📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 عنایت امام زمان عج به نمازگزاران عاشق
ملا زین العابدین سلماسی، شاگرد علامه بحرالعلوم می گوید: در خدمت بحر العلوم به حرم مطهر امام حسن عسکری علیه السلام رفتیم، برای زیارت و نماز. پس از زیارت، چند نفر بودیم که به امامت علامه نماز خواندیم. ایشان پس از تشهد رکعت دوم، کمی ایستاد و به جایی خیره ماند. توقفش از حالت عادی بیشتر شد. پس از تمام شدن نماز، کنجکاو شده بودیم تا بدانیم علت توقف علامه چه بود؛ اما هیچکدام از ما جرات نمی کرد از ایشان علت را سوال کند.
برگشتیم منزل. سر سفره یکی از دوستان به من گفت: شما از سید بپرس. گفتم: شما از من به سید نزدیکتری، خودت بپرس. آرام صحبت می کردیم، اما علامه متوجه ما شد و گفت: شما دو نفر درباره چی حرف می زنید؟ من جرات کردم و گفتم: آقا می خواهیم بدانیم سر توقف شما در حال نماز چه بود؟ ایشان با آرامش جواب داد: در حال نماز بودیم که حضرت بقیة الله ارواحنا الفداء برای زیارت پدر بزرگوارش وارد حرم شد، من از دیدن چهره نورانی حضرت مبهوت شدم و آن حالت به من دست داد.
🍂در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
🍂حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
📗 #نماز_نیاز_عاشقان
✍ سیدحسین هاشمینژاد
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امام صادق(ع): خودت بار خود را به دوش بکش که اگر چنین نکنی کسی دیگر بار تورا به دوش نمیکشد.
#صبح_نو
⏳امروز جمعه
۸ مرداد ۱۴٠٠
۱۹ ذیالحجه ۱۴۴۲
۳۰ جولای ۲۰۲۱
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
مجلس میهمانی بود.
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت.
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده؛ به همین دلیل با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است؛ می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.
مواظب قضاوت هایمان باشیم.
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها میبینم،
و ندایی که به من میگوید:
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است"
#حمید_مصدق
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 برنامه ای که خشم انوشیروان را کنترل کرد
انوشیروان، خدمتکار مخصوصی داشت که همواره در خدمتش بود، به او سه کاغذ داد و گفت: «هر وقت من خشمگین شدم و خشمم شدید شد این سه نوشته را یکی پس از دیگری به من بده».
غلام پیشنهاد انوشیروان را پذیرفت، تا روزی انوشیروان بر سر موضوعی، سخت خشمگین شد. غلام یکی از رقعه ها را به او داد که در آن نوشته شده بود: «خشم خود را کنترل کن تو خدای مردم نیستی».
سپس دومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «به بندگان خدا رحم و مهربانی کن، تا خدا به تو رحم کند».
سپس سومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «بندگان خدا را به اجرای حق خدا، سوق بده، که در پرتو چنین کاری به سعادت می رسی». و به این ترتیب لحظه به لحظه، از خشم انوشیروان کاسته شد.
📚 #داستان_دوستان، ج۳
✍ محمد محمدی اشتهاردی
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 نمونه ای از عبد
مرد نیکوکار و صالحی به بازار رفت که بنده ای بخرد، وقتی غلام زرخرید را به او عرضه کردند، به آن غلام گفت: اسمت چیست؟ گفت: فلان. گفت: چه کاره هستی؟ گفت: فلان. شخص خریدار به برده فروش گفت: من این غلام را نمی خواهم، غلام دیگری بیاور.
هنگامی که غلام دیگری آورد، آن شخص خریدار به آن غلام گفت: نامت چیست؟ گفت: هر نامی که تو بگذاری. مولا گفت: خوراکت چیست؟ غلام گفت: آنچه تو عطا کنی. مولا گفت: چه نوع لباسی می پوشی؟ غلام گفت: هر لباسی که تو به من بپوشانی. مولا گفت: چه کاره هستی؟ غلام گفت: هر دستوری که تو بفرمایی. مولا گفت: چه چیزی را اختیار می کنی؟ غلام گفت: «من بنده هستم، بنده که از خود اختیاری ندارد.» مولا گفت: این بنده حقیقی است، این بنده را باید خرید.
👌ما هم باید حالمان مثل حال این بنده باشد با مولایمان که خدا است، یعنی خود را واقعاً عبد و بنده بدانیم.
📗 #تفسیر_آسان، ج1
✍ آیت الله محمد جواد نجفی
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 ترک اولی
یوسف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که احساس کرد، یکی از آن دو نفری که با او در زندان بسر می برد، آزاد خواهند شد، به او گفت: پس از رهایی از زندان، نزد سلطان مصر که رفتی، به یاد من نیز باش! امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت:
چه کسی تو را زیباترین مردم قرار داد.
- پروردگار من!
چه کسی مهر تو را آن چنان در دل پدر افکند؟
- پروردگار من!
چه کسی کاروان را به سراغ تو فرستاد تا تو را از چاه نجات دهند؟
- پروردگار من!
چه کسی سنگ را از بالای چاه، از تو دور کرد؟
- پروردگار من!
چه کسی تو را از چاه نجات داد؟
- پروردگار من!
چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟
- پروردگار من!
پروردگارت می گوید: چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزد من نیاوردی! به همین جهت باید چند سال دیگر در زندان بمانی!
📗 #اخلاق_عملی
✍ آيتالله محمدرضا مهدوی کنی
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak