eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ انسانیت سخت نیست 🔹مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌟🌟لبخندبزن : وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند …! 🌟🌟لبخند بزن : وقتی داری سرکارت میروی خیلی ها هستند در به در بدنبال کار وشغل هستند 🌟🌟لبخندبزن : چون تو صحیح و سالم هستی خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند 🌟🌟لبخندبزن : چون تو خودت هستی … و خیلی ها آرزو دارند که چون تو باشند 🌟🌟لبخند بزن و همیشه لبخند بر لبانت داشته باش و خدا راشاکر باش و قناعت پیشه کن و بر تقدیر و مقدرات راضی و تسلیم باش ✾📚 @Dastan 📚✾
✨آیت الله اراکی (ره) فرمودند: 🌟شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. ⁉️پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. ⁉️سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه 🤔با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟‼️⁉️ 😓با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. 💫ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. 🌟آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: 😭به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! 🤔همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 📙 کتاب آخرین گفتار ✾📚 @Dastan 📚✾
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی واقعی از شفا یافتن مریضی که دکترها از او قطع امید کرده بودند.❣ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🌺ضعیفی ونزاری حضرت یوسف علیه السلام 🍃🍂این خبر مشهور است که: حضرت یوسف علی نبینا و علیه السلام در سال های قحط در مصر، پادشاه بود، هر روز ضعیف تر و نزارتر(2) شدی. 🌼 سبب این حال از وی سؤال کردند، جواب نداد و بعد از آن که بسیار الحاح نمودند، گفت: 🌸مرضی دارم نهانی. حکما گفتند: شما مرض را تقریر کنید تا به معالجه مشغول شویم. 🌺گفت: هفت سال است که بر سریر پادشاهی متمکن شده ام و زمام اختیار رعایای مصر به دست من باز داده اند، درین مرّات نفس من آرزوی آن است که او را از نان جو سیر کنم و نکرده ام. گفتند: 🌼 این همه مشقت چرا می کشی ؟ گفت: موافقت محتاجان و گرسنگان می کنم و می ترسم که یک کس در ولایت مصر گرسنه باشد و من آن شب سیر باشم و مرا به قیامت گرفتاری بود. 🌸شیخ العالم در قحط بخارا فرموده اند: بیت: ای کرده شکم سیر ز انواع طعام یاد آر از آن گرسنه ی بی آرام تو شب همه شب به خواب و او ناله کنان خود گو که چینن روا بود در اسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴حضرت اسماعیل صادق الوعد 🍂روزی اسمعیل علی نبینا و علیه السلام با دوستی همراه افتاده، می رفتند تا به درِ خانه ی آن دوست رسیدند. 🌟 اسماعیل علیه السلام را گفت: من همراهی ترا دوست می دارم، وعده کن با من که در این موضع بنشینی تا من به خانه درون روم و مهمی دارم بسازم و فی الحال بیرون آیم و اسماعیل علیه السلام وعده کرده و آن جا بنشست. آن مرد به خانه درآمد، 💫 او را مهمّ کلی روی نمود، وعده ی خود و اسماعیل علیه السلام را فراموش کرد، و در خانه به کار خود مشغول شد و خانه ی او راهی دیگر داشت، از آن جا بیرون رفت. بعد از سه روز بدان موضع باز آمد، اسماعیل علیه السلام را بر در خانه ی خود نشسته دید، 🌱گفت: ای ثمره ی شجره ی خلت(2) و ای پسر پدر ملت! این جا چه نشسته ای ؟ گفت: از آن وقت که به وعده ای مرا این جا نشانده ای نشسته ام و دیده ی انتظار بر راه معاودت تو نهاده ام. 🌟 گفت: چون من نیامدم تو چرا نرفتی ؟ گفت: وعده کرده بودم، روا ندانستم که خلاف وعده کنم و اگر مدت ها نیامدی، من این جا می نشستم و از سر این کوی نمی رفتم. لاجرم حق سبحانه و تعالی در (کلام) خود او را بدین نوع صفت (اشارت) کرد که الآیة إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ؛1 (او پیغمبر راست وعده درست عهد [بود]). 👈 بیت: از عهده ی عهد اگر برون آید مرد از هر چه گمان بری فزون آید مرد آن را منگر که ذو فنون آید مرد در عهد وفا نگر که چون آید مرد ✨✨و بعد از آن که وفا به عهد خلق پسندیده است هر آینه به عهد خدای پسندیده تر باشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷خاطره کوتاه و نحوه شهادت شهید احمد کشوری🌷 🌹از ایلام برای زدن مواضع و مهمات دشمن راهی شده بود، به موقعیت مورد نظر که رسید از همان بالا بانویی را دید که در حال پهن کردن لباس بر روی طناب است و کودکش نیز همان نزدیکی ایستاده است. احمد با دیدن این صحنه از ماموریت منصرف شد و بی آنکه حتی گلوله ای شلیک کند، راه خود را گرفت و برگشت. وقتی بازگشت همه به او اعتراض کردند که چرا چنین کرده اما احمد نتوانسته بود و می گفت که ما بنایمان بمباران غیرنظامیان نیست. عقاب تیز پرواز سرلشکر شهید احمد کشوری که در تاریخ پانزدهم آذر ماه سال ۵۹ بعد از انجام مأموریت سخت و پیروزمندانه خود به وسیله میگ های عراقی مورد حمله قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش به شدت می سوخت، خود را به خاک ایران رساند و سقوط کرد و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهیدان احمد و محمد کشوری کنار عکس فرزندشهیدش که در تاریخ 1393/12/9 به رحمت خدا رفت روحشان شاد با ذکر صلوات 🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
✍ اگر می‌خواهی ببخشی، در زمان حیاتت ببخش 🔹مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی‌دانم چرا مردم مرا خسیس می‌پندارند. 🔸کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم. 🔹خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن‌انگیز تو به نیکی سخن می‌گویند و تصور می‌کنند تو خیلی بخشنده‌ای، زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می‌دهی. 🔸اما درمورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آن‌ها می‌دهم؛ از موی بدن من برس کفش و ماهوت‌پاک‌کن درست می‌کنند. 🔹با وجود این کسی از من خوشش نمی‌آید. علتش چیست؟ 🔸می‌دانی جواب گاو چه بود؟ 🔹جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هرچه من می‌دهم در زمان حیاتم می‌دهم. ‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خاطره عجیب مرحوم آیت‌الله خسروشاهی از برخورد یک طلبه ظاهرا آیت‌الله بهجت با پرستار زن زیبای مسیحی ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خرما , آفتاب , شراب .... 🦋مردعربی از حضرت علی (ع) پرسيد : اگر من آب بنوشم حرام است؟ فرمودند : نه 🦋گفت: اگر خرما بخورم حرام است؟ فرمودند: نه 🦋گفت: پس چطور اگه ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است ! 🦋اميرالمومنين (ع) فرمودند : اگر آب به روي سرت بپاشم دردي احساس ميكنی؟ گفت : نه 🦋فرمودند: اگر مشتی خاك بپاشم چطور ؟ گفت : نه 🦋فرمودند : اگر ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم آنگاه به سرت بزنم چطور ؟ 🦋گفت : فرق سرم شكافته ميشود. حضرت فرمودند : حكايت آن نيز اينگونه است. 📚 کتاب قضاوتهای امیرالمومنین(ع) ‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚شادى مؤمن چه طور تخمه کدو براى بعضى ‏ها خوشمزه است. براى بعضى هم «سبحان اللّه» گفتن، شیرین است. امام مى‏ گوید: «مناجات یک شیرینى دارد. خدایا آن شیرینى را به من بچشان»؛ «الَهی أذِقْنِی حَلاوَةَ ذِکْرک». شادى خوب آن است که آدم آخرتش را تأمین کرده باشد. در این دنیا، خانه ‏اش کاهگل بوده و آپارتمان شده است. دوچرخه ‏اش به ماشین تبدیل شده است. مثلًا اگر عباى من نخى باشد. حالا پشمی شده. نخ، از پنبه است و پشم براى شتر است. نخ و پشم شرف نیست. حتى مدرک هم ارزش ندارد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «فَلْیکنْ سُرُورُک بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِک» (نهج البلاغه، نامه 22)؛ «کاری کن که شادی تو برای رسیدن به آخرت باشد». اگر خواستى شاد بشوى، ببین چه قدر آخرتت را تأمین کرده ‏اى؟ چند رکعت نماز با توجه در عمرت خوانده ‏اى؟ چه قدر جبهه رفته ‏اى؟ چقدر به پشت جبهه کمک کرده ‏اى؟ از پارسال تا به حال، چقدر به آواره‏ها و سیل زده‏ها کمک کرده‏ اى؟ از پارسال تا به حال، چند بچه یتیم را بوسیده ‏اى؟ به دیدن چند خانواده شهید رفته‏ اى و اظهار ادب کرده ‏اى؟ چند کتاب مطالعه کرده‏ اى؟ چه گامى برداشته‏ اى؟ این که آدم انبارش را بچرخاند، بازارش را بچرخاند، دکورسازى کند، خانه سازى کند، مبلمان و ماشینش را عوض کند،. این‏ها چیزى نیست. خودت چه قدر بزرگ شده ‏اى؟ مهم این است که خودم چقدر بالا آمدم؟ یعنى علم، تقوا، نور، شعور، انسانیت و شخصیت من چقدر بالا رفته است؟ اینکه پنبه، پشم شده است، مهم نیست. اینکه دوچرخه به موتور تبدیل شده است، مهم نیست. خودت چه شده ‏اى؟ 📚 کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی ✾📚 @Dastan 📚✾