eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
مادری ڪہ هویتش را عوض ڪرد تا پسرانش بہ سوریہ بروند... مصطفـی و مجتبـی که مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می‌شدند عاقبـت تصمیم می ‌گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق #تیپ_فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌هـا برای این دو بـرادر رقم خورد... مـادر شهیـدان می گوید: آنها برای اینڪه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم‌هایی بگذاریم ڪه طبیعی‌تر باشد؟ خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیر زمانی و مادر مجتبی جواد رضایی بودم اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان بچه ها منو به افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می ‌گرفتند باید با لهجه حرف می‌زدم با من تمرین کرده بودند یک روز زنگ زدند و گفتند: خانم شما جواد رضایی را می‌شناسید؟ گفتم بله مادرش هستم با کمک الهی تونستم با زبان افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند پسـرانم راهی سوریه شدند من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم می‌دانستم ممکن است #شهـید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند، اینها همه را می‌دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا هستم و قربون بی‌بی زینب(س) هم می‌روم که خاک پایش هم نمی‌شوم پسرانم فدای بی‌بی جان و هر دو با هم فدایی حضرت زینب(س) شدند...." ام البنیـن هـای زمــانه مادر شهیدان مدافع‌‌ حرم #شهید_مصطفی_بختی #شهید_مجتبی_بختی •✾📚 @Dastan 📚✾•
#عاشقانه_شهدا #شهید_عباس_دوران #عاشقانه_همسران 👇👇👇
ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ! ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻠﻢ ﺳﻼﻡ! ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻛﺮﺩ ﺟﻨﮓ، ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ... ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻮﺷﻬﺮ ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻛﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﯾﺎﺳﯿﻨﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ﺷﯿﺮﺍﺯ... ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﯿﻨﻜﻢ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻭ ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭﺍﻛﺲ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻃﻠﻮﻉ ﻛﻨﻪ... ﺑه یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻣﺖ ﺍﯾﻨﺠﺎ، ﺗﻮ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻞ ﺭﯾﺴﻜﺲ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﯾﻜﯽ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﻛﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻢ، ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ... ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺩﻭﺵ ﻛﻪ ﭘﯿﺸﻜﺶ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻜﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﻛﻨﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺧﺎﺭﺝ ﻛﻨﻢ ﻋﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ... ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻥ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ... ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﻚ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻢ ﻛﻢ ﺧﻮﺍﺑﻤﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﻮﯼ ﺣﻤﺎﻡ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﻛﻠﯽ ﺑﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﺍﻩ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﻮﺭﺯﺩ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻻﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻛﭙﻚ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﻡ ﻛﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﻏﯿﺮ ﻋﺎﺩﯼ، ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻮﻥ ﯾﻚ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﺮﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺧﻮﺷﯽ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ ﺍﻻﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﻓﻄﺮﺗﻬﺎ ﻧﺎﯾﺴﺘﯿﻢ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻭ ﺧﺎﻛﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ... ﻫﻤﺴﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﻩ •✾📚 @Dastan 📚✾•
📞 از سیدمصطفی به ملت ایران : مـا دستمـان از این دنیا ڪوتاه است، تا جایی ڪه شما می توانید براے حفظ وحـــــدت و سرافرازی حزب‌الله کوشش نمایید ... #شهیـد_غواص #سیدمصطفی_خاتمیان🌷 #شهادت_والفجر۸ •✾📚 @Dastan 📚✾•
♥️🍃 🔰شخصی به مرحوم علامـه طباطبایی گفت : 🔸یک ریاضتی برای پیشرفت معنوی به من بفرمایید. 🔸علامه فرمودند : بهترین ریاضت برای شما، خوش اخلاقی با خانواده است.. •✾📚 @Dastan 📚✾•
ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟؟؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﮔﻔﺖ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ! ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯿﺸﻮ؟؟؟ ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ؟ !!! ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ،ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ ! ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ،ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ ! ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ ... ﭼﻪ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ ! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ،ﺷﺎﻩ ﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﻭ ﮔﺪﺍ،ﺩﺍﺭﺍ ﻭ ﻧﺪﺍﺭ ﻗﺒﺮ ﺍﺳﺖ ... ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ ... ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻪ "ﮐﺒﺮ " ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻪ "ﺭﯾﺎ " ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ "ﺗﻘﻮﺍ " ﺑﺎ ﯾﮏ " ﺗﻖ " " ﻭﺍ " نرود.... •✾📚 @Dastan 📚✾•
یه "گل کاکتوس" قشنگ تو خونه ام داشتم. اوایل بهش میرسیدم، "قشنگ بود" و جون دار... کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی "قوی" بود، "صبور" بود! اگه چند روز بهش "نور و آب" نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد! منم واسه همین "خیلی حواسم بهش نبود،" به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه... هر گلی که خراب میشد میگفتم؛ کاکتوسه چقدر خوبه! "هیچیش نمیشه؛" اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم... تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که "خشک شده،" ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش "ظاهرشو" حفظ کرده بود. "قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم..." "مواظب قوی ترین های زندگیمون باشیم، ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم، چون همیشه یه "ظاهر خوب" دارند. "همیشه حامی اند." پشتت بهشون گرمه... اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن!" •✾📚 @Dastan 📚✾•
#خاطرات_شهدا يكي از همكارانش مي‌گفت ابوذر هميشه سر كار روي يك برگه مي‌نوشت: شهيد ابوذر امجديان. خوش به سعادتش و به او غبطه مي‌خورم و مي‌گويم ابوذرجان مگر قول ندادي بروي و بعد بيايي من را ببري سوريه زيارت همرزمانش از جسارت و شجاعتش هم برايم بسيار مي‌گويند. تعريف مي‌كردندكه هميشه آقا ابوذر با روي گشاده به عمليات می‌رفت و به رزمنده‌ها مي‌گفت: بچه‌ها بدويد برويد عمليات بدويد برويم حمله و همه می ‌خنديدند. دوستش مي‌گفت: لحظات آخر آب برايش بردم و او نخورد و با لب تشنه به ديدار اربابش امام حسين(علیه السلام) رفت. #حرف_دل مي خواهم بگويم عمه جان، ابوذرم آمد تا مدافعت شود. هواي من را داشته باش. هواي بي‌قراري‌هايم را و دل بي‌تابم را. خانم جان دست من را هم بگير تا بتوانم مدافعت شوم. تو خود مي‌داني كه من چقدر ابوذرم را دوست داشتم و او را به تو هديه كردم. من از دوست‌داشتني‌ترين زندگي‌ام گذشتم تا به لبخند رضايتي از تو برسم. من از او گذشتم تا تو بار ديگر بند‌هاي اسارت را نبيني. بي‌بي جان عاقبت من را هم چون ابوذرم شهادت قرار بده و زيارتي كه حلاوتش طعم تلخ فراق را از من دور كند. #شهید_ابوذر_امجدیان #همسرشهید •✾📚 @Dastan 📚✾•
: آيا مي دانيد فايده گفتن (بسم الله الرحمن الرحيم) در آغاز هر كاري چيست؟ اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود قبل از آنكه آن را بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان از نامه اعمالتان پاك شده است مي پرسيد چه شد؟ در اين زمان ازطرف خداوند ندايي مي آيد كه اي بنده ، تو ما را با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم و گناهانت را بخشيده ايم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
«ﻗـــﺎﻟﯽ» ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ «ﺯﻧــﺪﮔﯽ» ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﺎﻓﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽﺑﺎﻓﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻣﯽﺑﺎﻓﺪ، ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯿـﻢ ﻭ ﻧﻘـﺶ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ.... ﺩﺍﺭِ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺧُﺪﺍ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ، ﻫﺮ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﮔﺮﻩﺍﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﻃﺮﺣﯽ، ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻧﺎ ﺯیبا، ﺳﺎﯾﻪ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ... ﮔـﺮﻩ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ، ﻃﺮﺡ ﻭ ﻧﻘﺸﺖ ﻧﯿﺰ، ﻭ ﻫـﺰﺍﺭﻫﺎ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺁﺩﻣـﯿﺎﻥ ﺑﺮ ﻓﺮﺷـﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﯾﺴـﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻓﺘﻪﺍﯼ! ﮐﺎﺵ ﮔﻮﺷﻪﺍی ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮﺳﺖ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﺒﺎفی •✾📚 @Dastan 📚✾•
آدم زنده به گل و محبت نیاز داره و مرده به فاتحه ولی ما گاهی برعكس عمل میكنیم برای مرده ها گل میبریم و فاتحه زندگی بعضیها رو میخونیم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
بی فرهنگ‌ها رفتارهای متنوعی دارند : یکی آشغال میریزد، یکی متلک میگوید، یکی آلودگی صوتی ایجاد میکند. اما همگی یک ویژگی مشترک دارند: کتاب نمیخوانند‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•