eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺در دست امام ما زمام عصر است 🌟از حضرت او به پا قوام عصر است 🌺تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید 🌟آغــاز امــامت امــام عصر است 💫 (عج)💚 ✨💫✨ 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
💚 💙الا ڪہ قائمِ امرِ قیام شد مهدے• 💛زمامدارِ بہ ڪلِ نظام شد مهدے• 💙بہ خلق،رهبر والامقام شد مهدے• 💛امام بود و دوباره امام شد مهدے• 💛 💚 ❣️ 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 امام علی(ع): 🔹در شگفتم از کسی که گمشده خود را می‌جوید، اما خویشتن را گم کرده و آن را نمی‌جوید! ⏳امروز شنبه ۲۴ مهر ۱۴٠٠ ۹ ربیع الاول ۱۴۴۳ ۱۶ اکتبر ۲۰۲۱ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
پله‌های زندگی انتها ندارند. هیچ‌گاه به کمتر از چیزی که لیاقتش رو داری قانع نباش... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
ﻫﻤــﻪ ﭼﯿــﺰ ﺳـﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﻋﺸــﻖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﻋـﺎﺩﺕ ﮐــﺮﺩﻥ ﺭﻓﺘــﻦ ﺁﻣــﺪﻥ... ﺍﻣــﺎ ﭼﯿــﺰﯼ ﮐـﻪ ﺳــــــﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑـﺎﻭﺭ ﺍﯾـﻦ ﺳـﺎﺩﻩ ﺑـﻮﺩﻥﻫـﺎﺳﺖ! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
از اینجا میروم روزی تو میمانی و فصلی زرد بگو با این خزان آرزوهایم چه خواهی کرد؟ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
یه چیزایی همیشه باید باشن مثل آب و هوا مثل تو 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
بسته ام درخم گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم... 👤حافظ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌‌ لحظاتی هستند که بدن انسان در هر حالتی که باشد روحش زانو زده است... 👤ویکتور هوگو 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 👈 درخواست حضرت موسی عليه السلام حضرت موسی عليه السلام عرض كرد: خداوندا می خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص برای ياد تو كرده باشد و در طاعتت بی آلايش باشد را ببينم. خطاب رسيد: ای موسی برو در كنار فلان دريا تا به تو نشان بدهم آنكه را می خواهی. حضرت رفت تا رسيد به كنار دريا، ديد درختی در كنار درياست و مرغی بر شاخه ای از آن درخت كه كج شده به طرف دريا نشسته است و مشغول به ذكر خداست. موسی از حال آن مرغ سؤال كرد. در جواب گفت: از وقتی كه خدا مرا خلق كرده، است در اين شاخه درخت مشغول عبادت و ذكر او هستم و از هر ذكر من هزار ذكر منشعب می شود. غذای من لذت ذكر خداست. موسی سؤال نمود: آيا از آنچه در دنيا يافت می شود آرزو داری؟ عرض كرد: آری، آرزويم اين است كه يك قطره از آب اين دريا را بياشامم. حضرت موسی تعجب كرد و گفت: ای مرغ ميان منقار تو و آب اين دريا چندان فاصله ای نيست، چرا منقار را به آب نمی رسانی؟ گفت: می ترسم لذت آن آب مرا از لذت ياد خدايم باز دارد. پس موسی از روی تعجب دو دست خود را بر سر زد. 📗 ، ص 318 ✍ حاج شیخ علی اكبر نهاوندی 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 👈 پوستين كهنه در دربار اياز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ايران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسيد، چارق و پوستين دوران فقر و غلامی خود را به ديوار اتاقش آويزان كرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌كرد و از بدبختی و فقر خود ياد می آورد و سپس به دربار می‌رفت. او قفل سنگينی بر در اتاق می بست. درباريان حسود كه به او بدبين بودند خيال كردند كه اياز در اين اتاق گنج و پول پنهان كرده و به هيچ كس نشان نمی دهد. به شاه خبر دادند كه اياز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌كند. سلطان می دانست كه اياز مرد وفادار و درستكاری است. اما گفت: وقتی اياز در اتاقش نباشد برويد و همه طلاها و پولها را برای خود برداريد. نيمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق اياز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شكستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چيزی نيافتند. فقط يك جفت چارق كهنه و يك دست لباس پاره آنجا از ديوار آويزان بود. آنها خيلي ترسيدند، چون پيش سلطان دروغ زده می ‌شدند. وقتی پيش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمديد؟ گنج ها كجاست؟ آنها سرهای خود را پايين انداختند و معذرت خواهی كردند.سلطان گفت: من اياز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستين كهنه را هر روز نگاه می‌كند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را هميشه به ياد بياورد. 📗 ✍ جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا) 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak