eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📌دعوا؛ نمک زندگی ✍️سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین «زن و شوهر دعوا کنند؛ ابلهان باور کنند.» این ضرب‌المثل را قدیمی‌ها گفته‌اند که نور چراغ فانوس دریایی به قبرشان بپاشد. لابد برای اینکه دیگران از ترس قرارگرفتن در زمره ابلهان، هوس دخالت در دعوای زن و شوهرها نکنند. اما همین قدیمی‌ها که با پند و اندرزهای لنگه‌به‌لنگه‌شان ثابت کرده‌اند در جزو ابلهان نیستند؛ اعتقاد سفت و سختی داشتند که دعوا نمک زندگی است و اگر نباشد و همه‌اش عشقولانه در کردن باشد حتماً یک جای کار می‌لنگد. به‌هرحال آدمی حداقل بیست انگشت باریک و پهن دارد که هیچ‌کدامش شبیه آن‌یکی نیست. پس چطور می‌شود اخلاق و سلایق دو نفر مثل هم باشد که مشکل و اختلاف نداشته باشند. اما هرکس به طریقی، می‌زند دل آن‌یکی را می‌شکند و در این زمینه تنوع زیاد است. ولی گل درشت‌هایش در این مطب ذکر می‌شود که مشتری زیاد دارد: دادوفریاد: این روش دعوا برای حل اختلاف بسیار عمومیت دارد. نیاز به شرایط و لوازم خاصی ندارد و در هر مکانی قابل‌اجراست و محدودیتی ندارد. در این روش زن و مرد باید به صدایشان ولوم بالا بدهند جوری که دیوار صوتی بشکند. اختلافشان را هر چه باشد با دیگران به اشتراک بگذارند. مخصوصاً اگر دعوا در منزل اتفاق می‌افتد، حق همسایگی را رعایت کنند. شاید این اختلاف برای همسایه‌ها دیگر هم پیش بیاید به‌این‌ترتیب با چندوچون حل این اختلاف آشنا شوند. بعضاً دیده شده این روش را با روش‌های دیگر ترکیبی می‌زنند که دیگر بسته به سلیقه زوجین دارد. آنچه اهمیت دارد تولید فرکانس‌های بالا با آخرین ظرفیت تارهای صوتی است. جوری که حق این روش ادا شود و بدیهی هرکسی داد و جیغش بیش، حرفش پیش‌تر. بی‌محلی کردن: این روش برای زوجین مبتدی پیشنهاد می‌شود. بیشتر جنبه قلق‌گیری و دست‌گرمی دارد و برای سنجش ظرفیت طرفین است. تنها درصورتی‌که زن و مرد کهنه‌کار و باسابقه باشند و به‌تازگی از انواع دیگر دعوا مثل روش دادوفریاد بهره وافر برده باشند که صدایشان شده باشد مثل جوجه پنگوئن یخ‌زده؛ می‌توانند از این روش استفاده کنند. چون هیچ‌چیز مثل تنوع حال نمی‌دهد. اگر زوجین صاحب فرزند هستند حتماً آنها را به‌عنوان قاصد و چاپار برای ارسال پیغام‌پسغام به کار بگیرند. مسئولیت دادن به کودکان آنها را برای پذیرفتن نقش‌هایشان در آینده آماده می‌کند. از این روش برای اختلافات جزئی می‌توان بهره برد. شکستن اشیا و لوازم منزل: این روش نقش به سزایی در اقتصاد جامعه ایفا می‌کند و زاویه دید گسترده‌ای را می‌طلبد. هرچه خانواده‌ها از این روش در حل اختلافات و دعواهایشان استفاده کنند چرخ صنعت تندتر می‌گردد. از این روش بارهاوبارها می‌توان استفاده کرد البته بستگی به میزان لوازم منزل دارد؛ مثلاً یک‌بار سرویس چینی را به فنا بدهند، بار دیگر سرویس کریستال را خرد و خاکشیر کنند که لامصب شکستنش صدای زیبایی تولید می‌کند. در نظر داشته باشند آینه را بگذارند برای آخرین مرحله که صحنه دراماتیکی خلق می‌شود و صدای جرینگی که ایجاد می‌کند خیلی نمادین است و نشانه خاتمه این روش باشد. این نوع دعوا دعای بسیاری از مشاغل و صنایع را به دنبال دارد و کلاً دعوای مبارکی است. اگر زوجین به اختلافات مالی برخورده‌اند این روش پیشنهاد نمی‌شود. زدوخورد فیزیکی: این روش اگرچه بسیار بدوی است و مورداستفاده زن و شوهرهای اولیه ماقبل تاریخ است؛ اما از قدیم گفته‌اند «هرچه که خار آید؛ روزی به کار آید» و بالاخره این روش هم برای ایجاد تنوع بدک نیست. مخصوصاً که نه حنجره‌ای برای فریادزدن مانده باشد نه ظرفی برای شکستن و اختلافات همچنان باقی‌مانده باشد. باید به این روش به‌عنوان تمرین برای مبارزه با خفت‌گیران نگاه کرد و ضربه‌ها کاملاً واقعی باشد تا قدرت بدنی افزایش پیدا کند. اگر ضربات حقیقی نباشد و تنها با دهان خود صدای دیش، دیش دربیاورند که یعنی آره، ما داریم همدیگر را لت‌وپار می‌کنیم تا مثلاً اختلافشان گول بخورد و خودبه‌خود حل شود، اشتباه کرده‌اند. چون اختلافی که کار را به زدوخورد کشانده باشد این‌طوری حل نخواهد شد. قهرکردن و ترک منزل: فرقی نمی‌کند کدام‌یک به این روش مبادرت ورزند حتی می‌شود زن و مرد هم‌زمان بروند قهر منزل بزرگ‌ترها. اما اگر فرزند دارند بهتر است انصاف را رعایت کنند و نوبتی بروند قهر. در این نوع دعوا پای بزرگ‌ترها هم به اختلافات زن‌وشوهری باز می‌شود و دعوا برکت می‌کند، گسترده‌تر می‌شود. باور دعوای زن و شوهر کار ابلهان است دعوای پدرزن و داماد یا عروس و مادرشوهر را در برنمی‌گیرد. بالاخره همه اختلافات فرصت ظهور پیدا می‌کنند، یکهو هیجانی کل فامیل را درمی‌نوردد و همه باهم مستفیض می‌شوند. مراجعه به مشاور متخصص: خیلی خوب تا اینجا شوخی کردیم، خندیدیم. وقت آن شده که دو کلام حرف جدی بزنیم. بالاغیرتاً هنگام اختلافات خانوادگی از مشاور امین و کاربلد استفاده کنید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷از فرماندهی لشکر، حکم فرماندهی تیپ را برایش آورده بودند. سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: "من باید فکر کنم. همین‌طوری که نمی‌شود!" فردا که دوباره آمدند، حاجی به حكم فرماندهی تیپ، جواب مثبت را داد. من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: "چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟!" 🌷حاجی هم گفت: "دیروز در آن حالت نمی‌توانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و باخودم فکر کردم، امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند: «از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در جبهه خدمت کنی.»، من چه عکس العملی نشان خواهم داد؟ 🌷....اگر ناراحت و غمگین شوم، پس معلوم می‌شود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکرده‏‌ام. ولی اگر برایم فرقی نداشت، مشخص می‏‌شود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از هوای نفس قبول کرده‏‌ام و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم. چون دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند، برایم فرقی ندارد، لذا قبول کردم." 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج حسین بصیر (قائم مقام فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا) 📚 کتاب "پا به پای باران"، ص ۵۸ ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفرج ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! .... 🌷قبل از شروع کار به آقا ابوالفضل علیه‌السلام سلامی کردیم. هنگام تفحص وقتی پاکت بیل بالا آمد، در ابتدا با یک دست مصنوعی مواجه شدیم؛ دست آن شهید از کتف تا انگشتان مصنوعی بود که داخل اورکتش دیده می‌شد. شهید را پایین گذاشتیم؛ دست دیگر این شهید در عملیات محرم قطع شده بود؛ مدارک او را بررسی کردیم، نامش «احمد صداقتی» از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) اصفهان بود. در پیکر شهید صداقتی چند نشانه از آقا ابوالفضل العباس(ع) پیدا کردیم؛ این‌که.... 🌷این‌که دو دست شهید قطع شده بود و سر ایشان هم از فرق شکافته شده بود. همه این‌ها نشانه سلام ما به آقا ابوالفضل(ع) در ابتدای کارمان بود. شهید احمد صداقتی ارادت خاصی به آقا ابوالفضل(ع) داشت؛ او در عملیات محرم فرمانده گردان امام جعفر صادق(ع) بود؛ در حین عملیات، فرماندهی گردان حضرت زهرا(س) هم به دلیل درگیری شدید و شهادت رزمندگان این گردان، به شهید صداقتی واگذار ‌کردند. [پیکر شهید احمد صداقتی بعد از ۳۰ سال با دست‌های قطع شده و فرق شکافته تفحص شد.] 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد صداقتی : جستجوگر نور آقای حاج جعفر نظری ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرگ ذلت بار ابولهب 🌾ابورافع گويد: من غلام عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بودم ، خانواده ما يعنى من و عباس ام الفضل همسر عباس قبول اسلام كرديم ولى عباس ايمان خود را پنهان مى داشت . 🌾وقتى كه جنگ بدر پيش آمد، عباس در (ظاهر) سپاه دشمن شركت كرد ولى ابولهب عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جاى خود، عاص بن هشام را فرستاد. 🌾در جنگ بدر بسيارى از سران كفر، كشته شدند و بقيه با شكست مفتضحانه به مكه برگشتند. من آدم ناتوانى بودم در حجره اى كنار زمزم ، تيركمان مى ساختم ، در محل كارم نشسته بودم ، ام الفضل همسر عباس نيز نزد من نشسته بود، و خوشحال بوديم كه خبر خوشى از جنگ بدر در مورد پيروزى مسلمانان رسيده است ، در اين ميان ناگهان ديدم ابولهب در حالى كه پاهايش را به زمين مى كشيد، نزد ما آمد و پشت به ما كرد و نشست . 🌾در اين هنگام گروهى آمدند و فرياد مى زدند اين ابوسفيان است كه به پيش ‍ مى آيد، ابولهب تا ابوسفيان را ديد، صدا زد ((بيا نزد من اى پسر برادر، خبرها نزد تو است )). 🌾ابوسفيان نزد ابولهب نشست و جريان جنگ بدر را شرح داد و گفت : مسلمانان ، بزرگان ما را كشتند و ما سخت از دست آنها شكست خورديم و گروهى از ما را اسير كردند، سوگند به خدا در عين حال سپاه خود را سرزنش نمى كنم ، زيرا ما در اين جنگ مردانى سفيدپوش سوار بر اسب هاى ابلق بين آسمان و زمين مى ديديم كه در برابر آنها هيچ كارى نمى شد انجام داد. 🌾در اين هنگام گفتم : آنها فرشتگان بودند. ابولهب آنچنان از شنيدن اين سخن ناراحت شد كه برخاست و ضربه محكمى به صورتم زد كه نقش بر زمين شدم و مرا به باد كتك گرفت . ام الفضل ناراحت شد و ستون حجره را كشيد و محكم بر سر ابولهب زد، به طورى كه شكاف عميقى در سر ابولهب پيدا شد و گفت : حال كه مولاى ابورافع (عباس ) در سفر است ، تو با او اين چنين بدرفتارى مى كنى ؟ 🌾ابولهب برخاست با كمال ذلت و خفت به خانه خود رفت و بعد از اين جريان بيش از هفت شب نماند كه از دنيا رفت و دق مرگ شد. بيمارى واگير ((عدسه )) پيدا كرد، مردم اين بيمارى را مانند طاعون مى دانستند و جراءت نمى كردند نزد بيمار بروند تا خودشان مبتلا نگردند. 🌾دو شب جنازه ابولهب ماند، حتى پسرانش ترسيدند كنار جنازه اش بروند، بوى تعفن بدن او لحظه به لحظه زياد مى شد، سرانجام مردى از قريش نزد پسران ابولهب آمد و گفت : آيا شما خجالت نمى كشيد، چرا بدن پدرتان را بر نمى داريد، بوى بد او همه جا را گرفته است . آنها گفتند: ما مى ترسيم خود نيز به اين بيمارى گرفتار شويم ، او گفت : من شما را كمك مى كنم ، از دور بر بدن ابولهب آب پاشيدند، سپس بى آنكه بدنش را دست بزنند آن را روى چوبى گذاشته و از خانه بيرون آوردند و به دورترين نقاط مكه بردند و به زمين گذاشتند و از دور آنقدر سنگ و كلوخ به روى بدن وى ريختند تا بدن زير آن سنگ ها و كلوخ ‌ها پنهان گرديد. ✾📚 @Dastan 📚✾
داستانک معنوی 🗯جوانی میگفت در یک کتاب درسی تجدید شده بودم و شهریور ماه بود که رفته بودم امتحان بدم، 🗯معلمم را دیدم،و بهم گفت فلانی یادته چقدر بهت گفتم درس بخون؟ چرا نخوندی؟ و مرا سرزنش کرد 🗯امتحان که تموم شد و از جلسه امتحان بیرون رفتم، نمیدونم چی شد که یاد قیامت افتادم! 🗯با خودم گفتم این معلمم بود که فقط بخاطر یک تجدید شدن در کتاب درسی سرزنشم کرد و اینگونه شرمنده و پیشمان شدم 🗯درحالی من باز فرصت امتحان دادن دارم،و حتی من بدون دپیلم و با کارنامه ردی و تجدیدی هم میتوانم در این دنیا زندگی کنم 🗯اما در قیامت وقتی خدا گناهانم را بخواند چه خواهم گفت؟دیگه اونجا راه برگشتی نیست، فرصت جبرانی نیست! 🗯آیا ارزش دارد با انجام لذت های پوچ و دوری از دین ،هم این دنیای خود و هم آخرت خود را تباه کنیم ... ‼️به راستی که یادمان رفته برای چه آفریده شده ایم! ☘وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون ِ 🌹(ذاریات/56)🌹 🌼جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‌ام. ☘يَقُولُ يٰا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيٰاتِي☘ 🌹﴿فجر/۲۴﴾🌹 🌼(در قیامت)خواهد گفت: «ای کاش براى زندگى خود[خیرات و حسناتی] پیش فرستاده بودم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عاقبت هشام بن عبدالملك ♨️هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى ) از طاغوت هاى بسيار مغرور و خودخواه بود، حيف و ميل او در بيت المال مسلمين از حد و شمار گذشته بود، او دستور داد امام باقر (عليه السلام) را در مدينه مسموم كرده و به شهادت برسانند. ♨️ظلم و ستم او با آل على (عليه السلام) و جسارت و هتاكى او به ساحت مقدس على (عليه السلام) و امامان بر حق ، بسيار بود، در قيام قهرمانانه زيد بن على (عليه السلام) هزاران نفر را كشت و زيد را به شهادت رساند، و سپس دستور داد سر مباركش را از بدن جدا كردند و بدن بى سرش را ماه ها برهنه به دار آويختند، سرانجام دستور داد بدن خشكيده زيد را آتش زدند و خاكسترش را بر باد دادند و... ♨️جنايات هشام بسيار است ، آنچه در اينجا مهم و عبرت انگيز است اين مطلب است كه وقتى از دنيا رفت و به هلاكت رسيد، وليد بن يزيد بر مسند خلافت نشست او با اين كه از اين خاندان بود، به قدرى از عمويش هشام نفرت داشت كه هنگام مرگ هشام بدن او را غسل نداد و كفن نكرد به طورى كه بدن هشام گنديد و بوى متعفنى پيدا كرد و با اين عاقبت نكبت بار، همچون سگ مرده او را به چاله اى انداختند و روى چاله را با خاك پوشاندند. ✾📚 @Dastan 📚✾
ما جهنم را با خودمان حمل می کنیم. فرد دریای غضب را با خودش حمل می کند. اگر جایی می شنوید قتلی و جرمی رخ داده، فکر نکنید ما ممکن نیست مرتکب این کارها بشویم! 💥آیت الله بهاءالدینی می فرمود: "ما انسان ها مثل آتش زیر خاکستر هستیم و باید از خدا بخواهیم ما را زیر خاکستر نگه دارد". ❄️یکی از دعاهای با فضیلت این است: ✨«یا من ظهر الجمیل و ستر القبیح». این را وقتی می خوانی، تصمیم بگیر نیکی های مردم را بگویی و زشتی هایشان را بپوشانی! 🌿دعا می خوانی: «یا ستارالعیوب» خوب تو هم عیب دیگران را بپوشان! ♦️زبانت را نگه دار تا دعاهایت مستجاب شود... 📒منبع: پایگاه علاقمندان آیت الله فاطمی نیا ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اعدام دو فرارى 🌱پس از جنگ احد، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) براى ترساندن كافران ، فرمان بسيج عمومى داد، مسلمانان براى سركوبى كافران حركت كردند تا به ((حمراء الاسله )) (كه در حدود دو فرسخ و نيمى مدينه قرار داشت ) رسيدند، دشمن كه از حمله مجدد مسلمانان اطلاع يافت به سوى مكه گريخت . 🌱پيامبر (صلى الله عليه و آله ) همراه مسلمين روز دوشنبه ، سه شنبه و چهارشنبه در آنجا ماند، سپس به مدينه مراجعت نمود، هنگام مراجعت در راه به دو نفر فرارى يكى ((معاويه بن مغيره )) كه در جنگ احد بينى حضرت حمزه (عليه السلام) را بريده بود، و ديگرى ((ابو عزه جمحى ))دست يافت و فرمان قتل اين دو نفر را صادر كرد. 🌱((ابو عزه جمحى )) كسى بود كه در جنگ بدر، به اسارت مسلمانان درآمد، او از فقر و عيالمندى خود به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شكايت كرد، حضرت به اين خاطر او را آزاد نمود به شرطى كه ديگر بار به جنگ با مسلمانان نپردازد ولى او نقض عهد كرد و در جنگ احد در صف دشمن به نبرد با مسلمانان پرداخت و كافران را بر ضد مسلمين تحريك نمود. 🌱ابو عزه قبل از اعدام ، به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) عرض كرد: ((بر من منت بگذار و مرا آزاد كن )). 🌱پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: لا يلدع المؤمن من حجر مرتين (67)؛ مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود. آنگاه فرمان به قتل او داد و اين فرمان به اجرا درآمد و به اين ترتيب اين دو جنايتكار فرارى به دوزخ روانه شدند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✅تو جوشن كبير يه عبارتی هست كه مى‌گیم: "يا كَريمَ الصَّفْح" معناش خيلى جالبه. ✍یه وقتی یه کسی تو رو می‌بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یه‌جوری نگات می‌کنه که تو حس می‌کنی هنوز یادش نرفته؛ یه‌جورایی انگار که سابقه‌ی بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یه وقتی، یه کسی تو رو می‌بخشه و یه‌طوری فراموش می‌کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی و از برخورد و نگاهش حس بدی بهت دست نمیده. به این نوع بخشش میگن "صَفح" و خدای مهربون ما همین‌جوریه... پس از صمیم قلب می‌گیم: "يا كَريمَ الصَّفْح" ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفتصد درودِ خداوند... 🔹روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «یا علی! می‌خواهی تو را به چیزی مژده بدهم؟» حضرت علی علیه السلام عرضه داشتند: بله، پدر و مادرم به قربانت! شما همیشه مژده دهنده هر چیزی بودید. 🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل، نزد من آمد و از امر عجیبی مرا خبر داد. » امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند: امر عجیب چه بود یا رسول الله؟ 🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل خبر داد که هر کس از دوستان من، بر من توأم با خاندانم صلوات بفرستد، درهای آسمان به روی وی گشوده می‌شود و فرشتگان هفتاد صلوات به او می‌فرستند و اگر گناهکار است گناهانش می‌ریزد همچنان که برگ درختان می‌ریزد و خداوند متعال به او خطاب می‌کند: (لبیک یا عبدی و سعدیک). سپس به فرشتگان می‌فرماید: ملائکان من! شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات می‌فرستم.» 📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۶. ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ✾📚 @Dastan 📚✾