eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
هلال عید در ابروی یار باید دید ... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. 🌼🍃آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. 🌼🍃تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ 🌼🍃شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 🌼🍃آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🌼🍃تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابتون با خداست، او خیلی خوش حساب است. ‎‌‌‌‎‌‌‌🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🔴پسر جوان و دختر تنهـــا جوانی دخترکی زیبارا درحال گریه دید گفت چرا گریه می‌کنی؟ دختر گفت: من در فلان روستا زندگی می‌کنم امروز در مدرسه تأخیر کرده‌ام و سعی نمودم که در موعد مقرر خود را به ترمینال برسانم امّا وقتی به اینجا رسیدم متوجه شدم که رفقایم رفته‌اند و من تنها مانده‌ام جوان گفت امشب به خانه من بیا. شبانگاه شیطان مرتباً جوان را وسوسه می‌کرد و به او القاء می‌کرد که این صید گرانبهایی است که در کنار تو آرمیده است. به زیبایی و طراوت و شادابی او به این عروس رایگان نظر کن. چه کسی می‌داند که تو با او چکار می‌کنی؟ برو در کنار او بخواب. دختر نیز نمی‌توانست بخوابد زیرا با جوانی ناآشنا در اتاقی به سر می‌برد و در حال مبارزه و ترس و حیرت لحظات را سپری می‌کرد. خواب به چشم هیچ کدام فرو نرفت شیطان دست از سر جوان برنمیداشت پسرجوان از جا برخاست و چراغی را روشن کرد کماکان شیطان اورا ترغیب به تعدی به دختر جوان میکردجوان در حالی که چراغ را روبروی خود گذاشته بود نفسش را مخاطب قرار داد و گفت: من انگشتم را روی چراغ قرار خواهم داد. اگر بر آتش چراغ صبر کنی و سوزش و درد آن را تحمل کنی به معصیت اقدام کن و گرنه از خدای یکتا بترس و به آینده‌ات امیدوار باش انگشتش را روی چراغ گذاشت تا حدی که بوی سوختن آن به مشام رسید و از درد شدید بر خود می‌پیچید و با خود می‌گفت: ای دشمن خدا اگر تو بر آتش چراغ و این شعله‌ی ضعیف صبر نکنی پس چگونه آتش سهمگین دوزخ را تحمل خواهی‌کرد؟ صبح فردا جوان دختر را خدمت پدر دختر برد و سلامت تحویل داد آنگاه پدرش به جوان نزدیک شد و بر او سلام کرد و از او تشکر و قدردانی نمود. مدتی بعد به خواست خداوند ان پسر و دختر به نکاح هم درامدند 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
✅ داستانک؛ پيرمرد هر بار كه ميخواست اجرت پسرك واكسیِ كر و لال را بدهد، جمله ای را براي خنداندن او بر روي اسكناس مينوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله‌ای را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روی اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدی به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدی. پسرك خنديد با صدای بلند، هرچند صدای خنده خود را نمیشنيد. همیشه پر از مهربانی بمان و دلیل شادی دیگران باش، حتی اگر هیچکس قدر مهربانیت را نداند، این ذات توست که مهربان باشی، تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🔹امام باقر(ع): هیچ کس از گناهان سالم نمی‌ماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد. امروز پنجشنبه ۲۳ فروردین ماه ۲ شوال ۱۴۴۵ ۱۱ آوریل  ۲۰۲۴ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‏قاصدک‌های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
به هر آنچه که فکر کنید برای آن کارت دعوت میفرستید پس ... خوبی ها را دعوت کنید... صبح بخیر 🌞🌹 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
هیچکس رو بیشتر ظرفیتش بالا نبر میره اون بالا نارگیل میزنه تو سرت... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
زخمی ام .. درد مرا هیچکس جز تو ندید... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا