eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.3هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📩 | شکر چه می‌گویی؟ ⚠️ به هیچ دارو بِه نمی‌شد ... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 (۲ / ۱) ...!! 🌷در گرماگرم عملیات بازی دراز با گروهی از عراقی‌ها درگیر شدیم، ناگهان یکی از آن‌ها قل خورد به سمت سنگر و افتاد روی لبه سنگر. طوری‌که جفت پاهایش افتاد جلوی پاهای من و ورودی سنگر، چشم در چشم هم شدیم. چشم‌های من که از قبل گشاد شده بود، افتاد توی چشم سرباز عراقی. سرباز عراقی هم بهت زده مرا نگاه می‌کرد و لبخند مسخره‌ای روی لبش ماسیده بود. مثل این‌که از قبل داشت می‌خندید و خبر نداشت گذرش به آن‌جا می‌افتد. حسابی ترسیده بودم. اگر «پخ» می‌کرد، در جا مرده بودم. آخرین بار که سرباز عراقی دیدم، توی نیزارها بود و تا این حد به عراقی‌ها نزدیک نشده بودم. زبانم بند آمد. اما او گیج‌‌تر از این حرف‌ها بود که بخواهد کاری کند. 🌷اولش نفهمید یک آدم زنده جلویش نشسته. بعد از چند ثانیه به خودش آمد. آب‌دهانش را فرو داد. مانده بود چه کند؟ هر دو مسلح. هر که زودتر بزند برنده است. عاقبت عراقی پیشقدم و بلند شد و با یک جست از سنگر بیرون پرید. حرکت تند و وحشت‌زده‌اش مرا ترساند. خود را عقب کشیدم و نعره‌ بلندی زدم که واقعاً از ترس و وحشت بود. نعره‌ام آن‌قدر بلند بود که آن بنده خدا را دگرگون کرد. ایستاد، یکه‌ای خورد، بعد شش، هفت معلق زد و سر و ته سرنگون شد به سمت پایین ارتفاعات. من سریع نارنجک کشیدم و پشت سرش پرتاب کردم. نارنجک درست پهلویش منفجر شد و دوباره او را پرت کرد، دو _ سه متری سنگر. افتاد و دیگر بلند نشد، خیالم راحت شد. داخل سنگر برگشتم و نشستم. 🌷نزدیک صبح، قرار شد هر سه _ چهار نفرمان در یک سنگر اجتماعی سَر پوشیده جمع شویم و تا شب آن‌جا بمانیم و شب دوباره به سنگرهای انفرادی برگردیم. در گرگ و میش هوا آمدم بیرون از سنگر. همه بچه‌ها به سنگرهای اجتماعی منتقل شده بودند و فقط ما چهار _ پنج‌ نفر مانده بودیم که می‌گشتیم دنبال ورودی سنگر. ورودی سنگرها آن‌قدر کوچک و تنگ بود که توی تاریک و روشن هوا و رسیدن صبح، بعد از کلی بالا و پایین رفتن، در سنگر را پیدا کردیم. اما دیگر دیر شده بود و عراقی‌ها ما را دیده بودند. از همان سر صبح شروع کردند به زدن. سنگر به شکل ال و ارتفاعش کمی بیشتر از یک متر بود. اندازه ورودی‌اش آن‌قدر بود که یک نفر سینه خیز از آن عبور کند و داخل شود. بچه‌ها مرا.... .... ✾📚 @Dastan 📚✾
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌حکایت تکان دهنده از حضرت امام رضا (ع) ♨️داستان مرد نابینا و نادر شاه 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سوالهاى بيهوده بعضى از سؤ الات ، سؤ الهايى است كه اساسا جواب ندارد. بدين معنى كه شما اگر جواب صحيحش را هم بدهيد براى طرف قابل اثبات نيست . به عنوان مثال مطلبى يادم آمد و آن اينكه : وقتى اميرالمؤ منين على (علیه السلام ) بر فراز منبر فرمود كه : - سلونى قبل ان تفقدونى يعنى : قبل از آن كه مرا از دست دهيد هر چه مى خواهيد از من بپرسيد. يك شخصى منافقى از پاى منبر بلند شد و گفت : - اگر تو حالا همه چيز را مى دانى بگو! عدد اين موهاى سر و ريش ‍ چقدر است ؟ حالا فرض كنيد عدد معينى دارد مثلا فرض كنيد موهاى سر و ريش او 15496 تا باشد. حالا اگر كسى عدد ديگرى را گفت مگر اين عملا قابل اثبات است كه اين عدد درست است يا خير؟ مى شود موهاى سر و ريش يك نفر را يكى يكى بشماريم بعد ببينيم اين جور درمى آيد يا نه ؟ على - عليه السلام - جواب ديگرى واضح و روشن داد فرمود: - اين سؤ الى نيست كه كسى بخواهد بپرسد. يك جواب واضح من به تو مى دهم و آن اينكه يك توله توى خانه ات دارى - يعنى يك بچه كوچك - كه اين قاتل فرزند من خواهد بود. به جاى جواب ، يك امرى كه قابل اثبات يا انكار براى طرف نيست چيز ديگرى در جوابش فرمود كه همه مردم بدون اين كه احتياجى به اين جور جريانها داشته باشند، بعدها بطور روشن قضيه را درك كنند. 📚تفسير قرآن ، سوره قيامت ، صفحه 66. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 🔆دریای دزد و قاتل! ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ... ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ... ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ ... ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ. ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد ... 👌👌حسرت نخور؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد منبع: سیمرغ ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 اهمیت نماز 🔹 آیت الله ضیاء آبادی (ره) 🔸 ای عزیزانم، اولاً گناه نکنید که سمّ مهلک انسان است؛ اگر هم به گناه افـتـادی یا حـتـی غـــرقِ در گناه بودید، دست از نــمـاز برندارید! این رشته باریک بین خود و خدا را پــاره نکنید؛ عـاقـبـت همین نــمـاز شما را اصلاح خواهد کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند. آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند. آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهی... ☃️درسڪوت شب ❄️تمام سختی ☃️روزمان را به تو می سپاریم ❄️دلهایمان را ارام ☃️فردایمان را روشن ❄️و همزمان ☃️باطلوع آفتاب فردا ❄️هدیه ای الهی از نعمت های بیکرانت ☃️ به زندگی ❄️همـه ما هدیه فرمـا شبتون زیبـا و در پناه خدا ☃️❄️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖یک نفس یاد خدا 🌼یک سبد خاطر آسوده و شاد 💖یک بغل شبنم آرامش صبح 🌼یک هزار آینه از جنس دعا 💖همه تقدیم شما 🌼نماز و روزه ها تون قبول حق 💖روزتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شأن نزول آيات پوشش روزى در هواى گرم مدينه ، زنى جوان و زيبا در حالى كه طبق معمول روسرى خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پيدا بود، از كوچه عبور مى كرد. مردى از اصحاب رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) از طرف مقابل مى آمد. آن منظره زيبا سخت نظر او را جلب كرد و چنان غرق تماشاى آن زيبا شد كه از خودش و اطرافيانش غافل گشت و جلو خودش را نگاه نمى كرد. آن زن وارد كوچه اى شد و جوان با چشم خود او را دنبال مى كرد. همانطور كه مى رفت ، ناگهان استخوان يا شيشه اى كه از ديوار بيرون آمده بود به صورتش اصابت كرد و صورتش را مجروح ساخت ، وقتى به خود آمد كه خون از سر و صورتش جارى شده بود. با همين حال به حضور رسول اكرم رفت و ماجرا را به او عرض رساند. اينجا بود كه آيه مباركه نازل شد: اى پيامبر! به مؤ منان بگو كه ديده هاشان را فرو گيرند و عورتهاشانرا نگاهدارند؛ زيرا كه آن براى ايشان پاكيزه تر است . به درستى كه خدا - به آنچه مى كنند - آگاه است . و به زنان باايمان نيز بگو كه ديده هاشانرا فرو گيرند و عورتهاشان را نگاه دارند و زيور و زينت خود را - مگر آنچه از آن آشكار آمد - ظاهر نسازند و بايد كه روسريها و مقنعه هاشانرا بر گريبانهاشان فرو گذارند و پيرايه هاى خود را ظاهر نسازند مگر براى شوهرانشان ، يا پدرانشان ، يا پدران شوهرانشان ، يا پسران خواهرانشان ، يا زنانشان ، يا مملوكان ، يا ديوانگان و افراد بله ، يا كودكان غير مميّز 📚مسئله حجاب ، صحفه 138 - 137. ✾📚 @Dastan 📚✾
اولين كلمه بعد از خروج از قبر 🌷🍃امام صادق (علیه السلام) فرمودند: حضرت جبرئيل‌ نزد رسول‌ خدا (صلوات الله علیه وآله وسلم)‌ آمد و دست‌ او را گرفت‌ و به‌ بقيع‌ آورد؛ تا اينكه‌ كنار قبری رسيدند; جبرئيل‌ صاحب‌ قبر را صدا زد و گفت‌: به‌ اذن‌ خدا برخيز! ناگهان مردی كه‌ موهای سر و محاسنش‌ سفيد بود از ميان‌ قبر برخاست‌، خاك‌ را از صورت خود پاك‌ كرد و گفت‌: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ. جبرائيل‌ به‌ او گفت‌: به‌ اذن‌ خدا دو مرتبه‌ به قبر باز گرد! 🔹سپس‌ به‌ كنار قبری ديگر آمدند و جبرائيل‌ صاحبش‌ را صدا زد: به‌ اذن‌ خدا برخيز! ناگاه از ميان‌ قبر مردی با چهره‌ سياه‌ برخاست‌ و فرياد زد: يَا حَسْرَتَاهُ! يَا ثُبُورَاهُ! 🔹سپس‌ جبرائيل‌ به‌ او گفت‌: به اذن خدا به مكانی كه‌ بودی بازگرد. و پس‌ از آن‌ گفت‌: اي محمّد! در روز قيامت‌ مردم اينگونه محشور ميشوند، مؤمنان‌ ميگويند: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ و گنهكارانی كه بخشيده نشدند فرياد ميزنند: يَا حَسْرَتَاهُ، يَا ثُبُورَاهُ 📕تفسير قمي چاپ سنگي ص ۴۵۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸 بهترین جواب بدگویی:سکوت 🔸 بهترین جواب خشم   :صبر 🔸 بهترین جواب درد     :تحمل 🔸 بهترین جواب تنهایی :تلاش 🔸 بهترین جواب سختی:توکل 🔸 بهترین جواب خوبی :تشکر 🔸 بهترین جواب زندگی :قناعت 🔸 بهترین جواب شکست:امیدواری 🔶 یادمان باشد..... با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت! 🔶 یادمان باشد.... با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم! 🔶 کاش.....بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم ;باخدای او طرفیم 🔶 و کاش انسانها ...انسان بمانند!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾