هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
◾️ السلام علیک یا ام البنین (علیها سلام الله)
❇️ ویژهنامه وفات حضرت ام البنین
◾️چهارده کتاب برای آشنایی بیشتر با آن حضرت
🔻 کتب فارسی
۱.زندگینامه مادر مهتاب 👈 دانلود
۲. مادر فضیلتها 👈 دانلود
۳. مدخل امالبنین در ریاحین الشریعه 👈 دانلود
۴. حضرت امالبنین 👈 دانلود
🔻 کتب عربی
۵. ام البنین تأملات في نصوص من حياتها 👈 دانلود
۶. جوهرة المدينة 👈 دانلود
۷. ام البنین النجم الساطع في المدينة 👈 دانلود
۸. السیدة أم البنين سيرتها و كراماتها 👈 دانلود
۹. ام البنین رائدة الجهاد في الإسلام 👈 دانلود
۱۰. ام البنین علیها السلام 👈 دانلود
۱۱. السيدة أم البنين 👈 دانلود
۱۲. روایة أم البنين 👈 دانلود
۱۳. المجالس الشجیة في سيرة أم البنين 👈 دانلود
۱۴. دراسة في سيرة أم البنين 👈 دانلود
https://eitaa.com/hazratzahrah/25952
هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اظهارات شنیدنی دکتر رامین کامران، پژوهشگر دانشگاه سوربن فرانسه: ایران با هیچ کشوری در خاورمیانه قابل مقایسه نیست؛ مقاومت هنوز زنده است و ادعای حمله به ایران فقط هارت و پورت است.
🔺تنها باید مواظب استراتژی مذاکرهای بود که به معنای تسلیم بیقید و شرط است؛ چرا که این استراتژی، یعنی خطر نابودی!
باید مواظب تشدید گسلهای اجتماعی و ملی بود؛ شکست وحدت داخلی، مقدمه حملۀ خارجی خواهد بود!
https://eitaa.com/hazratzahrah/25953
هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
ایران در رتبههای اول تأمین گاز دنیا قرار داره. نزدیک 100 درصد ایران شبکه گازکشی دارن.
قطر و دبی رو برجهای بزرگش رو نشون میدن، کپسولهای گازشون رو نشون نمیدن که ملت دستشون گرفتن میرن اینور اونور پر کنن.
به منتقدین جمهوری اسلامی باید گفت ای کاش منصف باشید، اگه نقصهای جمهوری اسلامی رو میگید، خوبیهاشم بگید
وضعیت گرمایش در قلب اروپا و کانادا اینطوریه
قیمت خیلی بالا، مصرف خیلی پایین
ما خیلی تو فرهنگ مصرف مشکل داریم. اگه یارانههای انرژی به خود مردم داده بشه و قیمتها آزاد بشه، اونوقت فرهنگ مصرفمون درست میشه. خونهها و ویلاهای استخردار و چندهزار متری که اندازه یه محله انرژی مصرف میکنن، دیگه مصرفشون رو درست میکنن. اگه مصرفو درست نکنن باید میلیاردی هزینه انرژی بدن و از اون طرف خونههای کممصرف پول یارانه رو میگذارن تو جیبشون. حتی ایناهم مصرفو کم میکنن تا پس انداز کنن. خلاصه ای کاش دولت بتونه این کار فوق العاده زیرساختی رو انجام بده. مردم هم دعاشون میکنن چون به عدالت نزدیکه.
https://eitaa.com/hazratzahrah/25954
هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا امّ الشهداء
یا امّ البنین
https://eitaa.com/hazratzahrah
هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
دستور عمل مجرب برای گرفتن حاجت👇
🪴برای گرفتن حاجات، نمازشب بخوانید و ثوابش رو اهدا کنید به مادر حضرت عباس علیه السلام (حضرت ام البنین سلام الله علیها)
آیت الله خویی ره:
اهدای ثواب نمازشب به حضرت ام البنین سلام الله علیها جهت برآورده شدن حاجات سخت مفید و مجرب است.
#کرامت_حضرت_ام_البنین
https://eitaa.com/hazratzahrah/25956
هدایت شده از هیات حضرت زهرا سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بر شانۀ حرم برف میبارد...
🔸سرد است اما دلها به وجود خورشید رضوی گرم است.
https://eitaa.com/hazratzahrah/25957
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مستند «جاذبه»
🔹گوشههایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم در مستند «جاذبه»
💠به سربازان گمنام بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3568239360Cbd90f615a3
⭕️اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
اگر خاطره را خواندی و دلت شکست و اشک از چشمات سرازیر شد 🍀 التماس دعا🍀
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد
🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷
🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران...
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹