613.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭیم
💫ﺯﯾﺒﺎتر از ﭘﺮﻭﺍنه
🍁ﺑﺰﺭﮔتر از ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ
💫ﻣﻬﺮﺑﺎﻧتر از ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ
🍁ﺑﯽ ﺗﻮقع تر از ﯾﮏ ﭘﺪﺭ
🍁خدایا
💫روزگار دوستان و عزیزانم را
🍁زیبا قلم بزن و پناهشان باش
💫شبتون پر از آرامش
🌺🍃سلام صبح تون پر نشـــــــاط
"براتون
دنیایــــے به زیبایـــــی
آنچه که زیبایــش میدانــید
آرزو میڪنـــــــم"
🍃🌺دنیایتان
🍃🌺به زیبایے
🍃🌺تمام آرزوهایتان.
.
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبحونه به سبک مادربزرگ 🥰
دهہ شصتےها
@dahee60
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستید!؟
منتشر شدن تبلیغ "میخوامسالاددرستکنم" فروش سس مایونز دلپذیر رو به جایی رسوند که حتی اگر کارخانه به صورت ۲۴ ساعته هم مشغول تولید سس مایونز بود؛ جوابگوی تقاضا نبود.
دهہ شصتےها
@dahee60
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر دیدنی از تهران، شیراز
و اصفهان در دهه پنجاه که برای
جلب توریست تهیه شده بود👌
دهہ شصتےها
@dahee60
دلم برای خانهی قدیمیمان
برای برگهای زرد و خیسِ کف حیاط
برای عطر دیوارهای باران خورده
برای سادگی کودکیهایم
و برای تمامِ آرزوهای کوچک و قشنگی که داشتم تنگ شده...
دهہ شصتےها
@dahee60
تلويزيون ملی ايران سال ۱۳۵۳
حمیرا، بنان، ژاله کاظمی،
سیمن آقا رضی، هایده،
شجریان، شهیدی و سرهنگ زاده...
دهہ شصتےها
@dahee60
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهانی به اندازهی یک خانہ
خانہای به اندازه یڪ اتاق
اتاقی به اندازه یک عشق
و عشقی به قدر جهان..،
دنیا چرخهی دَوّار آرزوست..!
دهہ شصتےها
@dahee60
بچه که بودم به مادرم التماس میکردم تا بده من دستشو بچرخونم😁
ته تکنولوژی و شگفتی هم اون قسمتی بود که نخ رو دور قرقره میپیچوند😂
دهہ شصتےها
@dahee60
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطراتِ خانهٔ قدیمیِ پدری،
کودکیهایی که با شور وشادی وبازی گذشت،
روزهایی که دیگر باز نخواهد گشت،
خاطراتی که اکنون فقط یادش به جا ماندو بس
شوق دویدن و هیاهو در حیاط خانه
روزهای برفی زمستان و سرسره بازی روی برفهای حیاط,
گرمای تابستان و تشتهای پر از آب در انتظار گرم شدن باگرمای خورشید
و عصری دلنشین و خنده و شیطنت و آب بازی
خانه خاطراتم دیگر نیست ...
عمرش تمام شد
مثل مادربزرگ،پدربزرگ
دیگرحیاطی نیست تاخورشید بر اون بتابه
درخت انگوری نیست تامادرم از آن آبغوره بگیره و شیشه های آبغوره رو بالای سردرش بزاره،
دیگراز ایوان بزرگ خانه خبری نیست،
آنجاکه وقتی مهمان میومد سفره ای از این سر تااون سرش پهن میشد،
دیگه اون خونه قدیمی حیاطی نداره تا برای جشنی چراغونی بشه،
ایوونی نداره که شباش موقع خواب ستاره هارو بشمری،
خانه قدیمیمون رو با همه خاطراتِ تلخ و شیرین رها کردیم و رفتیم ،
خانه خاطراتم دیگه نیست،
اصلأ اگر هم باشه ،...
دیگه مادربزرگی نیست .
دهہ شصتےها
@dahee60