eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹امام صادق(ع): خودت بار خود را به دوش بکش که اگر چنین نکنی کسی دیگر بار تورا به دوش نمی‌کشد. ⏳امروز جمعه ۸ مرداد ۱۴٠٠ ۱۹ ذی‌الحجه ۱۴۴۲ ۳۰ جولای ۲۰۲۱ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌‌ من خود بلای خویشم از خود کجا گریزم... 👤بیدل دهلوی 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
مجلس میهمانی بود. پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت. دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده؛ به همین دلیل با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟ پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است؛ می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود. مواظب قضاوت هایمان باشیم. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌‌ تو قائم به خود نیستی یکقدم زغیبت مدد میرسد دم به دم 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ از تو به راه افتادم به جلوه رنج رسیدم... 👤 سهراب سپهری 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
گویی مردمان دیگری وارد کرده‌اند و ما در وطن بیگانه‌ایم! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
من شکوفایی گل‌های امیدم را در رؤیاها می‌بینم، و ندایی که به من می‌گوید: "گر چه شب تاریک است دل قوی دار، سحر نزدیک است" 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 👈 برنامه ای که خشم انوشیروان را کنترل کرد انوشیروان، خدمتکار مخصوصی داشت که همواره در خدمتش بود، به او سه کاغذ داد و گفت: «هر وقت من خشمگین شدم و خشمم شدید شد این سه نوشته را یکی پس از دیگری به من بده». غلام پیشنهاد انوشیروان را پذیرفت، تا روزی انوشیروان بر سر موضوعی، سخت خشمگین شد. غلام یکی از رقعه ها را به او داد که در آن نوشته شده بود: «خشم خود را کنترل کن تو خدای مردم نیستی». سپس دومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «به بندگان خدا رحم و مهربانی کن، تا خدا به تو رحم کند». سپس سومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «بندگان خدا را به اجرای حق خدا، سوق بده، که در پرتو چنین کاری به سعادت می رسی». و به این ترتیب لحظه به لحظه، از خشم انوشیروان کاسته شد. 📚 ، ج۳ ✍ محمد محمدی اشتهاردی  🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 👈 نمونه ای از عبد مرد نیکوکار و صالحی به بازار رفت که بنده ای بخرد، وقتی غلام زرخرید را به او عرضه کردند، به آن غلام گفت: اسمت چیست؟ گفت: فلان. گفت: چه کاره هستی؟ گفت: فلان. شخص خریدار به برده فروش گفت: من این غلام را نمی خواهم، غلام دیگری بیاور. هنگامی که غلام دیگری آورد، آن شخص خریدار به آن غلام گفت: نامت چیست؟ گفت: هر نامی که تو بگذاری. مولا گفت: خوراکت چیست؟ غلام گفت: آنچه تو عطا کنی. مولا گفت: چه نوع لباسی می پوشی؟ غلام گفت: هر لباسی که تو به من بپوشانی. مولا گفت: چه کاره هستی؟ غلام گفت: هر دستوری که تو بفرمایی. مولا گفت: چه چیزی را اختیار می کنی؟ غلام گفت: «من بنده هستم، بنده که از خود اختیاری ندارد.» مولا گفت: این بنده حقیقی است، این بنده را باید خرید. 👌ما هم باید حالمان مثل حال این بنده باشد با مولایمان که خدا است، یعنی خود را واقعاً عبد و بنده بدانیم. 📗 ، ج1 ✍ آیت الله محمد جواد نجفی 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 👈 ترک اولی یوسف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که احساس کرد، یکی از آن دو نفری که با او در زندان بسر می برد، آزاد خواهند شد، به او گفت: پس از رهایی از زندان، نزد سلطان مصر که رفتی، به یاد من نیز باش! امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت: چه کسی تو را زیباترین مردم قرار داد. - پروردگار من! چه کسی مهر تو را آن چنان در دل پدر افکند؟ - پروردگار من! چه کسی کاروان را به سراغ تو فرستاد تا تو را از چاه نجات دهند؟ - پروردگار من! چه کسی سنگ را از بالای چاه، از تو دور کرد؟ - پروردگار من! چه کسی تو را از چاه نجات داد؟ - پروردگار من! چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ - پروردگار من! پروردگارت می گوید: چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزد من نیاوردی! به همین جهت باید چند سال دیگر در زندان بمانی! 📗 ✍ آيت‌الله محمدرضا مهدوی کنی 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌺بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر 🎊کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر 🌺قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل 🎊آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر 💕💖 (ع)💕💖 💕💖 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak