❤️بوسه پیامبر اکرم(ص)❤️
☘️ مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی از علماء مشهد بود ، که در کتاب شریفش فرمود : یکی از زهّاد و پرهیزگاران می فرمود : من با خودم عهد کردم که هر شب قبل از خوابیدن به اندازه ی معینی بر محمد و آل محمد (ص) صلوات بفرستم.
☘️ یک شب یک عده از رفقا و دوستان به اتاق و حجره ام آمدند ، با اینکه حجره ام شلوغ بود و تا دیر وقت طول کشید و خسته بودم ولی مثل هرشب صلوات هایم را فرستادم و بعد خوابیدم.
☘️ خواب دیدم ، آقا رسول الله (ص) وارد حجره شدند و از تشریف فرمائی وجود مقدس حضرت در و دیوار منور شده بود. به سوی من تشریف آورند و فرمودند:
☘️ کجاست آن دهانی که بر من صلوات می فرستاد؟ می خواهم ببوسم . من خجالت کشیدم که بگویم من . چون لیاقتی در خودم نمی دیدم ، ولی آنقدر آقا رسول الله (ص) بزرگوار بودند که صورت مبارک را جلو آوردند و به صورت من بوسه زدند. از شدت خوشحالی از خواب پریدم بطوری که همه ی دوستان و رفقا از خواب بیدار شدند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.
مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.
سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟" پسر جواب داد: "هوا"
سقراط گفت:" این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷 روزی شخصی خدمت حضرت علی
(عليه السلام) می رود و می گوید:
یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم
همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
☘ حضرت علی عليه السلام فرمودند:
خلاصه ی تمام ادعیه را به تو میگویم،
هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی...
【 الحمدلله علی کل نعمه】
💐خدا را سپاس و حمد می گویم برای
هر نعمتی که به من داده است
【و اسئل لله من کل خیر】
🌸 و از خداوند درخواست میکنم هر خیر
و خوبی را
【 و استغفر الله من کل ذنب】
🌺 و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم
【 واعوذ بالله من کل شر】
🍀 و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها
📗 بحارالانوار، جلد ۹۱، صفحه ۲۴۲
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
دستانی که کمک میکنند بهتر از لبهایی است که دعا میکنند
اندر حکایت اورده اند.........
دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر میکرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر میپرداخت.
برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او میبخشی، آنچه کردهام مایه رضای تو نیست؟!»
ندا رسید: «آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولی مادرت از آنچه او میکند، بینیاز نیست. تو خدمت بینیاز میکنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔥پیراهن ضد آتشِ #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
حضرت مهدی عجل الله فرجه، امام قائم به قیام با شمشیر است!
یعنی کسی که قرار است هدف و رسالت تمام فرستادگان خدا که همان برپائی حکومت صالحان است را برقرار نماید؛ خداوند چنان حجتش را به انواع عنایات خاصّ خود مجهز نموده که حتی اگر دشمن بخواهد علیه امام از سلاح آتش زا استفاده کند، لباس ایشان ضد حریق و گرماست!
همان لباسی که جبرئیل علیهالسلام آن را از آسمان برای ابراهیم علیهالسلام آورد، تا از آتش نمرود رهایی یابد؛ این لباس هم اکنون در اختیار امام مهدی عجل الله فرجه است؛
و اگر چنین نبود: یعنی اگر قرار نبود دشمن علیه حضرت از اسلحه آتش زا استفاده کند شاید ضرورتی برای پوشیدن آن لباس وجود نمیداشت؛ هر چند نباید دیگر حکمت ها و جنبه اعجاز آن را فراموش کرد
امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
وقتیکه ابراهیم(ع) در آتش افکنده شد، جبرئیل(ع) لباسی از جنس نقره برایش آورده و بر او پوشانید که آتش از او دور شد و اطراف ابراهیم گلهای نرگس رویید. و ما اهل بیت آن را به ارث بردهایم؛ همراه قائم ما علیهالسلام است، آنگاه که ظهور کند
📗المحاسن ج۲، ص۳۸۰
📗قصص الأنبياء، ج۱، ص۱۰۶
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حکایت
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ
ﺍﺯﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ
«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟»
#ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ»
ﻣــــــــــﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭﭼﻨﺪﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ
نماﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ:ﺑﻬﺘﺮﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﻓــــﻦ ﮐﺮﺩ ﻭﺭﻓﺖ
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ،ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅﯾﺎ ﭘــــﺪﺭﺵ ﺭﺍﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﭘﺪﺭﭘﺮﺳﯿﺪ«ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻔﺖ:ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯﺩﻋﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣــــــــــــﺮﺩ،ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭﺟﻨﺎﺯﮤ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﺑﺎ ﺧﺪﺍﮔﻔﺘﻢ
«ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﮔﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ،ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ،ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ.ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ. ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮﺑﺎ ﺍﻭﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻋﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺻـــــــﺎﻑ،ﺍﺯﺻﺪﻧﻤﺎﺯﯾﮏ ﺩﻝ ﭘﺮﺁﺷﻮﺏ ﺑﻬﺘﺮاســــــــــــت
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸کرامت و علم اهل بیت(امام حسن (ع) )🌸
💥مردي را در خرابهاي ديدند كه كاردی خون آلود در دست داشت، و در همان نزديكي نيز كشتهاي بود كه در خون خود ميغلتيد، مرد را دستگير كرده و نزد حضرت اميرالمومنین عليهالسلام بردند.
آن حضرت به متهم فرمود: چه ميگويي؟
🔪متهم گفت: من آن مرد را كشتهام، علي عليه السلام طبق اقرارش دستور داد از او قصاص بگيرند.
⚡️ناگهان مردي شتابزده نزد آن حضرت آمده و گفت: من آن شخص را كشتهام.
اميرالمومنين به مرد اول فرمود: چطور شد بر عليه خودت اقرار كردي؟
💥متهم: زيرا توانايي انكار نداشتم، بدان جهت كه افرادي مرا در خرابهاي با كاردي خون آلود بر بالين كشتهاي ديده بودند، و بيم آن داشتم كه اگر اقرار نكنم مرا بزنند.
حقيقت مطلب اين است كه من در نزديكي آن خرابه گوسفندي را ذبح كرده، پس در حالي كه كارد خون آلودي در دست داشتم به منظور قضاي حاجت داخل در خرابه شدم ناگهان كشتهاي را ديدم كه در خون خود ميغلتيد، بالين او رفته حيرت زده به او نگاه ميكردم كه ناگهان اين گروه وارد خرابه شده مرا به آن حال ديده دستگيرم نمودند.
🌹اميرالمومنين عليهالسلام به حاضران فرمود: اينها را به نزد فرزندم حسن ببريد و از او حكم مسأله را بپرسيد.
🌷حضرت امام حسن عليهالسلام در پاسخ آنان فرمود: به اميرالمومنين بگوييد اگر اين مرد مسلماني را كشته، ولي جان ديگري را از مرگ نجات داده است، و خداوند ميفرمايد:
☘و من احياها فكانما احيا الناس جميعا؛☘
🌱هر كس جاني را احيا كند مثل اين است كه همه مردم را احيا كرده است.🌱
پس هر دو آزاد ميشوند. و خونبهاي مقتول از بيت المال پرداخت ميگردد.
📕فروع كافي، ج 7، ص 289. تهذيب، ج 10، ص 173، حديث 19
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔥(غفلت از پروردگار)❣
🌿پادشاهی برای خدا گردن کلفتی می کرد فرشته ها گفتندخداوندا چرا جواب او را نمی دهی که گردن کلفتی میکندوخداوند فرمودبه او مهلت میدم
✨اما همچنان پادشاه ازشدت غرور وتکبر از این امر دست برنمی داشت
☀️ روزی که آن پادشاه غذا زیاد خورده بود خداوند به معده او دستور داد غذا را هضم نکن او بیمار شد هیچ پزشکی نتوانست اورا مداوا کند
❣خداوند به فرشته ای فرمود به شکل انسان شو ونزد آن پادشاه برو وپودری به اوبده برای درمانش در عوض نصف دارایهای او را بگیر.
آن فرشته به درب قصر رفت وگفت من پادشاه را درمان میکنم به شرطی که نیمی از دارائهایش را به من بدهد .قبول کردند پودر را داد ومعده پادشاه کار کرد ولی بیش از حد کارکرد وحال دیگر بند نمی امدومدام اسهال میشد.
فرشته گفت یک داروی دیگری می دهم به شرط اینکه نصف دیگر دارایهای پادشاه را هم به من بدهید وبا اکراه زیاد قبول کردند.ونصف دیگر دارایی پادشاه نیز از دست او درآمد.تا اونجایی که کم کم حکومت پادشاه ضعیف شد وپادشاه دیگری برتخت نشست.
👌انسانی که اینقدر ضعیف است که کار نکردن معده واسهال او را از پا در می آورد سرکشی و گردن کلفتی برای خدا چرا؟
❣قرآن می فرماید:((انتم الفقراء الی الله))
☘ای انسان تو همیشه محتاج ونیازمند به پروردگار هستی.☘
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆 #پندانه
✍ باطنت همیشه جلوی دوربین دیگران است
🔹همه ما وقتی جلوی دوربین میایستیم سعی میکنیم بسیار خوب بایستیم و چهرۀ خود را زیبا کنیم. تبسم کرده و موهایمان را مرتب میکنیم و... می دانید چرا؟
🔸چون زمان عکاسی میدانیم آن عکس را خواهیم دید و دوست نداریم هرگز خود را بد و با عیب و نقص ببینیم.
🔹ای کاش در همۀ لحظههای عمر، رفتار و وجود خود را مرتب میکردیم که گویی همیشه جلوی دوربین عکاسی هستیم، چون همیشه دیگران برعکس خودمان که عاجزیم، از ما عکاسی میکنند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸 داستان پيامبر(ص) و شبان🌸
☘رزق وروزی به اندازه، از عنایات پروردگار ☘
🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله با عده اي از بيابان عبور مي كردند. در اثناي راه به شترچراني رسيدند. حضرت كسي را فرستاد تا مقداري شير از او بگيرد.
شترچران گفت: شيري كه در پستان شتران است براي صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براي شام آنهاست.
با اين بهانه به حضرت شير نداد.
💥پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله او را دعا كرد و گفت: خدايا! مال و فرزندان او را زياد كن!
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چراني رسيدند. پيامبر كسي را فرستاد از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيري كه در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پيامبر صلي الله عليه و آله ريخت و يك گوسفند نيز براي حضرت فرستاد و عرض كرد:
- فعلا همين مقدار آماده است، اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم؟
🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره او نيز دعا كرده، گفت: خدايا! به اندازه نياز او روزي عنايت فرما!
يكي از اصحاب عرض كرد:
- يا رسول الله! آن كس كه به شما شير نداد درباره او دعايي نمودي كه همه ما آن دعا را دوست داريم و درباره كسي كه به شما شير داد دعايي فرمودي كه هيچ يك از ما آن دعا را دوست نداريم!
🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مال كمی که نیاز زندگي را برطرف مي سازد، بهتر از ثروت بسياري است كه آدمي را غافل نمايد.
👌سپس اين دعا را نيز كردند:
- خدايا به محمد و اولاد او به اندازه كافي روزي عنایت فرما!
📚بحارالانوار جلد ۲
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•