی دوم عکس پینتو و جکی و جیل تیتراژ این کارتون دهہ شصتےها @dahee60
سندباد کودک ماجراجو و پردل و جرأتی است که با پدر و مادر خود در بغداد زندگی می‌کند. سندباد عمویی دریانورد (عمو علی) دارد که برای دیدن او و خانواده‌اش به بغداد می‌آید. او یک مرغ مینای سخنگو را به سندباد هدیه می‌دهد که سندباد نام او را شیلا می‌گذارد. سندباد که علاقه‌مند به جهانگردی است سوار کشتی عموی خود می‌شود و همراه او به مسافرت دریایی می‌رود. سندباد در این سفر دریایی عمویش را گم می‌کند و سوار بر یک نهنگ همراه با شیلا به جزیره‌ای می‌رسد. در این جزیره با یک سیمرغ غول‌پیکر، مارهایی که در دره‌ای از الماس زندگی می‌کنند و یک عقاب روبرو می‌شود. سندباد در ادامه با ماجراهای زیادی سرشار از موجودات شگفت‌انگیز، جادوگرها و هیولاها، غول‌ها، و دیوهای مختلف روبرو می‌شود. سندباد در طول ماجرا با دو هم سفر دیگر به نام‌های علاءالدین و علی‌بابا آشنا می‌شود که او را در نبرد با پرنده غول‌پیکر، پری دریایی و جادوگر بزرگ یاری می‌کنند اون زمان خاطرتون هست برچسب‌های سندباد روی بسیاری از اتوبوس و مینی بوس های قدیمی دیده می‌شد . 🔗 ماجرای شیلا دهہ شصتےها @dahee60
کارتون یکی از کارتون های قدیمی بود که از گروه کودک شبکه یک پخش می‌شد. شاید خیلی از ما بچه های دیروز حسرت زندگی آنها را خورده باشیم یا در کمترین حالت دوست داشته باشیم یکبار هم که شده در خانه درختی آنها زندگی کنیم. شخصیت اصلی داستان فلون بود دختر خانواده که صدای خانم ناهید امیریان. پدر خانواده دکتر ارنست مردی بود سخت کوش با صدای گرم زنده یاد حسین معمارزاده ، آنا مادر خانواده با صدای جاودان زنده یاد شهلا ناظریان ، پسرکوچولو خانواده جک با صدای خانم ناهید امیریان و پسر بزرگ خانواده فرانس هم پسر بزرگ خانواده بود که آقایان مصطفی بهره مندی و آرشاک قوکاسیان دوبله آنرا برعهده داشتند آقای مورتن بد اخلاق را خاطرتون هست؟چه صدای زیبایی روی این شخصیت نشسته بود زنده یاد ولی الله مومن‌زاده و تام تام هم با صدای خانم فریبا شاهین مقدم این کارتون شخصیت ها و صداهایی که روی کاراکترها به عنوان دوبله قرار گرفته بود را خیلی دوست دارم. ببینید دهہ شصتےها @dahee60
پسرکوهستان کارتون ۲۶قسمتی محصول ژاپن که برای اولین بار در مهرماه سال ۱۳۵۴از شبکه نت نتورک روی آنتن رفت و بعدها در دهه هفتاد در ایران از شبکه یک پخش شد،داستان پسری بنام پپرو اهل آمریکای جنوبی است، پدر پپرو سالها قبل به دنبال شهری افسانه ای بنام الدرادو خانه را ترک می کند و هرگز بر نمی‌گردد، یک روز هنگامی که کنار رودخانه مشغول اوردن آب است عقاب طلایی را می‌بینید آنرا نشانی برای پیدا کردن پدرش می داند ، خانه را ترک و به جستجوی شهر افسانه ای می رود ، در این راه دوستان جدیدی مثل کایا دختری که حافظه اش را از دست داده و تیتیکاکا استکو و چوچو پیدا می‌کند کایا دختری که همراه پپرو بود ، شاهزاده الدرادو بود که زمانی که دزدان قصد داستند او را بکشند حافظه اش را از دست داده بود. تیتراژ صوتی یادآوری ببینید دهہ شصتےها @dahee60
کارتون این کارتون هم در اوایل دهه هفتاد ، جمعه ها عصر از گروه کودک و نوجوان شبکه یک پخش می‌شد ، زمانی که ایکیوسان و جیمبو پخش می‌شد تیتراژ این کارتون خیلی قشنگ بود همراه با دوبله قشنگی که داشت شخصیت مار این کارتون مورد توجه بچه ها بود که با دوبله جناب پزشکیان زیبا شده بود. تیتراژ تصویری کارتون مگ مگ ،کلیک کنید دهہ شصتےها @dahee60
کارتون از سری کارتون‌های بود که اوایل دهه هفتاد ، ساعات ۱۴ به بعد جمعه‌ها از شبکه یک پخش می‌شد. خیلی از بچه ها ادای تیتراژ این کارتون را در می‌آوردند ، جیمبوووووو جیمبوووو وقتی که وارد فرودگاه می‌شد و شیشه برج مراقبت می‌شکست و فریاد مامور این برج با دوبله جناب تورج نصر، خود جیمبو هم صدای خانم مهوش افشاری بود تیتراژ صوتی جیمبو کلیک کنید دهہ شصتےها @dahee60
کارتون یادش بخیر این کارتون از شبکه یک پخش می‌شد گوریلی بزرگ که روی سقف ماشین بیگلی بیگلی می نشست بی انکه ماشین خراب بشه هربار ماجرایی رخ میداد ،گوریل انگوری و بیگلی بیگلی خرابکاری را رفع می‌کردند صدای نازنین شخصیت های این کارتون مدتهاست خاموش شده گوریل انگوری با صدای شادروان صادق ماهرو و بیگلی بیگلی هم با صدای زنده یاد اصغر افضلی ببینید دهہ شصتےها @dahee60
بسته بندی های مغازه های قدیمی و مخصوصا افراد مسن تر هم جالب بود یادم هست وقتی تخمه می خریدیم مغازه دار یه دفتر یا کتاب استفاده شده داشت بعد اینکه اونو می‌کشید داخل همچین بسته بندی میگذاشت یا اگر میدونست که بچه مقدار کمی مثلا برای تو کوچه و سرگرمیش میخره اونو تو جیبش می‌ریخت حتی خاطرم هست پارچه فروشا پارچه رو‌بعد برش تو روزنامه های تاریخ مصرف گذشته می پیچیدند خوب و بدش برای ما این بود😊 دهہ شصتےها @dahee60
این هم حمام نمره های قدیمی بود که قدیمی‌ترش حمام خزینه ای بود دهہ شصتےها @dahee60
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 پـــرودگـــارا ⭐️ امشب از تو میخواهم 🌺 دلهایمان راچون آب روشن ⭐️ زندگیمان را چون 🌺 گرمای آتش دلچسب ⭐️ وجودمان را چون 🌺 ماه آسمان آرام و روزگارمان را 🌙 چون نگاهت زیبا کن 🌺 شبتون معطر به عطر گـــــل .
صبح به ما می آموزد که باور داشته باشیم ، روشنایی با تاریکی معنا می یابد و خوشبختی با عبور از سختی ها زیباست.... هرگز نا امید نشو، رد پای مهر خدا همیشه در زندگی پیداست... سلام صبح تون بخیر ☕️