eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁⚡️🍁⚡️🍁⚡️🍁⚡️🍁 🔆فروتنی سلمان 🔅حضرت سلمان، مدّتی در یکی از شهرهای شام، امیر (فرماندار) بود. سیره‌ی او در ایّام فرمانداری با قبل از آن، هیچ تفاوت نکرده بود، بلکه همیشه گلیم می‌پوشید و پیاده راه می‌رفت و اسباب خانه‌ی خود را تکفّل می‌کرد. یک روز در میان بازار می‌رفت، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه‌اش ببرد. سیلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و بی‌مزد قبول کرد بارش را به خانه‌اش برساند. 🔅مرد یونجه را بر پشت سلمان نهاد و سلمان آن را می‌برد؛ در راه مردی آمد و گفت: «ای امیر! این را به کجا می‌بری؟» آن مرد فهمید که او سلمان است؛ در پای او افتاد و دست او را بوسه می‌داد و می‌گفت: مرا ببخش که شما را نشناختم. 🔅سلمان فرمود: این بار را به خانه‌ات باید برسانم و رسانید، بعد فرمود: «اکنون من به عهد خود وفا کردم، تو هم عهد کن تا هیچ‌کس را به بیگاری (عمل بدون مزد) نگیری و چیزی را خودت می‌توانی ببری، به مردانگی تو آسیب نمی‌رساند.» 📚(جوامع الحکایات، ص 178) ✨✨رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «هیچ‌کس برای خدا تواضع نکرد مگر خدا رفعت و بزرگی به او داد.» 📚(جامع السعادات، ج 1، ص 359) ✾📚 @Dastan 📚✾
❄️⚡️❄️⚡️❄️⚡️❄️⚡️❄️⚡️❄️ 🔆نتیجه‌ی روی گردانیدن از اسلام 🌼در تفسیر ابوالفتح رازی آمده است که جوانی در هنگام نماز، بالای مأذنه مسجد اذان می‌گفت. یک روز در حال اذان گفتن به خانه‌های اطراف مسجد نظر انداخت، ناگهان دیده‌اش در خانه‌ای، به دختری نیکومنظر و صاحب‌جمال افتاد. دل به او داد و پس از اذان در آن خانه را کوبید. صاحب‌خانه در را باز کرد، جوان به او گفت: 🌼«اگر دختر به شوهر می‌دهید، من به او مایلم!» صاحب‌خانه گفت: «ما «آسوری» مذهبیم، اگر مذهب ما را انتخاب کنی، از این‌که دخترم را به تو تزویج کنم منعی نمی‌بینم.» 🌼جوان که دل به زیبایی و جمال دوخته بود، از دین خود روی گرداند و از پذیرش شرط پدر دختر استقبال کرد. از اسلام دست برداشت و به شرک روی آورد و مذهب «آسوری» را قبول کرد. 🌼روز عقد، دختر از بالای پله‌های خانه با سر به زمین افتاد و به هلاکت رسید و جوان هم به عشق او ناکام ماند. 📚نظام خانواده در اسلام، ص 179 ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀 🔆ولید بن مُغیره 🌴بعد از آن‌که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم مبعوث به رسالت شد تا سه سال عدّه قلیلی ایمان آوردند؛ بعد وحی رسید که رسالت خود را ظاهر و عمومی کن و از استهزاء و اذیّت مشرکان پروا مکن که ما شرّ آن‌ها را از تو دفع کنیم. 🌼یکی از آن‌ها «ولید بن مُغیره» بود. جبرئیل ملک مقرّب الهی، نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمد و در آن هنگام ولید ازآنجا گذشت. جبرئیل گفت: «این ولید پسر مغیره از استهزاء کنندگان است؟» 🌴فرمود: بلی، پس جبرئیل اشاره به پای ولید کرد و ولید کمی که رفت، به مردی از خزاعه گذشت که تیر می‌تراشید، پا بر روی تراشه‌ها و ریزه‌های تیر گذاشت و ریزه‌ی آن در پای او رفت و پایش خونین شد. 🌴تکبّرش نگذاشت که خم شود و آن را بیرون آورد. چون به خانه رفت، روی کرسی خوابید و دخترش در پای کرسی خوابید. آن‌قدر خون از پاشنه‌اش روان شد که به تشک دختر رسید و دخترش بیدار شد و به کنیز خود گفت: «چرا دهان مشک را نبسته‌ای؟» ولید گفت: این خون پدر توست، آب مشک نیست، بعد وصیّت کرده و به جهنّم پیوست. 📚(منتهی الامال، ج 1، ص 36) ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 حج مستمندان 🔸 پیامبر اکرم صلی الله و علیه واله و سلم به مردی که ازمحرومیت خود از حج شکایت می کرد، فرمودند: بر تو باد به که حج مستمندان است. ✨ لِرَجُلٍ شَكا حِرمانَهُ الحَجَّ: عَلَيكَ بِالجُمُعَةِ فَانَّها حَجُّ المَساكِينَ ؛ 📚وسایل الشیعه/ج 5/ص 5 ✍🏼 حج، توانایی جانی و مالی می خواهد و برای بعضی مقدور نیست. خداوند عبادتهای جایگزین را برای افراد ناتوان قرار داده است تا بتوانند از اجر آن برخوردار شوند. ✾📚 @Dastan 📚✾
به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد حواسمان به تٙر شدنر های گاه و بیگـاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد حواسمان باشد آن ها خیلی زود پیــر می شوند و خیلی زودتر از آنـچه فکـرش را می کنیـم از کنارمان می رونـد. حواسمان باشد به دلگیـریِ غروب هایِ تنهاییِ شان... حواسمـان باشد که آن ها تمامِ عمـر حواسشان به مـا به آرام قد کشیدنمان، نیاز ها و نازهایمان بوده اند. آن ها یک روز آنقدر پیـر میشوند که حتی اسم هایمان را هم فراموش می کنند. حواسمان به گرانترین و بی همتا ترین عشق هایِ زندگیمان به پدرها وبه مادرها خیلی باشـد ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 🌷صحنه‌های دردآوری به چشم دیدم که در قدرت تحمل هر کسی نبود. تصاویری که امروزه هنوز وقتی از پیش چشمم عبور می‌کند، روحم را آزار می‌دهد. مثل آن شهیدی که از زیر‌ِ آوار بیرون کشیدم و وقتی از زمین بلندش کردم، همه از وحشت پا گذاشتند به فرار. نه دست داشت و نه پا و نه سر. فقط تن او باقی مانده بود. 🌷حوالی خیابان امام سجاد (ع) گلوله­‌ی توپ، دقیقاً خورده بود به یک دستگاه مینی‌بوس پر از مسافر. مینی‌بوس آتش گرفته بود و پیکرهای درون آن داشتند جزغاله می‌شدند. مجروحین را یکی یکی از مینی‌بوس بیرون می‌کشیدم و روی پیاده رو می‌گذاشتم و پیکرهای تکه و پاره را هم به هر ترتیبی بود، بیرون کشیدم. خیلی‌ها توی آن مینی‌بوس به شهادت رسیدند. صحنه‌ی دردآور و وحشتناکی بود. : محمدعلی سرشیری پهلوانی که روزگاری هزاران نفر را از زیرآوار نجات داد. ❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 توبه‌ واقعی از نظر امیرالمؤمنین(ع) چگونه است؟ 💫داستان فردی که مرحوم ملاحسینقلی همدانی(ره) او را توبه داد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴از افراد بی شخصيت بترس 🌹امام على بن‌محمّد تقى(هادى) عليه السلام میفرمايد: ✨منْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ آن كسى كه شخصيتى براى خود قائل نيست از شر او برحذر باش! ✅در حقيقت يكى از مهمترين عواملى كه جلو فساد و بدكارى را مى گيرد وجود شخصيّت يا لااقل احساس شخصيّت است، افراد با شخصيّت يا آنها كه براى خودش شخصيّتى قائلند هر چند در نظر ديگران چندان شخصيّتى نداشته باشند، به خاطر حفظ موقعيّت خود هم كه باشد از انجام بسيارى از زشتكارى ها و اعمال خلاف خوددارى مى كنند، ولى همين كه احساس كردند نه آبرويى دارند و نه احترام و شخصيّتى، از هيچ چيز پروا نخواهند كرد. لذا امام عليه السلام مى فرمايد از اين گونه افراد بپرهيز ✅و نيز به همين دليل يكى از نكات مهم تربيت فرزند يا تربيت افراد انسان به طور كلى اين است كه در آنها ايجاد شخصيّت شود و احساس كنند شخصيّت ويژه‌اى دارند، به عكس خرد كردن شخصيّت افراد اثر بسيار بدى از لحاظ تربيتى دارد. 📚تحف العقول صفحه ۳۶۲ ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🦋🌱🦋🦋🌱🦋🦋🌱🦋🦋 🔆چهل روز گریه 💥امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «خداوند عزّوجل به داوود علیه‌السلام وحی فرستاد که ‌ای داوود! خوب بنده‌ای هستی؛ اگر از بیت‌المال خودداری نمایی و از آن روزی نخوری و کارکنی و به دست خویش چیزی بسازی و از کار کردن خویش ارتزاق کنی.» 💥داوود علیه‌السلام از این توبیخ و تغیّیر پروردگار، چهل روز گریست. آنگاه به آهن وحی رسید که برای بنده‌ی غیور کارگرم نرم شو! 💥پس این فلز، به امر پروردگار نرم شد و حضرت داوود علیه‌السلام هرروز زرهی می‌ساخت و به هزار درهم می‌فروخت تا اینکه سیصد و شصت زره ساخت و سیصد و شصت هزار درهم بفروخت و از بیت‌المال بی‌نیاز گشت. 📚(رموز اسرارآمیز، ص 69 –فروغ کافی، ص 74) ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆الحمدلله بی‌مورد 🍂سری سقطی (م.250) استاد جنید بغدادی بود. او گفت: «سی سال است ازجمله‌ی الحمدلله که بر زبانم جاری شد استغفار می‌کنم.» گفتند: «چگونه؟» 🍂گفت: «شبی، در بازار آتش‌سوزی رخ داد، بیرون آمدم تا ببینم به دکان من آتش رسیده یا نه؟» گفتند: «به دکان تو آتش نرسیده است.» گفتم: «الحمدلله!» 🍂یک‌مرتبه متنبّه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد، آیا نباید در اندیشه‌ی مسلمین باشم! 📚(علوم اسلامی، بحث عرفان، ص 101) ✾📚 @Dastan 📚✾
💢در هر مرحلـه ای از گناه هستی سریع توقف کن ✍مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه مبـادا از رحمت خدا نا امید بشی. شیـطان میخواد بهت القا کنه که. آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره! 💥مبـادا فریب شیـطان رو بخوری.. خدا بسیـار توبه پذیر ومهـربونـه. ✾📚 @Dastan 📚✾
................................................. 💠 اعترافات اخلاقی یک راننده اسنپ 😊 ✍️ تجربه‌نگاشتِ حجت الاسلام علی صالحی، دکتری دانشگاه علوم اسلامی رضوی گفت توی زندگی مشکل مالی ندارم، تا حالا از کسی هم قرضی نگرفتم. گفتم چرا؟ گفت: چون دخل و خرجم را متعادل م‌ کنم، به اندازه خرج می‌کنم، اهل اسراف نیستم. گفتم: چون مدیریت داری، برکت هم داری. گفت: روزهای شهادت و میلاد ائمه اطهار(ع) رایگان سوار می‌کنم. از شوق گفتم: اححسنتتتت😊 گفت: در این دنیا نه پول زور می‌گیرم و نه پول زور می‌دهم. گفتم: آفرین چه جالب.... گفت: به نامحرم نگاه نمی‌کنم و او را چون خواهر خودم می‌بینم. گفتم: آفرین به این غیرت. گفت: ماشینم را می بینی تر و تمیز است ۱۰ سال دارم خش هم بر نداشته نه کسی را زدم و نه کسی مرا زد. گفتم: چطور؟ گفت: چون ماشینم راننده‌ای غیر از مرا نمی‌شناسد، محتاطانه رانندگی می‌کنم و از قوانین تخلف نمی‌کنم. گفتم: خدا به شما و ماشینت برکت دهد. گفتم: با این اوصاف، خوش به حال خانواده‌تون. گفت: با خانمم مثل رفقیم، با هم می‌رویم و با هم بر می‌گردیم. نه در زندگی کسی دخالت می‌کنیم، نه اجازه می‌دهم کسی در زندگی‌ام دخالت کند. باز هم گفت: نگاه کن هیچ شغلی برای زن با شرافت تر از خانه‌داری نیست. وقتی برایم چای می‌آورد و از من استقبال می‌کند، دیگر از خدا چه می‌خواهم این جوری مرا شارژ می‌کند تا با نشاط بیشتر کار کنم. به شوخی گفتم: یعنی حبس خونگی؟!😂 گفت: خدا نکنه حاج آقا! من آخر هفته دست زن و بچه‌ام رو می گیرم و اون‌ها را به پارک می‌برم، اهل تفریحیم. گفت: زن و بچه رفیق من هستند. آسایش و آرامش من هستند. من به خانواده متعهدم. وقتم را به خوشگذرانی و عیاشی با دوستان نمی‌گذرانم. گفتم: آفرین به مسئولیت‌پذیری. ادامه دادم: این طوری با دیگران هم رابطه خوبی می تونید داشته باشید. گفت: من گوش شنوا دارم اگر خوب است انجام می‌دهم، اگر بد است انجام نمی‌دهم. هر کس از آشنایان نظری دارد می‌گویم باشد بعد فکر می‌کنم و تصمیم نهایی را خودم می‌گیرم. گفتم: آفرین به این منطق....! گفتم: چگونه زندگی می‌کنی؟ گفت: فقط با خدا معامله می‌کنم. گفتم: چطور؟ گفت: من ادعا ندارم که خوبم؛ اما فقط از خدا یک چیز می‌خواهم. ادامه داد: با من در آن دنیا به گونه‌ای معامله کند که بتوانم سرم را بالا ببرم. نمی‌خواهم شرمنده او باشم. گفتم: خدا بر اساس گمان و نیتت با تو رفتار می کند. نیتت خوب است. گفت: حاج آقا من سواد ندارم. گفتم: به معرفت است که داری الحمدالله. به مقصد رسیدم با حس خوب زندگی و سادگی.... ✾📚 @Dastan 📚✾
❤️ ۱۵ قانونِ خوشبختی ▫️۱- موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را... ▫️۲- در لحظه زندگی کنید. ▫️۳- بگویید دوستت دارم ▫️۴- بخشنده باشید نه گیرنده ▫️۵- در هر چیزی و هرکسی خوبی ها را جستجو کنید. ▫️۶- هر روز دعا کنید. ▫️۷- هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید. ▫️۸- در زندگی اولویت داشته باشید ▫️۹- اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد. ▫️۱۰- عادت همین الان انجامش بده را تمرین کنید. ▫️۱۱- زندگیتان را با خوبی پر کنید. ▫️۱۲- خندیدن و گریه کردن را بیاموزید. ▫️۱۳- لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند. ▫️۱۴- از هیچ چیز یا هیچ کس نترسید. ▫️۱۵ - در سختی ها به خدا توکل کنید. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼 🔆سائل 🌱امام صادق علیه‌السلام فرمود: «پیامبر صلی‌الله علیه و آله هیچ‌وقت سائلی را از خود دور نکرد؛ اگر داشت عطا می‌کرد و اگر نداشت می‌فرمود: خدا بدهد.» 🌱امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «هرگاه از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چیزی رامی‌خواستند، اگر قصد انجام دادن را داشت می‌فرمود: بله و اگر نمی‌خواست انجام بدهد، سکوت می‌کرد و در جواب (چیزی خواستن) هرگز نه نمی‌گفت.» 💥💥امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: «همانا برایم (در همه کارها) شما اُسوه هستید.» 📚بحارالانوار، ج 20، ص 95 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ابولُبابه 🌱یکی از یاران بزرگ پیامبر صلی‌الله علیه و آله که در جنگ‌های اُحد و فتح مکه و دیگر جنگ‌ها شرکت داشت «ابولبابه» بود. یکی از موضوعات حساس زندگی او توبه‌ی اوست. هنگامی‌که پیامبر صلی‌الله علیه و آله در اثر پیمان‌شکنی مردم «بنی قریظه» به طرف قلعه‌ی آن‌ها که نزدیک مدینه بود لشگر کشید و قلعه را محاصره نمود، عده‌ای از طایفه «اوس» حضور پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمدند و عرض کردند همان‌گونه که طایفه‌ی «بنی قینقاع» را به «خزرج» بخشیدند، «بنی قریظه» را به ما ببخش. 🌱فرمود: «آیا راضی می‌شوید یک نفر از طایفه شما (اوس) را برای حَکَم بفرستم؟» گفتند: آری، فرمود: سعد معاذ. بنی قریظه رضایت ندادند و گفتند: «ابولبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت کنیم.» 🌱ابولبابه در قلعه‌ی بنی قریظه دارای منزل و اموال و عیال و فرزندان بود. پیامبر صلی‌الله علیه و آله او را مأمور مشورت با آن‌ها کرد. او وارد قلعه شد همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ اطرافش جمع و اظهار جزع کردند تا دلش نرم گردد. بعد گفتند: «آیا به حکومت پیامبر صلی‌الله علیه و آله تن دهیم یا خیر؟» 🌱گفت: مانعی ندارد اما با دست به گردن اشاره کرد یعنی تسلیم شدن همین و گردن زدن همان. بعد متوجه شد با این اشاره به پیامبر صلی‌الله علیه و آله خیانت کرده و این آیه نازل گردید: «ای مؤمنین با خدا و پیامبر صلی‌الله علیه و آله خیانت نکنید و در امانت هم خیانت ننمایید همانا اموال و اولاد شما اسباب امتحان شمایند و پاداش بزرگ نزد خداست.» (سوره‌ی انفال، آیات 28-27) 🌱از شرمندگی از قلعه بیرون آمد و یکسر به مسجد مدینه رفت و به یکی از ستون‌های مسجد خود را بست و گفت: «کسی مرا نگشاید تا خدا توبه مرا بپذیرد.» 🌱قریب ده یا پانزده روز به همین شکل بود فقط برای دستشویی و نماز او را می‌گشودند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «اگر ابولبابه نزد ما می‌آمد برای او طلب آمرزش می‌نمودیم اما چون خودش منتظر آمرزش حق است باشد خداوند توبه‌اش را بپذیرد.» 🌱ام سلمه گوید: سحرگاهی پیامبر صلی‌الله علیه و آله را خندان دیدم، عرض کردم: خدا همیشه دهان شما را خندان کند، علتش چیست؟ 🌱فرمود: «جبرئیل خبر قبولی توبه ابولبابه را آورده است.» گفتم: اجازه می‌دهید او را بشارت دهم؟ فرمود: خود دانی؛ از درون حجره صدا زدم ابولبابه مژده که خدا توبه‌ات را پذیرفته است. مردم هجوم آورده تا او را بگشایند گفت: 🌱«شما را به خدا جز پیامبر صلی‌الله علیه و آله کسی مرا نگشاید.» موقع نماز صبح که پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مسجد آمدند ابولبابه را از ستون مسجد باز کردند و الآن در مسجد پیامبر صلی‌الله علیه و آله این ستون به ستون توبه و یا ابولبابه معروف است. 📚(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 129-مجمع‌البیان ذیل سوره‌ی توبه، آیه‌ی 102 و اخرون اعتَرفُوا بِذُنوبهِم.) ✾📚 @Dastan 📚✾
۹🔅 ✍ تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌کند! 🔹در مراسم عروسی، پیرمردی گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد! آیا منو می‌شناسید؟ 🔸معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم، فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. 🔹داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه، مگه می‌شه منو فراموش کرده باشید؟! 🔸یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران‌قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید. 🔹ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ‌کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. 🔸استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. 🔹تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌کند! 🔸درود بفرستیم به همه معلم‌هایی كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می‌كارند و هم تخم پاكی و انسانيت و جوانمردی را. ✾📚 @Dastan 📚✾
🐜مورچه باش! ولي متفاوت باش.💫 🔮ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ✔️ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ نَایست... ﺩﺭﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ... ﭼﻪ ﺑﺴﺎ خداوند ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﯼﺍﺕ ﮔﺮﺩﺍند... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔷 مادرشهیدمیگفت: من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد.به من گفتند توهین کن. گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات رامیکشیم بازهم قبول نکردم.پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند😔 گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی. گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند:دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یافاطمةالزهرا، یا زینب کبری. انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم. به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادندما چه قدر پای ارزش هایمان خصوصا پای ولایت فقیه ایستاده ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●■ درس اخلاق| ماجرای شنیدنی آیت‌الله جاودان از یک زیارت ✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ امکان تولید فرزندانی از جنس هدایت ✍️ سید مرتضی موسوی، کارشناس مباحث الهیاتی جمعیت ⁉️برخی از والدین برای فرار از مسئولیت فرزندآوری شبهه کرده و می گویند: از کجا معلوم فرزندی که اینهمه برایش تلاش می‌کنیم، گمراه نشود و در آینده دشمن ما و بلای جان ما نشود؟ پاسخ: 🚨از قضا قرآن هم به وجود دشمنانی از جنس فرزند معترف و نسبت به خطر آنها هشدار داده است؛«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلاَدِكُمْ عَدُوَّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُم»(تغابن:۱۴) ْاما همین قرآن معارفی را در اختیار ما گذارده تا بدانیم که ما محکوم به دشمنی فرزند نیستیم و نیز بتوانیم از آفت‌های فرزند پیشگیری کرده و یا آن را بزداییم. 1️⃣ دین راه هدایت را به هر انسانی که پای به دنیا گذارده و در میدان انتخاب یکی از هدایت و ضلالت قدم برمی دارد نشان داده تا او را از گرداب ضلالت و حیرت نجات داده و به او اثبات کند که انسان محکوم به گمراهی نبوده و ذاتا این شایستگی را دارد که فرزندی صالح و پاکیزه بوده و مطلوب انبیا و نورچشم عبادالرحمن قرار گیرد. ‌ 2️⃣ اگر اسلام به فرزندآوری توصیه کرده است، فرصت‌ها و تهدیدهای فرزندپروری را هم یادآوری کرده است. مواهبش را بشارت داده و از تهدیدهایش برحذر داشته است. اسلام به ما می‌گوید بیشتر از اینکه به فکر تأمین احتیاجات جسمی و مادی فرزندانت باشی، به فکر تأمین نیازهای معنوی و ابدی او باش تا او‌ را از انحراف و‌ گمراهی حفظ کنی و سعادت ابدی را به او‌ هدیه کنی. 3️⃣ اسلام می‌آموزد که تولید باقیات الصالحاتی از جنس فرزند، یکی از محدود کارهایی است که می تواند تداوم بخش رشد و تعالی والدین حتی در عالم برزخ باشد. و متقابلا فرزندی که شهد معرفت و‌ هدایت را چشیده است، می داند که رسیدن سریعتر به بی‌نهایت و سعادت از معبر خدمت و احسان به والدینش، حاصل می شود. 4️⃣ اگر فرزندی به دعوت هدایتگر والدینش پشت کند و بخواهد به بلندای غرور و خودخواهی پناهنده شود و‌ نخواهد از مرکب چموش شیطان پیاده شده و بر کشتی نجات الهی بنشیند، تنها خودش را در گرداب هلاکت غرق خواهد کرد و ملامتی بر والدینش نیست. 5️⃣ نهایت اینکه گاهی خداوند از تهدید و فتنه یک فرزند، زمینه و‌ فرصتی برای والدین هدایتگرش برای رسیدن به «پاداش عظیم» فراهم می کند: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ.(أنفال:٢٨) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆برق و آتش 🍁خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: «برق اوّلین جلوه الهی است که برای سالک پیش می‌آید و موجب می‌گردد که او در وادی محبّت قرار گیرد. برق برای سالک به‌منزله‌ی اذن دخول به مقام محبّت و وجد به‌منزله‌ی زاد برای اوست. سالک ابتدا به برق، بعد به وجد می‌رسد.» 🍁حضرت موسی علیه‌السلام در برگشت از شهر مدین در طریق مصر در یک شب ظلمانی، راه را گم می‌کند و با سرمای سخت روبه‌رو می‌شود و گوسفندانش متفرّق می‌شوند و مدّت حمل عیال او نیز به پایان می‌رسد. در این لحظه بیشتر از هر چیز به آتش احتیاج پیدا می‌کند. از دور آتشی می‌بیند و رو به آتش می‌رود. نزدیک که می‌شود، آتش را در درخت سبز می‌بیند و تعجّب می‌کند و از درخت رو برمی‌گرداند. پس آتش را در مقابل می‌بیند، وحشت او را می‌گیرد! صدا از درخت بلند می‌شود: «ای موسی! من پروردگار تو هستم، نعلین از پای بیرون کن (علاقه‌ی غیر من را رها کن)؛ تو در جایگاهی بس عالی قدم گذارده‌ای.» (مفاتیح‌الجنان، سجده‌ی شکر، ص 1135) 🍁از دیدن نور حق و شنیدن صدای حق‌تعالی، سرور زائدالوصف به موسی دست می‌دهد. شاید این اوّلین جلوه (برق و جذبه‌ای) بود که حضرت موسی بدان روبرو گردید. شیخ محمود شبستری می‌گوید: روا باشد أنا الحق از درختی **** چرا نبوَد روا از نیک بختی؟ 🍁در سلوک، گاهی از این جلوات برای سالکین نیز پیش می‌آید الّا این‌که نوع آن نسبت به افراد، فرق می‌کند. از همین جلوات (تجلّیات و برق) است که سالک از غیر، بیگانه شده و با حق‌تعالی اُنس حاصل می‌کند. 📚(مقامات معنوی، ج 3،111) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسعد بن زراه 🌾اولین کسی که از اهل مدینه اسلام آورد، اسعد بود و سبب اسلام او این بود که مدتی دراز بین دو طایفه‌ی اوس و خزرج در مدینه جنگ بود که آخرین آن‌ها، جنگ «بعاث» بود که با پیروزی قبیله‌ی اوس به پایان رسید.* 🌾در چنین موقعی اسعد با ذکوان به مکه آمدند تا عمره‌ی رجبیه را به جا آورند و قریش را با خود همدست نموده تا پشتیبان خزرجی ها شوند. چون اسعد با عتبه دوست بود، نزد او آمد و هدف خود را بیان کرد. عتبه بعد از مطالب مختلف گفت: 🌾مردی در میان ما دعوی پیامبری می‌نماید، جوانان ما را گمراه می‌کند، خدایان ما را دشنام می‌دهد و اجتماعات ما را متفرق می‌سازد. اسعد از نام و نشان او سؤال می‌کند و عتبه جواب می‌دهد، در ضمن می‌گوید نکند نزد نزدیکش بروی و به سخنانش گوش بدهی، او ساحر است و اگر به او برخورد کردی و پنبه از گوش برمی‌دارد و با خود می‌گوید، [بهتر است] نزدش بروم. 🌾چون حضور پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد، پیامبر نظری به صورت او می‌کند و می‌فرماید: بگو اسلام بر شما. 🌾اسعد می‌گوید: یا محمّد مردم را به چه چیز دعوت می‌کنی؟! فرمود: 🌾«به یگانگی خدا و رسالت خودم، نیکی به پدر و مادر و نکشتن فرزندان، از زشتی‌ها دوری کردن، خون افراد را نریختن، مال یتیم را نخوردن و…» 🌾اسعد همین‌که این جملات را شنید، اسلام آورد و شهادتین را گفت. 👈📚بحارالانوار، 19/8 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹البته نه اینکه بگوییم حالا که شفا دست خداست، من هم که مریض شدم داخل خانه می‌نشینم می‌گویم خدا! حضرت موسی علی نبینا و آله و مریض شد، حالش خیلی بد شد و بستری شد، پیغمبر او لوالعزم و کلیم الله است. حواریین آمدند اطراف او را گرفتند و گفتند: یا نبی الله! دکتر برویم؟ گفت نه! الله شافی است، خدا شفا می‌دهد، کجا دکتر برویم؟ گفتند خیلی خوب، چند روزی صبر کردند دیدند حالش بدتر شد. باز گفتند: یا نبی الله! دکتر برویم؟ گفت: نه آقا دکتر چرا؟ من پیغمبر خدا هستم و از خدا می‌خواهم خدا هم شفایم می¬دهد. یک مدت طول کشید. جبرئیل نازل شد و پیغام آورد که خداوند می‌فرماید: موسی این حساب¬ها نیست، من درد را دادم دارو را هم من دادم. این دارو را من خلق کردم شفا را هم در این داروها قرار دادم. برای این جهت دکتر هم مشخص کردم، تو باید دکتر بروی. دکتر از این داروها نسخه برایت بنویسد، شما هم بخوری تا خوب بشوی. همین طوری نمی‌شود. 🔺در روایت هم دارد که : أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً (الكافي ج : 1 ص : 183) یعنی خداوند اِبا دارد از اینکه کارهایش را از غیر اسبابش انجام دهد لذا برای هر چیزی سببی قرار داد. کار را باید با اسباب جلو ببری. نمی‌شود فقط بگویی خدا! بله دکتر برو و بگو خدا. نسخه می‌نویسد، بگو خدا. دارو را می‌گیری بگو خدا. می‌خواهی بخوری، با بسم الله دارو را بخور. خدا در این دارو باید شفا را قرار بدهد. الحاصل ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔹 آیت الله ناصری ✾📚 @Dastan 📚✾