14.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 سی تفسیر کوتاه قرآن کریم در بیان رهبر انقلاب
📍قسمت هفدهم
📚 موضوع: استقامت در راه خدا
📖تفسیر آیه ۱۵ سوره مبارکه شوری
🗓۱۳۹۶/۰۸/۱۸
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سی_تفسیر
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت جرج جرداق نویسنده و شاعر مسیحی لبنانی
🔸 جورج سَمْعان جُرْداق (۱۹۲۶-۲۰۱۴م)، نویسنده و شاعر مسیحی لبنانی و نویسنده کتاب مشهور «امام علی صدای عدالت انسانی» بود. این کتاب مورد استقبال گسترده اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان قرار گرفت. او در یک خانواده مسیحی ارتودکس قحطانیتبار در شهرک «الجدیدة» منطقه مرجعیون در جنوب لبنان زاده شد.
🔹 آشنایی وی با نهج البلاغه به واسطه برادرش بود که وی را در این کار تشویق کرد. جورج در ۱۳ سالگی بیشتر مطالب نهجالبلاغه را حفظ کرده بود. این دانشمند بزرگ در مورد مقتدای شیعیان جمله ای دارد که گفته «علی علیهالسّلام همچون آفتاب نیمروز میدرخشد».
🔸 او تحصیلات دانشگاهی خود را در در بیروت به پایان رساند. وی پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، تا سالها به تدریس ادبیات عرب و فلسفه عربی در تعدادی از مدارس و دانشگاههای بیروت اشتغال داشت و همزمان به کار ترجمه و نیز نگارش مقالاتی در روزنامهها و مجلات لبنان میپرداخت.
🔸 او در سال ۱۹۹۷م با دعوت برخی از مقامات به ایران، مسافرت کرد و با برخی از شخصیتهای علمی و فرهنگی دیدار کرد. وی بار دیگر در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰م برای شرکت در کنگره سعدی به ایران سفر کرد. وی سرانجام در ۱۴ آبان ۱۳۹۳ درگذشت. و در مقبره خانوادگی مرجعیون در بیروت دفن شد.
#تقویم_تاریخ
#آبان_۱۴
#جرج_جرداق
✾📚 @Dastan 📚✾
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسکن عریان
+ سند ساواک برای تغییر سبک زندگی اصیل ما
🚫آشپزخانه باز
✾📚 @Dastan 📚✾
مریم مقدس و خواستگارش!
در یکی از کلاسهای دانشگاه، بحثی داغ در مورد انتخاب همسر توسط پسران در جریان بود. موضوع بحث این بود که چرا برخی پسران با وجود داشتن روابط متعدد با دختران مختلف، در نهایت به دنبال دختری پاک و بیتجربه در زمینه ارتباط با پسرات برای ازدواج میگردند. این موضوع برای بسیاری از دانشجویان، از جمله من، غیرقابل درک بود.
در حین بحث، استادمان خاطرهای جالب تعریف کرد:
ایشان که در گذشته مشاور دانشجویان در دانشگاهی دیگر بودند، روزی دختری به نام سارا که قبلاً نیز در یکی از کلاسهایش حضور داشت، به اتاقش مراجعه می کند. سارا که از نظر حجاب و رفتار چندان پایبند به عرف جامعه نبود، در کلاس نیز با پسران شوخی میکرد و به اصطلاح عامیانه، "تیپ دختران امروزی" را داشت.
سارا با سلام و احوالپرسی از استاد، تقاضای صحبت خصوصی کرد و پس از اجازه استاد، شروع به صحبت کرد:
"حاج آقا، من قصد دارم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم. راستش توی کلاس ما پسری هست که خیلی بهش علاقهمند شدم، اما خجالت میکشم که خودم به او بگویم. میخواستم شما به عنوان واسطه این موضوع را به او بگویید.
ما توی کلاس خیلی راحت با هم صحبت و شوخی میکنیم. احساس میکنم روحیاتمان به هم میخورد و از بقیه دختران دانشکده راحتتر با من حرف میزند. از نگاهش هم مشخصه که به من علاقهمنده، ولی من خجالت میکشم که بهش بگم. میشه شما این کار رو برای من انجام بدین؟"
سارا پس از گفتن این حرفها، به بهانهای از اتاق خارج شد.
هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که همان پسری که سارا به خاطر او به اتاق استاد آمده بود، وارد شد. استاد با خود فکر کرد که حتماً این پسر هم به خاطر سارا آمده و چه خوب که خودش پیشقدم شده و نیازی به واسطهگری او نیست.
پسر با لحنی خجالتزده گفت: "حاج آقا، من توی یکی از کلاسها دختری رو دیدم که خیلی بهش علاقهمند شدم و میخوام ازش خواستگاری کنم، ولی خجالت میکشم و نمیدونم چطور بهش بگم."
استاد پرسید: "اون دختر کیه؟" و پسر در جواب گفت: "خانم مریم ...."
استاد با شنیدن اسم مریم، تعجب کرد. مریم دختری بود که در دانشکده به "مریم مقدس" معروف بود. او دختری بسیار باحجاب، متین و باوقار بود که به ندرت با پسران صحبت میکرد و بیشتر حواسش به درس و کتابش بود.
استاد به پسر گفت: "تو که به این دختر نمیخوری! من چندتا کلاس باهاش داشتم. مریم خیلی سرسنگین و باوقاره. من تا به حال توی هیچکدوم از دختران این دانشکده به اندازه او حجب و حیا ندیدم. در ضمن، تو که روابط عمومیت خیلی خوبه! فکر میکنم خانم سارا (همان دختری که قبل از تو به اتاقم اومد و از من خواست واسطه بشم) بیشتر به دردت میخوره!"
پسر قبل از اینکه استاد حرفش را تمام کند، با لحنی قاطع گفت: "من از دخترانی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن و پوشش و حجاب درست و درمانی ندارند، بدم میاد. من میخوام همسر آیندهام فقط مال خودم باشه. میخوام خندهها، شوخی ها و زیباییهایش فقط برای من باشه و همه درددلهایش را با من در میان بگذارد. حالا شما به من بگید چطور میتونم با دختری که قبل از ازدواج هیچ چیز برای همسر آیندهاش نگه نداشته زندگی کنم؟!
من همون دختر سرسنگین و باوقار رو میخوام که لبخندش رو تا به حال هیچ مردی ندیده. همون دختری که توی ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به حرفهای پسران باشد، فقط به درسش فکر میکنه و نمرات عالی داره.
همون دختری که حجب و حیا و وقارش باعث شده که هیچ مردی جرات نکنه باهاش شوخی کنه. و من هم به همین خاطر مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که من خودم خجالت میکشم که بهش بگم!
✾📚 @Dastan 📚✾
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆مجموعه #موشن_گرافیک راه نصرالله
قسمت 1: رهبری جامع نگر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆 زندگی پاک: در جستجوی حیات طیبه
از منبر که پایین آمدم، با لبخندی بر لب، سلام داد و دستش را به سویم دراز کرد. پاسخ سلامش را دادم و دستش را به گرمی فشردم. جوانی حدوداً سی ساله بود. میگفت: مهندسی مکانیک دارد و در یک شرکت خودروسازی کار میکند.
پرسید: "حاج آقا! میتوانم چند دقیقه طولانی! وقت شما را بگیرم؟!"لبخندی زدم و گفتم: چند «دقیقه طولانی» مثل «کچلِ مو فرفری» است!؟ خندید و گفت: "یه سوال دارم. یک پاسخ کوتاه، ساده و کاربردی هم میخواهم!" سری تکان دادم و با لبخند گفتم: "خدا به داد ما برسد! حالا سوالت چیه؟" گفت: "حاج آقا میخواهم یک زندگی پاکِ پاکیزه داشته باشم. چکار کنم؟"
گفتم: "پاسخ و راهکار خلاصه اش در قرآن است. «ایمان» و «عمل صالح»، راه رسیدن به یک زندگی سرشار از پاکی و پاکیزگی است که قرآن از آن به عنوان «حیات طیّبه» یاد میکند: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ. (نحل/97)"
گفت: "حاج آقا! جسارتاً این را که خودم هم میدانم. توضیح بیشتری میخواهم." گفتم: "«چند دقیقه» ای که گفتی تمام شد، اما برای «طولانی» اش باید گوشهای بنشینیم. ایستاده نمیشود." با خنده گفت: "حاج آقا! مگر شما جزو راست قامتان جاودانه تاریخ نیستید؟!؟" گفتم: "نه! ما دیگر به سبب کمر درد، شدیم جزو راست قامتان خوابیده تاریخ!"
رفتیم در گوشهای از مسجد نشستیم. چند نفر از حاضران هم که شاهد گفتگوی ما بودند، گفتند، اگر اشکالی ندارد، میخواهند در گفتگوی ما شرکت کنند. آنها نیز آمدند.
گفتم: "امیرالمومنین علی(ع) درباره موضوع زندگی پاک، تشبیه بسیار زیبا و گویایی دارد که خیلی خلاصه و کلی توضیح میدهم. آن حضرت میفرماید: كُن كالنَّحلَةِ إِن أَكَلَت أَكَلَت طَيِّبَاً وإِن وَضَعَت وَضَعَت طَيِّبَاً وإِن وَقَعَت عَلى عُودٍ لَم تَكسِرهُ؛
مانند زنبور عسل باش! فقط چیزهای پاک (شهد گلها و گیاهان) را میخورد. فرآوردهاش (عسل) هم پاک است و هنگامی که روی گل و گیاه مینشیند، هرگز آن را نمیشکند! (عیون الحکم و المواعظ، ص 392)"
زنبور بر خلاف مگس هرگز روی چیزهای آلوده نمینشیند و از آنها تغذیه نمیکند. گاه در جستجوی گل و گیاه کیلومترها پرواز میکند. اگر انسان هم خوردنیها، نوشیدنی ها، خواندنیها، دیدنیها، گفتنی ها و شنیدنیهایش پاک و حلال باشد، قطعاً زندگیاش پاک و دارای «حیات طیبه» خواهد شد. ادیان الهی آمدهاند تا پاکیها و پلیدیها را در قالب مفاهیمی چون «ایمان» و «عمل صالح» شناسانده و انسان را برای ساختن یک زندگی پاک رهنمون شوند.
عسلِ زنبور هم، پاکِ پاک و به تصریح قرآن کریم، شفابخش است: ِفيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ. (نحل/69) عسل اگر کاملاً طبیعی باشد بسیاری از بیماریها را شفا میبخشد. چنین اثر شفابخشی ریشه در نوع غذای زنبور عسل و برگرفته از هزاران خاصیت دارویی و درمانی گلها و گیاهان گوناگون است. خوراک جسم و جان انسان هم اگر پاک و حلال باشد، اندیشهها، گفتار، کردار، احساسات و عواطف او نیز پاک و شفابخش خواهد شد و با اثرگذاری در جان و دل انسانهای آماده و حقپذیر، آنها را احیا خواهد کرد.
تاثیر تربیتی انبیا و اولیا از همین جا ناشی میشود. شفابخشی آنان نسبت به بیماریهای جسمی، حتی شفابخشی پیراهن یوسف(ع) نیز ارتباط تنگاتنگی با پاکی خوراکیها، دیدنیها، شنیدنیها، اندیشهها، رفتارها و گفتارهای آنان دارد.
نکته آخر اینکه فرمود: زنبور عسل روی هر چوب و گل و گیاهی که مینشیند و از آن استفاده میکند، آن را نمیشکند و تباه نمیسازد. انسان مؤمن نیز همینگونه است. هنگامی که از خانه و کاشانه، اماکن عمومی، کوه، جنگل، دریا، طبیعت، فضای سبز، ماشین، وسایل نقلیه عمومی و دولتی و هزاران چیز دیگر استفاده میکند، هرگز نباید در آن تخریب و تباهی ایجاد کند. انسان مؤمن هرگز اسراف نمیکند و نعمتهای الهی را هدر نمیدهد.
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ آیت الله جوادی آملی :
حیات معنوی هر شخصی، مرهون به نوشیدن آب زندگانی است؛ یعنی بدون ذوق و چشیدن یا شرب و نوشیدن از چشمه حیات، زندگانی معنوی حاصل نمی شود. عین الحیات، یعنی چشمه آب زندگانی نزد ارباب حقیقت، همان ولایت مداری و بهره بردن از ولایت معصومان (علیهم السلام) است.
تنها فرد یا جامعه ای از حیات معنوی بهره مند است که پیوند ولایی با اولیای خدا داشته باشد و از معرفت ایشان متنعم و از محبت آنان بهره مند گردد تا سیرت و سریرت او، سنت حسنه وی را بسازد.
📚 همتایی قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) ، ص 272 .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆استقامت عجيب يكى از فدائيان اسلام
حجة السلام نواب صفوى كه در 27 دى سال 1334 شمسى به شهادت رسيد، براى اعدام انقلابى مزدوران استعمارگر و مهدورالدم ، سازمانى تشكيل داد بنام سازمان فدائيان اسلام ، اعضاء مركزى اين سازمان ، عبارت بودند از:1- سيّد حسين امامى 2- خليل طهماسبى 3- روحانى شيردل سيّد عبدالحسين واحدى 4- محمّد مهدى عبد خدائى 5- مظفرذوالقدر...
يكى از مزدوران استعمار انگليس عبدالحسين هژير بود، كه در سال 1327 چند ماه نخست وزير محمّدرضا پهلوى شد، ولى نخست وزيرى او به علت مخالفت مردم دوامى نياورد و پس از آن به دستور شاه ، وزير دربار شد، و در همين سمت ، به دستور فدائيان اسلام ، توسط سيّد حسين امامى ، اعدام انقلابى گرديد.
سيّد حسين امامى دستگير و زندانى شد، ارتشبد حسين فردوست از طرف شاه ، ماءمور شد تا خصوصى با سيّد امامى مذاكره كند و از او بپرسيد كه چه كسى به او چنين دستورى را داده است ؟
ارتشبد فردوست در خاطرات خود چنين مى نويسد:
من همان موقع به زندان دژبان رفتم ، رئيس دژبان مرا به سلول ضارب (سيّد حسين امامى ) برد و در گوش من گفت : چون ممكن است به شما حمله كند، ما چند نفر پشت در مى ايستيم .
من وارد سلول شدم ديدم مردى است قوى هيكل و سالم ، نشسته بود و تسبيح مى انداخت و دعا مى خواند، او تا مرا ديد به نماز ايستاد، نمى دانم چه نمازى بود كه فوق العاده طولانى شد، حدود سه ربع ساعت در گوشه اطاق روى صندلى نشستم و او اصلا متوجه من نبود، و مرتب راز و نياز مى كرد و به محض اينكه ، نمازش تمام مى شد نماز ديگر را شروع مى كرد، ديدم كه با اين وضع نمى شود، زمانى كه نمازش تمام شد، اشاره كردم و گفتم اين كارها را كنار بگذار، من عجله دارم ، پذيرفت و روى تخت چوبى نشست و به ديوار تكيه زد و پايش را بالا گذارد و به تسبيح انداختن پرداخت ، او پرسيد: ((چه مى خواهى ؟
گفتم : مرا مى شناسى ؟
گفت : مى شناسم تو فردوست دوست شاه هستى .
پرسيدم : چه كسى به شما دستور داد كه هژير را ترور كنى ؟ اگر حقيقت را بگوئى ، بخشيده و آزاد مى شوى ، و اگر اين قول را قبول ندارى من خود ضامن شما مى شوم و مى آيم اينجا كنار شما مى نشينم تا شما را آزاد كنند.
جواب داد: البته محمّدرضا مى تواند اين كار را بكند، ولى من صريحا مى گويم كه وظيفه شرعى خود را انجام دادم و از كسى در خواستى ندارم و خوشحالم كه وظيفه ام را انجام دادم و مجازاتم هر چه باشد- كه اعدام است - قبول دارم .
پس از گفتگوى ديگر، گفتم : حالا شب است و دير وقت و ممكن است شما خسته باشيد، اگر اجازه دهيد فردا مجددا به ديدار مى آيم .
او پاسخ داد: آمدن شما اشكالى ندارد، ولى من همين است ، شو مجددا برخاست و به نماز ايستاد، من برخاستم و بيرون آمدم و جريان را به محمّد رضا گزارش نمودم .
سرانجام در ساعت 2 بعد از نيمه شب ، سيّد حسين امامى را با يك گردان دژبان به ميدان سپه بردند و به دار زدند.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ویژگیهای شیعیان محبوبِ امام صادق(علیه السلام)
در حدیث نورانی از امام صادق (ع)، ویژگیهای شیعیان محبوب در نزد ایشان بیان شده است. این حدیث با کمی تفاوت در منابع مختلف نقل شده است:
إِنَّا لَنُحِبَّ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ كَانَ عَاقِلًا فَهِيمًا فَقِيهًا حَلِيمًا أَدِيبًا مُدَارِيًا صَبُورًا صَدُوقًا لَا يَمْكُثُ فِي الْحَقَدِ وَ لَا يَبْغِي وَلَا يَحْسِدُ وَلَا يَكْذِبُ وَلَا يَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا وَ لَا يَخَافُ الْمَوْتَ.
ترجمه:
همانا ما از شیعیان خود کسی را که عاقل، فهمیده، فقیه، بردبار، با ادب، سازگار، صبور و راستگو باشد دوست داریم. کسی که در کینه نماند، ستم نکند، حسد نورزد، دروغ نگوید، فریفته دنیا نشود و از مرگ نترسد.
(مستدرک الوسائل، جلد ۱۱، صفحه ۱۹۰)
شرح و تفسیر حدیث:
این حدیث نورانی، دریچهای به سوی سعادت و رستگاری را به روی شیعیان میگشاید و نقشه راهی را برای آنان ترسیم میکند تا در مسیر کمال و تقرب به خداوند متعال گام بردارند.
امام صادق (ع) در این حدیث شریف، بر هشت ویژگی اساسی تأکید میفرمایند که هر کدام از آنها در زندگی فردی و اجتماعی انسان نقش بسزایی ایفا میکنند.
1. عقل:
عقل، مَلَکهای است که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند و به او قدرت درک و فهم حقایق را عطا میبخشد. شیعه محبوب امام صادق (ع) کسی است که از عقل خود برای شناخت مسیر درست و تمييز حق از باطل استفاده میکند و در پرتو نور عقل، قدم در راه سعادت و رستگاری میگذارد.
2. فهم:
فهم، مکمل عقل است و به انسان کمک میکند تا مفاهیم عمیق و دقیق را درک کند و آنها را به درستی به کار ببندد. شیعه مورد نظر امام (ع) کسی است که در کنار عقل، از فهم و درک بالایی نیز برخوردار است و میتواند حقایق را به درستی دریابد و به آنها عمل کند.
3. فقاهت:
فقاهت، علم به احکام شرعی و توانایی استنباط احکام از منابع دینی مانند قرآن و روایات است. شیعه محبوب امام صادق (ع) کسی است که در پرتو فقاهت، به وظایف و تکالیف دینی خود آگاه است و در انجام آنها کوتاهی نمیکند.
4. حلم:
حلم، به معنای بردباری و خویشتنداری در برابر ناملایمات و سختیها است. شیعه مورد نظر امام (ع) کسی است که در برابر مشکلات و چالشها صبر پیشه میکند و با سعه صدر و متانت، از آنها عبور میکند.
5. ادب:
ادب، مجموعهای از رفتارها و گفتارهای نیکوست که زینتبخش انسان در جامعه است. شیعه محبوب امام صادق (ع) کسی است که در همه حال، آراسته به زیور ادب و احترام به دیگران است و در معاشرت با همنوعان خود، اخلاق کریمه را رعایت میکند.
6. مدارا:
مدارا، به معنای صبر و تحمل در برابر افکار و عقاید مخالف است. شیعه مورد نظر امام (ع) کسی است که با دیگران با سعه صدر و گشادهرویی رفتار میکند و در صدد سرکوب عقاید دیگران برنمیآید، حتی اگر با آنها مخالف باشد.
7. صبر:
صبر، به معنای شکیبایی در برابر مشکلات و دشواریها است. شیعه محبوب امام صادق (ع) کسی است که در برابر ناملایمات زندگی شکیبا است و از کوره در نمیرود. او میداند که این دنیا دار ابتلاء است و سختیها و مشکلات جزئی از زندگی هستند.
7. صداقت:
صداقت به معنای راستگویی و پرهیز از دروغ است. شیعه واقعی کسی است که در گفتار و کردار خود صادق است و به هیچ وجه دروغ نمیگوید. او میداند که صداقت از ارکان ایمان است و دروغگویی انسان را از مسیر حق دور میکند.
✾📚 @Dastan 📚✾
وقتی که از دست هیچ کس کاری ساخته نیست!
1⃣ تاجر موفقی بود. تقریبا در صادرات خشکبار به کشورهای دیگر حرف اول را می زد. همه شهر او را می شناختند. بازرگانی خوش نام و پر آوازه. ثروت و دارایی زیادی داشت. در خانه ای لاکچری در بهترین نقطه شهر زندگی می کرد. گرانترین و لوکسترین ماشین ها را سوار می شد. بهترین لوازم منزل را استفاده می کرد. مهمانی های تشریفاتی به نامی برگزار می کرد. سفرهای خارجی اش همیشه به راه بود. هرچیزی را که اراده می کرد می توانست به دست آورد.
2⃣چند ماهی می شد که به دلیل شدت بیماری در بستر افتاده بود. با مشورت دوستان و آشنایانِ پزشک خود در بهترین و مجهزترین بیمارستان تهران بستری شد. به برکت ثروت و شهرتی که داشت حاذق ترین پزشکان متخصص به بالینش می آمدند و بهترین خدمات پزشکی را دریافت می کرد، اما روند درمان چندان رضایت بخش نبود. حتی در روزهای اخیر حالش رو به وخامت گذاشته بود. تیم پزشکی هم تقریبا از بهبودی وی قطع امید کرده بودند.
همسر و فرزندانش اصرار داشتند که به خارج از کشور اعزام شود و می گفتند که هر چقدر هزینه داشته باشد تامین می کنند، اما به نظر پزشکان کار از کار گذشته بود و درمان جواب نمی داد و نهایتا می توان چند مدتی مرگش را به تاخیر انداخت.
3⃣ در روزهای ملاقات، جمعیت زیادی از فامیل و دوستان و آشنایان به دیدارش می آمدند به گونه ای که اتاق اختصاصی و بزرگی که در آن بستری بود چندین بار پر و خالی می شد. از مسئولان و افراد سرشناس شهر گرفته تا بسیاری از بازرگانان، سرمایه داران، اقوام و خویشان و دوستان. انسانِ خیر و نیکوکاری بود. دست خیلی از نیازمندان فامیل، دوست، آشنا و غریبه را گرفته بود. خیلی از دختران و پسران دم بخت با کمک او به خانه بخت رفته بودند. خیلی ها گره زندگیشان به دست او باز شده بود. بسیاری از این افراد نیز برای قدردانی به عیادتش می آمدند. خیلی ها دلشان می خواست کاری برای او بکنند، اما از دست کسی کاری بر نمی آمد؛ نه پزشکان، نه خانواده، نه دوستان و آشنایان و نه هیچ کس دیگری.
4⃣ در فرصت و خلوتی که پیش آمد، به یکی از آشنایان نزدیک و مورد اعتمادش گفت: اتاق که خلوت می شود، به ویژه در سکوت و آرامش فراگیر شب، در حالی که روی تخت آرمیده ام با خود فکر می کنم که چگونه این همه ثروت و دارایی، پزشکان متخصص، دوست، آشنا و فامیل نمی توانند برایم کاری کنند و مرگ مرا به تاخیر اندازند؟! از دست هیچ کس و هیچ چیز کاری بر نمی آید! چقدر انسان ضعیف و ناتوان است، اما ثروت و دارایی، قدرت، مقام، ریاست، شهرت و سرگرم شدن به زندگی روزمره، او را چنان سرگرم و از خود بی خود می سازد که این حقیقت و واقعیت را فراموش می کند!
5⃣ خوب که فکر می کنم، یادم میاد که قبلا درباره چنین شرایطِ سختِ پیش آمده مطالبی شنیده بودم. مجلس ختم یکی از اقوام و خویشان یادم میاد. یک روحانی بالای منبر درباره لحظات سختِ آخر عمر می گفت. او روایتی از امام هادی(ع) را می خواند و می گفت: حضرت چقدر زیبا و گویا لحظات آخر عمر آدمی را به تصویر کشیده است: ُاذكُر مَصرَعكَ بَينَ يَدَي أَهلِكَ، و لا طَبيبٌ يَمنَعُكَ ولا حَبيبٌ يَنفَعُكَ؛ ای انسان! تصور کن و به یادآور آن لحظه ای را که در مقابل خانواده ات دراز کشیده ای! نه هیچ پزشکی می تواند مانع مرگ تو شود و نه هیچ دوستی می تواند سودی به حال تو داشته باشد! (بحار الانوار، ج75، ص 370)
منبری تاکید می کرد که در این لحظات سخت تنهایی فقط و فقط «ایمان» و «عمل صالح» و « پرهیزکاری» است که به فریاد انسان می رسد و شرایط خوشی را برای وی فراهم می آورد: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند * همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند. * در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است. وعدههاى خدا را تبديلى نيست. اين همان كاميابى بزرگ است. (یونس/62-64)
✾📚 @Dastan 📚✾