#سواد_زندگی
استاد شجاعی👇
❌ اگر کسی دائماً چشمش به دنبال چیزهایی باشد که بقیه دارند، چه اتفاقی میافتد؟
دغدغهها، ناراحتیها و اندوهش زیاد میشود: «كَثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْ یُشْفَ غَیْظُه» یعنی همت خود را در امور متعدد صرف میکند و هیچ وقت خشم دلش آرام نمیشود.
😡دائماً خمشگین و عصبانی است. اصلاً نمیتواند از زندگیش لذت ببرد. نه از پدرش، نه از مادرش، نه از همسرش، نه از فرزندش، نه از آن چیزی که دارد. مدام حسرت چیزی را که ندارد میخورد. چنین آدمی بدبخت است. اگر در اوج ثروت هم باشد، گداست. چون دلش در جهنم گیر است. اصلاً نمیتواند آن طرف برود.
❤️🍃از خدا، غیب و از خودش و از دادههای الهی نمیتواند لذت ببرد.
❌چون نگاهش نگاه غلط است. هر چه نعمت به او بدهند، نمیتواند ببیند؛ بلکه فقط آنچه در دست مردم است را میبیند و حسرت داشته های دیگران را میخورد. از این رو پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید: حرفهای خدا را گوش کن و دلت را شاد کن.
😈اگر کسی ای کاش در زندگیاش آمد، کاملاً بندۀ شیطان میشود: «فإِنَ اللَّوَّ یَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیطان» تا بگویی کاش! شیطان سوارت میشود.
حالا تو مگر با یک چیزی آرام میشوی؟ کلاً از #ابدیت، آخرت، آماده کردن خودت برای #بهشت، برطرف کردن نقاط ضعف خودت که جهنمساز هستند، کلاً بیخیال میشوی و فقط و فقط حسرت اشیاء و کمالات گیاهی و حیوانی را میخوری.
😩 از صبح تا شب، دغدغه خودت و همسرت و بچههایت میشود حسرت دنیا را خوردن. برای آدم دیگر چه میماند؟
🥺در اوج داشتن، او غمگین و ناراحت است. خیلیها در دنیا آرزو دارند جای او باشند. این خودش از زندگیاش هیچ لذتی نمیبرد، چون مدام حسرت دارد.
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
امام صادق عليه السلام ـ درباره اين سخن خداوند متعال كه فرموده: «و نيكى كردن به پدر و مادر» ـ : نيكى كردن، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى، و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند
الإمام الصادق عليه السلام ـ فی قَولِهِ تعالى: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَنًا» ـ : الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، وألاّ تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئا مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ
الكافی،جلد2، صفحه157
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امام حسين (ع): پروردگارا! كسى كه از محبّت خود بهرهمندش نكردى، زيان كرده است.
#صبح_نو
⏳امروز جمعه
۸ اسفند ۱۳۹۹
۱۴ رجب ۱۴۴۲
۲۶ فوریه ۲۰۲۱
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
راز زندگی آرام این است
امروز کنار خدا گام بردار
فردا را بہ او بسپار...
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
معمولا آدم هایی که
زود میتونن حال بقیه رو خوب کنن
خودشون کسی رو ندارن که
حال بدشونو خوب کنه...
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
اگر خواستی سرزمین ات را آزاد کنی؛
ده گلوله در تفنگت بگذار
نه گلوله برای خائنین و آدم فروشان
و تنها یک گلوله
برای دشمنت کافیست!
👤آدولف هیتلر
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
آرزويم اينست که
بهاری بشود روز و شبت
ومن از دور ببينم
که پر از لبخند است
چشم و دنيا و دلت ❤️
امیدوارم خدا برات یه راهی باز کنه که تموم فکر و خیالت از بین بره
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
همه عمرتان را صرف این بدنی که
قرار است غذای کرمها شود نکنید
صرف یک چیزی بکنید که
فرشتگان میخواهند ببرند
استاد قمشه ای
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
💫بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را در جوی آبی پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.
مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید
از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد
مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود،
از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.
او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواند
راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد
تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:
«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است،
اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى.
اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
شخصی ﺑﺎ ﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ ...
اﻣﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ.
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫی
ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ.
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟی ﺑﺎﺯﻫﻢ اﺩاﻣﻪ ﺩاد ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟
ﭘﻴﺮﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.
اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻣﺎ اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود!
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ...
ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ، ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...
ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن!
مواظب باشیم با حرفمامون دلی رو نشکنیم ♥️
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak