eitaa logo
دهـہ شصتے ها
12هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
8.1هزار ویدیو
29 فایل
گذری بر دوران ڪودڪی ارسال خاطرات و عکسهاتون😍 @Parham22
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
انواع کیف های مجلسی ، اداری ،کوله پشتی ، کیف پول ، جاکارتی و اکسسوری های چرمی ♥️ هر روز مدل جدید تو کانال میزاریم تا انتخاب برای شما راحتتر باشه ... خبر خوب اینکه پرداخت دو مرحله ای داریم 💥کیف ها کاملا دستدوز با چرم های طبیعی ساخته میشن 🎁مدل های شیک و روز دنیا که کمتر جایی پیدا میکنی... https://eitaa.com/joinchat/261227890C9ca338c96e
21.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدیمیا خوب فهمیده بودن از زندگی چی میخوان حیاط حوض آسمون چندتایی درخت که به وقت و فصلش میوه هاشونو بچینی و بشینی لب حوض لذتشو ببری همینقدر ساده و قشنگ … دهہ شصتےها @dahee60
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
. 🚩 ترک هرگونه مواد مخدر در ۱۵ روز 🚩 🔶️ گرفتار مواد هستی 🔶️ آبرو داری ، کارمندی ، نمیتونی بری کمپ ؟ 🔻 تحمل درد و خماری نداری؟ 🔻 بارها ترک کردی اما بازم برگشتی ؟ 👈طی ۱۵ روز داخل خونه با من ترک کن و به لذت پاکی مطمئن برس🤩 ✳️ترک شیشه،تریاک،شیره،اپیوم متادون،ب ۲، حشیش، سیگار و... 🔥درمان قطعی دیابت فقط در ۵۰ روز🔥 منتظرتم دوست عزیز همین الان اقدام کن👇 https://eitaa.com/joinchat/690357605C891c8917fe
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
. دخترم نوجوون شده بود، نه باهام درست حرف میزد، نه حرفم رو گوش میداد😔 انگیزه نداشت واسه درس خوندن، همش با دوستاش دعوا و بحث داشت😔 نمیدونستم چیکار کنم! یه شب بعد از بحث با دخترم و اخم های همسرم اینقدر بهم فشار اومد که میخواستم... 😭 ایتا رو اتفاقی باز کردم این کانال رو دیدم آموزش های ویژه والدین نوجوان رو گوش کردم. 😍 بزن روی لینک و پیوستن رو انتخاب کن👇https://eitaa.com/joinchat/937033852Cbf20bdef53 .
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد آشپزخونه های مامانهای دهه شصت تو از آشپزخونتون چی یادته؟ دهہ شصتےها @dahee60
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
کسب درآمدباهنر ارغوان بافی😍 🔙این عکس های بالا رو ببین👆🚨 🚨خبرخوب اینکه یه آموزش رایگان ارغوان بافی برات آماده کردم🎁 قراره بزرگترین پویش مشاغل خانگی (هنرهای ارغوانی)اینجا برگزار بشه اینجا جمع خانوم های با استعداد،بااراده وکارآفرین ایتاست🥇 برای شروع آموزش ارغوان بافی و دریافت آموزش رایگان 🟡بزن رو لینک زیر وعضو کانال شو👇😍 https://eitaa.com/joinchat/2313946334Cfc688572ee
دهـہ شصتے ها
#سرگذشت_شیرین #رنگ_آرامش #پارت_بیست_یک اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. کاش کاش میتونستم را
اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. کاش کاش میتونستم راحت به مامانم حرف دلم روبزنم وبگم عاشق یکی دیگه هستم ولی حیف که نمیتونستم چون میدونستم تودردسربزرگی میفتم حتی ممکنه بودبرای امیرم دردسر درست بشه دیدگاه خانواده من انقدربسته بودکه من جرات گفتن حقیقت نداشتم..دو سه ساعت بعدگوهرخانم به همراه شوهرش ابوالفضل امدن البته من همچنان تواتاقم بودم نرفتم بیرون..وقتی گوهرخانم سراغم گرفت مامانم بهش گفت یه کم ناخوش خوابیده ببخشید..چنددقیقه ای طول نکشیدکه برام پیام امد فکرکردم امیرباشورشوق گوشیم برداشتم اماروی صفحه گوشیم یه شماره ناشناس افتاده بود..وقتی پیام بازش کردم دیدم ازطرف ابوالفضل،نوشته بود تایکی دوساعت پیش سالم بودی چی شد؟یهو مریض شدی!! چرا بهشون نگفتی سرقراربامن بودی؟روت نشد؟این بدبختاخبرندارن دخترمثلا سربه راهشون چه جونوریه که دوست پسرم داره؟از امیرخان بهشون میگفتی..میخوای خودم بگم دوست پسرداری !!!چندباربااون قرارگذاشتی کجاهاباهاش رفتی چه کارهای باهاش کردی؟هنگ بودم این عوضی شماره من روچه جوری پیداکرده بود!! ادامه در پارت بعدی 👇 ‌‌‌‌‌ ┅┅┄┄❥┄┄┅┅ 🆔️
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
%98 از جوک هایی كه ميخونيد از كانال زیر كپى ميشه!😂 😂😂وای وای مردم از خنده کانالش عالیههههههههه 👇👇😂👇👇 https://eitaa.com/joinchat/350618197Cde0d40784f ناموسا ترکیدمم😂
دهـہ شصتے ها
#سرگذشت_شیرین #رنگ_آرامش #پارت_بیست_یک اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. کاش کاش میتونستم را
اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. هنگ بودم این عوضی شماره من روچه جوری پیداکرده بود!!! اگریه کلمه ازاین حرفهاش به گوش پدرم یابرادرهام میرسید زنده ام نمیذاشتن..گفتم دست ازسرم بردار،گفت دریه صورت حرفی نمیزنم که زنم بشی!بعدتمام این داستانهاروفراموش میکنم..ابوالفضل گفت اگرزنم بشی تمام این اتفاقات فراموش میکنم اما اگرلجبازی کنی بخوای بااون بچه تهرونی روهم بریزی همه چی به خانوادت میگم!!!خودت میدونی دیگه اخرش به کجاختم میشه؟!شک نکن یه بلای هم سراون نارفیق میارن،نوشتم اون نارفیق یاتووو!!گفت اون وقتی فهمیدمن میخوامت بایدکنارمیکشید..مونده بودم چه خاکی توسرم کنم مطمئن بودم اگرخانوادم این موضوع رومیفهمیدن دیگه اجازه نمیدادن تنهاتاسرکوچه ام برم،وازهمه بدتردوستی داداشم وامیرهم بهم میخوره وشایدم یه برخوردخیلی بدباهاش میکردن..به ابوالفضل گفتم من بایدفکرکنم یه مدت کوتاه بهم فرصت بده..نوشت افرین داری سرعقل میای یک هفته فرصت داری بعدشم نامزدمیکنیم واین داستانهاتموم میشه وخودم یه خط جدیدبرات میخرم که کسی مزاحمت نشه به ناچارگفتم باشه چون دنبال زمان خریدن بودم... ادامه در پارت بعدی 👇 ‌‌‌‌‌‌ ┅┅┄┄❥┄┄┅┅