هدایت شده از از
#توجه #توجه #توجه 👇👇❤️
سلام علیکم بزرگواران🌹. وقت بخیر
ختم 🌷 ۱۴۰ هزار گل صلوات🌷هدیه به ساحت مقدس امام جوادالائمه علیه السلام برای سلامتی و شِفای عاجل و عافیت تمامی بیماران بویژه حنانه جان
لطفا با نفسهای پاک و قرآنیتان یاریمان دهید و به گروهها و خانواده خود اطلاع داده تعداد مدنظر جمع خود را بفرستید.🌻🌷
ان شاءالله این همراهی عافیت و سلامتی باشد بر تن خود و عزیزانتان💐🌸
مهلت تا جمعه ۱۱مردادماه۹۸ مصادف با شهادت آقا جوادالائمه علیهالسلام
تعداد صلوات خودتون رو به آی دی زیر بفرستید👇
@yafatemeh_313
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
❁ஜ۩﷽۩ஜ❁
شماره104
ختم قرآن ڪریم
🌀 💕بہ نیابت از منجےدلها، اباصالح المهدے(عج)💕🌀
🌀🌀هدےه به پیشگاهحضرت نرجس خاتون وحضرت زهرا وحضرت ام البنین وحضرت زینب حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها🌀🌀
🔷هدےه به پیشگاه چهارده گل عترت
🌖هدیه به پیشگاه قمر بنے هاشم حضرت عباس علیه السلام🌖
🔷هدیه به پیشگاه 124هزار پیغمبر واولیاے خدا و تمام شهدا صلحا و نجبا و تمامے اموات
🔷به نیت سلامتے وعافیت رهبر عزیزمون ،سربازان گمنام صاحب الزمان (عج)،پاسداران وسربازان وشیرمردان وطن
✧بہ نیتــ فرزنـد دار شـدن عـزیـزانے ڪہ در آرزوے فرزنـد هستنـد.
✧بہ نیتــ بـاز شـدن بختــ هم گـروهے هاے مجـردمـون،ازدواج ڪل جوانـان و رفـع بیڪارے جوانان.
✧بہ امیـد آمـرزش همہ گـناهان ڪوچڪ وبزرگ
🔹هدیه به روح همه در گذشتگان
🔹هدیه به اموات قاریان وذاڪرین عزیز
🔹به نیت برخوردارے ازشفاعت قرآن دردنیاوآخرت
🔹هدیه به شیعیان بے وارث وبدوارث
🔹توفیق ترک معصیت وعمل به قرآن
🔹به نیت شفاے همه ے بیماران
🔹به نیت شفاے عاجل سرڪار خانم صفری
🔹به نیت شفاے بیماران گرفتار دام اعتیاد
🔹به نیت آزادے زندانے مد نظر
🔹به نیت شفاے بیمارانڪرونایی
🔹به نیت قلبے ڪاربر یامور
🔹به نیت سلامتے ڪادر مراڪز درمانی
🔹به نیت رفع بلا وگرفتارے وریشه ڪن شدن بیماریهاوبیمارے ڪرونا از ڪل هستے
🔹ذخیره ے شب اول قبر
🥀هدیه به روح مطهر
🌷 شهیدمدافع سلامت ڪربلایے عباس انصاری
🔷به نیت سلامتے وعاقبت بخیرے همه جوانان
🔹به نیت سلامتے وحاجت تمام اعضای کانال حضرت زهرا س
🔷به نیت قلبے همه شرڪت ڪنند گان
🌀ان شاءالله ڪه به حق حضرت زهرا سلام الله حاجت روا بشین.🌀
اجرتون با حضرت رسول ( ﷺ )
ماروهم ازدعاے خیرتون بے نصیب نزارید.
التماس دعا🙏
فقط کافیست جزء مورد نظر را به ایدی زیر ارسال کنید 🔰🔰🔰
@Amer6941
ان شاءالله هر روز ختم قران خواهیم داشت ⚫️
اجرتون باسیدالشهداءاباعبدالله الحسین ان شاءالله
🔻لیست ختم
جزء1=
جزء2=
جزء3=
جزء4=
جزء5=
جزء6=
جزء7=
جزء8=
جزء9=
جزء10=
جزء11=
جزء12=
جزء13=
جزء14=
جزء15=
جزء16=
جزء17=
جزء18=
جزء19=
جزء20=
جزء21=
جزء22=
جزء23=
جزء24=
جزء25=
جزء26=
جزء27=
جزء28=
جزء29=
جزء30=
التماس دعا
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
@mohsen12257
لینک گروه جزء های قران
التماس دعا برای خادم کانال حضرت زهرا س ♠️
دوستان دقت کنید مهلت خواندن ختم قران ۱هفته است
عشاق الرقیه(سلام الله) - @oshaghroghaye.mp3
2.89M
🎼 #زمینه_بسیارجانسوز
🎧 مادر زمین خورد...
🎤 کربلایی مهدی رعنایی
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا🥀
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج💔
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
#با_تو_هرگز_27
به نظرت کی میتونه باشه؟
من از کجا بدونم خونه ی شماست ها مثلا
-بذار برم ببینم کیه؟
دستاشو شست رفت سمت ایفون بعداز چند کلمه آیفونو گذاشت
–کی بود
-نمیدونم یه پسره بود گفت پیک موتوریه برامون بسته آورده
-چه بسته ای؟
-نمیدونم واالله بذار برم ببینم چیه دیگه؟
رفت پایین و بعد از چند دقیقه با یه بسته ی بزرگ کادوپیچی شده اومد تو
رفتم جلو-این دیگه چیه؟
-نمیدونم گفت ماله توییه
مال من ؟؟؟
-آره به اسم تو بود
_از طرف کی؟
- گفت از طرف آقای محمدیه
-دانیال؟
همونجا به دیوار تکیه دادم ونشستم باز این پسره چکار کرده ستاره جعبه رو گذاشت رو میز واومد دستمو گرفت
_بلند شو ببین توش چیه؟
هر چی میخواد باشه همین الان میبری میذاریش دم در کنار آشغال ها
-وا... برا چی ،مگه دیوونه شدی
دیوونه بودم
به نظر من بهتره بازش کنی ببینی توش چیه.بعد اگه خواستی بندازش دور
مردد مونده بودم ستاره دستمو کشید و برد کنار جعبه
-مرگ من بازش کن ببینم توش چیه مردم از کنجکاوی نگاش کردم مثل دفعه های قبل نبود هر بار یه غم بزرگی پشت نگاه وصداش بود ولی حالا انگار همون ستاره ی همیشگی نبود البته یه جور احساس مبهمی تو نگاهش بود ولی نمیشد اسمشو غم واندوه گذاشت
البته میتونستم حدس بزنم چی تو فکرشه میخواست خودشو بی تفاوت نشون بده وبگه که دانیال دیگه مثل سابق براش مهم نیست اما نقششو خوب نمیتونست بازی کنه ترغیبم میکرد که جعبه رو باز کنم ومن بی اختیار دست بردم جلو وشروع کردم به باز کردنش یه جعبه ی بزرگ بود
درشو که باز کردم با دیدن داخلش از تعجب چشام گرد شد باور نمیکردم
همون مانتو با ست کیف وکفشش
ستاره هم مثل من از تعجب چیزی نگفت
روی مانتو یه پاکت نامه بودکه روش نوشته بود تقدیم به گل سرخ وحشی شازده کوچولو
درشو باز کردم
-نمیدونم از کجا شروع کنم وچی بنویسم اصلا من نامه نوشتن بلد نیستم اما مجبور بودم بنویسم چون فعلا تو حاضر نیستی منوببینی اول از همه میخوام بابت قضیه دیروز عذرخواهی کنم ولی ازت میخوام بهم حق بدی بخدا وقتی حرف های اون پسره رو که شنیدم انگار یه آتشی تو وجودم افتاد اون داشت از تو خواستگاری میکرد از تویی که فقط فقط مال منی کسی جز من حق نداره حتی نگات کنه چه رسد به اینکه هم نگاه کنه وهم پسند کنه وبعد تورو برا خودش بخواد.اینو همیشه یادت باشه همه باید بدونن که تو فقط مال منی خدا وقتی تو رو آفرید برا من آفرید نه برای کسی دیگه ای منم پای این نعمت خدا تا پای جونمم وایمیستم هر کی اومد جلو وخواست تو رو ازم بگیره خونش پای خودشه قسم میخورم نذارم کسی دستش به تو بخوره اینو به همه بگو.
من دوست دارم تاابد. هر کاریم بکنم حقمه .من مرد بی غیرتی نیستم که وایستم ببینم هر کس وناکسی با اون چشای هرزش نگات کنه وبهت فکر کنه. با اینکه حق با منه ولی بازم ازت معذرت میخوام چون طاقت ناراحتیه تو رو ندارم دوست ندارم ازم آزورده شی .این کادو رو هم برای معذرت خواهی گرفتم البته اگه این اتفاق هم نمیوفتاد بازم من اینو برات میخریدم.دیروز که این لباس وپوشیده بودی و وسط اون مغازه وایستاده بودی وداشتی خودتو وداشته هاتو به رخ بقیه میکشیدی من پشت شیشه وایستاده بودم وتماشات میکردم توی این لباس دوست داشتنی تر از همیشه بودی اونقدر دوست داشتنی که دوست داشتم زمان رو از حرکت باز میذاشتم .دوست داشتم تا ابد تو تو لباس جلوی من وایمیستادی و چرخ میزدی ومن نگات میکردم اما حیف همیشه همه چیز اونجور که میخوای نیست ولی ایرادی نداره من صبورم تا آینده ی نزدیکی که در انتظار ماست صبر میکنم آینده ای که تو تو اون مال منی اون موقع من زیباترین لباس هاروبرای تو میخرم وتو تا ابد جلوی من می ایستی ومن نگات میکنم حاضرم سوگند یاد کنم که اون موقع حتی خواب هم به چشمام نمیاد.....
ادامه دارد....
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
#با_تو_هرگز_29
اولا که پسره فاسد نبود خیلی هم متشخص ومحترم بود دوما هم دیده
که دیده مردم که نمیتونن چشم بسته تو کوچه راه برن سوما حرف
نامربوط نزد خواستگاری کرد چهارما به کسی مربو ط نیست م چکار
میکنم وچکار نمیکنم
چهره اش از عصبانیت کبود شده بودبا مشت کبود رو صندلی
مربوطه .اون غلط اضافه کرده که خواستگاری کرده دختر قحطه که از تو خواستگاری کرده
چطوربرا شما قحطه برا اون قحط نیست
عصبانی گفت :قضیه من با اون فرق میکنه
-آهان میشه بپرسم چه فرقی میکنه
-ببین من چند بار بهت گفتم بازم میگم تومال منی کسی هم حق نداره
روت حسابی باز کنه ونمیدونم نگات کنه وخواستگاری وهر کوفت
وزهرماری دیگه ای که خواست بکنه
کی گفته؟یعنی چی که کسی حق نداره نگام کنه؟نکنه خیال داری بعد عقد باتو توخونه زندونیم کنی نذاری حتی آفتاب ومهتاب هم ببینت
یه دفعه قیافه اش باز شد لبخندی زدو گفت:پس بلا خره سر عقل اومدی؟
که متوجه منظورش نشده بودم گفتم:منظورت چیه؟
خودت خوب میدونی منظورم اینکه میخوای بله رو بگی وخلا
باتعجب گفتم
-نه کی گفته؟
-خودت
من؟
بله تو همین الان گفتی که بعد عقدیعنی تصمیم گرفتی همسرم شی
تاج سرم شی...
-پیاده شو باهم بریم من گفتم مثلا دلتوبی خودی صابون نزن
-درسته کارهای تو پیرم کرده ولی نه در اون حد که گوشام سنگین شه
ومثلا جنابعالی رو نشنوم
اون دیگه مشکل شماست من همچین فکری ندارم باید میگفتم زبونم
لبشو به دندون گرفت گفت:خدا نکنه اگه شما این زبون و نداشته باشی
کی قرار برا ما بلبل زبونی کنه و امر کنه ما هم اوامرشو روتخم چشممون
بذاریم
-حال هرچی من هنوز رو حرفم هستم جوابم منفیه
باز چهره اش رفت رو هم نگاهی به ساعت گرانقیمتی که تو دستش بود
انداخت
_ماتقریبا۳-۴ ساعت وقت داریم میتونیم خوب سنگهامونو وا کنیم
_بنظر من که هیچ حرفی واسه زدن نموند
برا تو شاید ولی برا من مونده باید این قضیه هر چه زودتر حل شه اگه
تو دوست نداری حرفی بزنی من حرفی ندارم ولی مجبوری به حرف های
من گوش کنی
بلند شد وپنجره رو باز کرد باد نسبتا سردی پیچید تو فضا سرد بود اما
برای من خوب بود گرمم شده بود.از پنجره زل زده بود به تاریکی منم
چشم دوخته بودم به اون که حرفشو بزنه تو فکر فرو رفته بود نمیدونم
چرا اونجا نشسته بودم میتونستم برم واون نمیتونست منو مجبور به
کاری کنه ولی موندم تا شاید غائله به همونجا از وقتی چشم باز کردم وفهمیدم چی به چیه تعریف شنیدم بچه که بودم بودم همه میگفتم چه بچه ی نازی .تورو خدا براش اسپند دود کنیدچشم میخوره بزرگتر که شدم علاوه بر بزرگترها فهمیدم که یواش یواش
نظر دخترها هم به طرف جلب میشه شدم مرکز توجه دور وبری هام این
منو خیلی خوشحال میکردم واسه همین اعتماد به نفسم همیشه بالا
بودنظر هر کی رو که خواستم تونستم به خودم جلب کنم .همیشه فکر
میکردم دخترها عین همن ولی تو دیدگاهمو عوض کردی .تقریبا۲ سال
پیش بود توی رستوران
برگشت سمت من وپرسید:یادته؟
باسرم جواب دادم آره .۲سال پیش داییم توی یکی از رستوران ها برای
افطاری مهمونی داده بود.اون شب دانیال اینام تو همون رستوران مهمون
یکی از دوستای باباش بودن .بادیدن هم سلام واحوال پرسی ها
وصحبت همیشگی گرم گرفت من کنارمامان وایستاده بودم.دانیال ولی
اونجا نبودبعد پارک ماشینش اومد. اومد جلو وسلام داد ومن چون دل
خوشی از اون نداشتم با اومدنش به بهانه ای از جمع جدا شدم
-آره اونجا بود که نظرمو به خودت جلب کردی مثل بقیه دخترها نگام
نکردی یعنی چرا نگام کردی ولی تو نگات یه چیزی خاصی بود اون برق
همیشگی که تو چشمهای بقیه دخترها بود تو چشمهای تو نبود
خواستم بگم:چیزی که تو نگاه من بود نفرت بود ولی تو درک نکردی....
ادامه دارد...
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
#با_تو_هرگز_28
اون موقع حتی خواب هم به چشمام نمیاد .دوست دارم این لباس و دوباره تو تنت ببینم پس ازت خواهش میکنم اونو دور نندازی.این لباسو بپوش نه بخاطر من بلکه بخاطر همه ی ادم های دوروبرت نذار اونا از دیدن تو تو این لباس محروم شن.همیشه عاشق تو دانیال نامه رو گذاشتم رو میز دستام میلرزید ولی دلیلشو نمیدونستم برگشتم سمت ستاره اشک تو چشاش جمع شده بود وقتی متوجه نگاه من شد
خندید.یه خنده ی بی ریا همراه خنده اشک از چشاش چکید منو بغل
کرد
من امروز خیلی خوشحالم خوشحالم که یکی پیدا شده که لیاقت تورو داشته باشه مهم نیست اون کیه مهم اینکه لایق ترینه
نمیدونستم چی بگم نگامو به ستاره انداختم اینبار انگار خوشحال بود
بعد به نامه نگاه کردم و بعد از اون به اون مانتو ناخودآگاه دلم از شادی پر شد من اون مانتو رو میخواستم .دیروز ارزوی من آرزوی دانیال هم بود دوست داشتم اون مانتو تا ابد تو تنم باشه خندیدم
اون پسر یه دیوونه ست یه دیوونه ی تمام عیار.....
وحیداز سفرش برگشت منم ۲روز بعدازبرگشتن وحیدازشون خداحافظی کردم وسوار قطار شدم تابرگردم.تنهایی قطار بهم کمک میکرد تا بیشتر وبهتر فکرکنم همه ی اتفاقات مثل یه فیلم از جلوی چشام
گذشت.از۱۶سالگی تا الان.همیشه ی یه سوال مهم این وسطه بوده
-چرا من؟اون موقعیت های بهتر از من رو داشته آدم هایی که حاضر بودن تا اون یه اشاره کنه واونا همه ی هست ونیست شونو به پاش بریزن اما من .....
اون میگفت عاشقمه دوستم داره وایناهارو حتی تو عمل هم نشون میده
.ولی من اونو باتمام وجودم پس میزنم اما اون حاضرنیست عقب نشینی کنه .همه پشت اون وایستاده بودن وحمایتش میکردن حتی ستاره هم ازش حمایت میکرد ستاره ایی که یه روز همه ی آرزوش این بود که اون عاشق کسی بشه وعشقش اونو پس بزنه ومن حالا دارم
ارزوی اونو محقق میکنم ولی اون روبروم وایمیسته ومیگه دیگه بسشه تا اینجا کافیه. مسخره ست هرچقدر که فکر میکنم نمیتونم دوستش داشته باشم. زجرآور بایدهمسر مردی بشم که ازش خوشم نمیادوحتی هیچ حس خوبی نسبت بهش ندارم.......
این فکر آزارم میداد .از بس فکرکردم سرم درد گرفت از کوپه م زدم بیرون هوا تاریک شده بودرفتم یه آبی به صورتم زدم وبعدبی هدف توی راهروی قطار قدم زدم راهروی قطار آروم بود میخواستم برم سمت واگن آخر همیشه دوست داشتم راهی رو که پشت سر میذاریم نگاه کنم
نمیدونم چقدر ایستادم سردم شد برگشتم که به کوپه ام برم سرم پایین بود آروم آروم میومدم که یه دفعه نفهمیدم چی شد یکی از پشت منو گرفت وکشید داخل یه کوپه همه چیزخیلی سریع اتفاق افتاد ومن حتی نفهمیدم چی شدخیلی شوکه شده بودم احساس میکردم چشام هیچ جایی رو نمیبینه زمان برد تا به خودم بیام کوپه خالی بود فقط من بودم واونیکه منو کشیده بود داخل چشام که سیاهی رفته بود تونست بشناسدش باید میفهمیدم که میتونه جز دانیال اینجوری آزارم بده لیوان
آب رو گرفت جلوم دستم وبردمو لیوان وگرفت الان به آب احتیاج داشتم
چون حس میکردم گلوم خشکیده ونمیتونم نفس بکشم لبخند زد
_معذرت میخوام نمیخواستم بترسونمت
نمیخواستی بترسونمی که وضع این شد ببین اگه میخواستی چی میشد
دستای خودش به حالت معذرت خواهی گرفت
معذرت میخوام بانو قصدم سورپرایز کردن شما بود میخواستم یهویی خوشحالتون کنم
_نگاه کن ببین قیافه ی من شبیه آدم های خوشحاله
_چشماشو تنگ کرد که مثلا داره دقت میکنه
-نه قیافت شبیه آدم هایی خوشحال نیست شبیه آدم های خیلی خیلی خوشحال که میخوان به زور خوشحالیشونو پشت خشمشون قایم کنن
عصبانی گفتم:اصلا تو اینجا چکار میکنی؟چرا من هر جامیرم تو هم باید اونجا باشی
-واسه این که بودنم ضروریه
_کی گفته؟چرا؟
_برا اینکه مواظبت باشم
-من خودم بلدم از خودم مواظبت کنم نیازی به شما نیست
قیافه اش یه کم رفت تو هم:آره دیدم چه جوری از خودت مواظبت میکنی .پسره ی فاسد افتاده دنبالت که خانم من شما رودیدم ازتون خوشم اومده هزار ویک تا حرف نامربوط زده بعد تو وایستادی نگاش میکنی ولبخند ژکوندتحویلش میدی.....
ادامه دارد...
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
🔻 کثیفی صفحه گوشی 18 برابر بیشتر از کاسه توالته ! و صحبت زیاد با تلفن باعث پیری زودرس پوست میشه
• همیشه از هدست واسه مکالمه استفاده کنید و صفحه گوشیتون رو مرتب با پنبه و الکل تمیز کنید.
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a