eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته): نماز «صراط» است و صراط با غفلت سالک نمی سازد؛ زیرا اگر انسان غفلت کند، از صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط می کند. آ @Dastan1224
❗️ 🍃حضرت علامه طباطبایی: سالکان راه حق گوناگونند ، برخی کبریتشان دیرتر می‌گیرد و برخی زودتر.... @Dastan1224
❗️ 💠آیت الله بهجت (ره): 🍃به اروپاییها گفتند: چرابا ایرانی ها معامله نمی کنید؟ گفتند: به جهت اینکه آنها اهل خیانتند! مثلا روی صندوق های خشکبار از نوع خوب محصول می چینند و در زیر آن خراب ها را. 🍁در صورتی که اگر نوع کالا مختلف باشد باید روی کارتن بنویسند مثلا ده دانه عالی، ده دانه متوسط و ده دانه بد در داخل این جعبه موجود است. 🌿اینگونه کارها از دنیاشان هم عقب می اندازد. آیا می دانیم قطع تجارت با ایران چه قدر برای تاجر ایرانی و ایران خسارت است. 📚در محضر بهجت/ج1/ص166 @Dastan1224
✍یکی از ارادتمندان شیخ میگوید: شبی خوابی مهیج و شهوانی دیدم که در روز هم ذهنم را به خود مشغول کرده بود،صبح خدمت شیخ رسیدم، تا مرا دید سرش را پایین انداخت. فهمیدم خبری هست مدتی نشستم. شیخ سرش پایین بود و به کار خیاطی مشغول. آنگاه عرض کردم: مطلبی هست؟ فرمود :((چه کار کردی که قیافه ات قیافه زن شده)) عرض کردم :زن زیبایی را در خواب دیدم و داستانش در ذهن من مانده. 🔆فرمود: همان است، استغفار کن. 📚کتاب کیمیای محبت ص163 داستان خلاصه شد. @Dastan1224
✅مهندسی عجیب! ✍استاد قرائتی: نماز رشد دهنده، یعنی نمازی که کارخانه آدم سازی است. فضای نماز، فضای تربیتی است. مانند دریا که حیوانات درون آن بدون معلم و مربی، همه شنا بلدند. اگر انسان واقعا اهل نماز شد، خودبه خود همه عیب ها و نواقصش برطرف می شود. به راستی که در نماز، مهندسی عجیبی شده است، از مسح سر و پا می فهمیم که باید سر تا پا نمازی شویم... توجه به این نکات، از انسان رها، یک انسان مخلص، متعهد، کامل و استاندارد می سازد. 📚کتاب شیوه های دعوت به نماز آ @Dastan1224
📚 واقعا زیباست👌🏻 پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد ؛ برایش آوردند و آن را به آرامی ؛ در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید ؛ روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است ؛ مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ؛ ببین چه می خوری؟👏🏻👏🏻👏🏻 @Dastan1224
🕯🕊🕯 💠نام يڪے از دروازه‏هاے ورودے دمشق، ڪہ اسراےاهلبيت علیهم السلام را از آنجا وارد شهر کردند، همراه سر مطهر امام حسين‏ ع‏لیه السلام در حالے ڪہ مردم به شادمانے و پايڪوبے و ‏مشغول بودند. 💠 "باب ساعات‏" يڪے از دروازه‏هاے شرقے دمشق بود ڪہ راه حلب و ڪوفہ بہ اين دروازه ختم مي‏گرديد. 💠هنگامے ڪہ اسيران به دروازه‏ شام رسيدند، از شدت ازدحام جمعيت و مانور لشڪر بنےاميہ لعنت الله علیهم اجمعین ، ساعتها قافلہ اسرا در ڪنار دروازه شام توقف ڪرد. 💠لذا شيعيان اين دروازه را "باب ساعات‏" ناميدند. در عصر حاضر، باب ساعات را "باب توما" مےنامند و آثارے از اين دروازه قديمے باقے مانده است. امروزه باب توما از محلہ هاے مسيحے نشين شهر دمشق است و نسبت ‏به نقاط ديگر شهر، از هم پاشيده ‏تر و ڪثيف‏ تر به نظر مي‏رسد. 💠البتہ برخے علت نامگذارے را وجود ساعتے مخصوص بر سر در آن دانسته اند. 📚 منابع: بحار الانوار، ج 45، ص 128 نفس ‏المهموم، ص 241 🏴 ، روز ورود اسرا بہ و ڪاخ یزید لعنت الله علیہ 🕯🕊 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
‌ نگاه به نامحرم ⚠️ گناه ، اثر دارد ؛ دیر یا زود ⚠️ امام_باقر عليه السلام فرمودند : روزی جوانى در با زنى رو در رو شد . جوان ، در حالى كه زن به سوى او مى آمد ، به او نگاه كرد . وقتى زن از كنار جوان گذشت ، جوان ، همان طور که راه مى رفت ، وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست . ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود ، خورد و شكاف برداشت . وقتى زن رفت ، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد . با خود گفت : به خدا قسم ، نزد صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت . سپس نزد ایشان آمد . پیامبر خدا از او پرسيدند : اين چه وضعى است؟ جوان ، داستان را گفت . آن گاه ، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد : « قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ * به مردان با ايمان بگو : ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين ، براى آنان ، پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند ، آگاه است . » 📖 سوره نور ، آیه 30 📚منبع : كافی ، ج 5 ، ص 521 @Dastan1224
‌ 📚 شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت. سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن. دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم. دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی. @Dastan1224
❗️ 🍃آیت الله بهجت قدس سره: چنان چه در اتاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما را ، علیه یا لَه خود می شنود و ضبط می نماید و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد ، چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم!؟ با اینکه آنها را نمی بینیم ، ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند ، پس چرا حال ما نسبت به امام زمان (عج) چنین نیست در انجام آنچه بر لَه یا علیه اوست!؟ و با اهل سنت که چنین اعتقادی را ندارند ، فرق نداریم!؟ 📗جناب عشق @Dastan1224
💎 وای اگر پرنده‌ای را بیازاری پسرک بی آن‌که بداند چرا، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت و بی‌آنکه بداند چرا، گنجشک کوچکی را نشانه رفت. بال‌هایش شکست و تنش خونی شد. پرنده می‌دانست که خواهد مُرد. اما پیش از مردنش مروّت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر هرگز هیچ چیزی را نیازارد. پسرک پرنده را در دست هایش گرفته بود تا شکار خود را تماشا کند اما پرنده شکار نبود. پرنده پیام بود. پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش می‌دانستی که زنجیر بلندی است زندگی، که یک حلقه‌اش درخت است و یک حلقه‌اش پرنده. یک حلقه‌اش انسان و یک حلقه سنگ ریزه. حلقه‌ای ماه و حلقه‌ای خورشید. و هر حلقه در دل حلقه دیگر است. و هر حلقه پاره‌ای از زنجیر؛ و کیست که در این زنجیر نگنجد؟! و وای اگر شاخه‌ای را بشکنی، خورشید خواهد گریست. وای اگر سنگ‌ریزه‌ای را ندیده بگیری، ماه تب خواهد کرد. وای اگر پرنده‌ای را بیازاری، انسانی خواهد مُرد؛ زیرا هر حلقه را بشکنی، زنجیر را گسسته‌ای. و تو امروز زنجیر خداوند را پاره کردی. پرنده این را گفت و جان داد. و پسرک آنقدر گریست تا عارف شد. وای اگر پرنده‌ای را بیازاری...! @Dastan1224
روزی مریدان در مجلسی نشسته بودند، مریدی از شیخ پرسید : یا شیخ، علم بهتر است یا ثروت؟؟ شیخ چون این سخن بشنید، سخت برآشفت و شمشیر خویش از نیام بیرون کشیده همچون جومونگ، مرید گستاخ را به سه پاره نامساوی تقسیم نمود و فرمود: سالهاست که هیچ الاغی بر سر دو راهی علم و ثروت گیر ننموده. مریدان که انگشت بردهان مانده بودند و از شدت ترس، در مزاجشان حالتی خاص پدید آمده بود با صدایی لرزان گفتند: یا شیخ، دلیلی بر ما نمایان کن تا حکمت سخن تو را دریابیم... شیخ گفت: سالها پیش من و رفیق فابریکم، به مکتب می رفتیم... رفیقم ترک تحصیل نمود اما من تا مقطع فوق لیسانس، ادامه تحصیل نموده و معلم دبستان گشتم... اکنون او پورشه دارد و من پوشه.... او عینک دودی دارد و من عینک ته استکانی.... او بیمه زندگانی دارد و من بیمه مزخرف خدمات درمانی... او سکه و ارز دارد و من سکته و قرض...... سخن شیخ به اینجا که رسید، مریدان عربده ها زدند با دست بر سر میزدند، جمیعا سر به بیابان @Dastan1224
🌷 آیت الله بهجت(ره): ☘ بالاترین ذکر ، ذکر عملی است. یعنی نیت کند اگر خداوند به او صد سال عمر داد ، یک دقیقه عالما ، عامدا و مختارا معصیت نکند. آ @Dastan1224
✍ آیت‌الله بهجت (ره) : مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی اهل مراقبه، سکوت و محاسبه بود. پیوسته در فکر بود سخن به ندرت می‌گفت. در مجالس و محافل که بین علما بحثی در می‌گرفت سکوت می‌کرد در هر جای مجلس که خالی بود می‌نشست و بسیار متواضع، خوش اخلاق و آرام بود. با آنکه ثروت فراوانی از پدرش – که از تجّار معروف و سرمایه دار کاظمین بود – به او رسیده بود همه را به فقرا و طلّاب داد و خود چیزی نداشت. بلکه گویند: در اواخر عمر با فقر دست به گریبان بود، ولی دلی شاد و سیمایی متبسّم و قلبی استوار داشت که حکایت از روحیّات عظیم و مواهب معنوی او می‌نمود. 📚 فریادگر توحید، ٨٣ @Dastan1224
مردی صبح گاهان برای ادای نماز صبح روانه مسجد شد در راه پایش سر خورد و در گودالی اب فرود آمد به منزل برگشت و پس از تعویض لباس دوباره روانه مسجد شد . دوباره همانجا سر خورد و به گودال افتاد. مرد به سوی خانه برگشت برای بار سوم لباس پوشید و روانه خانه خدا گردید. وقتی به گودال آب رسید دید مردی فانوس به دست منتظر او ایستاده ... مرد فانوس به دست گفت من منتظر تو هستم تا تو را به سلامت به مسجد رسانم عابد قصه ما از او تشکر کرد و با هم روانه مسجد شدند وقتی به مقصد رسیدند مرد عابد قصه ما از مرد فانوس به دست پرسید تو که هستی و برای چه به من کمک کردی .. مرد فانوس به دست جواب داد .... من شیطانم ...! بار اول که به زمین خوردی دوست میداشتم که ازبرگشتن منصرف شوی ولی تو با برگشت خود موجب شدی خداوند تمام گناهان خویشاوندانت را عفو نمایدو در مرتبه دوم که به زمین خوردی لباس پوشیدی و برگشتی. خداوند گناهان تمام مردم دهکده ات را بخشید. ترسیدم اگر بار دیگر به زمین بخوری خداوند به خاطر تو از سرتقصیرات تمام مردم زمین بگذرد بنابراین چاره را در آن دیدم که شما را به سلامت به مقصد رسانم @Dastan1224
📚ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! 🌹مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! 🌹حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری! 🌹گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! 🌹ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . 🌹ملک بار دیگر آمد و فرمود : حق تعالی می فرماید : 🌹الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. 🌹فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : ✨سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ✨ عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! 🌹فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر @Dastan1224
کوتاه ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺩﻩ ﺑﻪ اسم مش مراد به ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﻩ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: "ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺶ مراد ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺶ مراد با ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺳﮓ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻣﺶ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ ✅ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ "ﻣﺸﮑﻞ" ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ... تو زندگی مشكل وجود نداره همه چيز مسئله است و قابل حل... @Dastan1224
✨﷽✨ ✨ وقتی در زندگی به داشته هايمان فكـر می كنيم خـود را خوشبخت و زمـانی كه به نداشته هایمان می انديشيم خـود را بدبخت حس می كنيـم پس خوشبختی ما در تصور خود ماست @Dastan1224
🪴ماشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد.... داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: 🪴راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید... مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد... بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.... 🪴ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ 🪴اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر شبیه اینها.....💔 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم.... 🪴بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد ... @Dastan1224
کوتاه بخونید, قابل تامل پسربچه اي "پرنده زيبايي" داشت. او به آن پرنده بسيار" دلبسته" بود. حتي شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش مي گذاشت و مي خوابيد. اطرافيانش كه از اين همه "عشق و وابستگي" او به پرنده باخبر شدند، از پسرك حسابي كار مي كشيدند. هر وقت پسرك از كار خسته مي شد و نميخواست كاري را انجام دهد، او را "تهديد" مي كردند كه الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرك با "التماس" مي گفت: "نه، كاري به پرنده ام نداشته باشيد، هر كاري گفتيد انجام مي دهم." تا اينكه يك روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از "چشمه" آب بياورد و او با سختي و كسالت گفت: خسته ام و خوابم مياد. برادرش گفت: "الان پرنده ات را از قفس رها مي كنم...!! پسرك "آرام و محكم"گفت: خودم ديشب "آزادش كردم" رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم كه؛ "با آزادي او خودم هم آزاد شدم." اين "حكايت" همه ما است. تنها فرق ما، در "نوع پرنده اي" است كه به آن دلبسته ايم. 👈 پرنده بسياري پولشان، بعضي قدرتشان، برخي موقعيتشان، پاره اي زيبايي و جمالشان، عده اي مدرك و عنوان آكادميك و خلاصه شيطان و نفس... هر كسي را به چيزي بسته اند و "ترس از رها شدن" از آن، سبب شده تا "ديگران" و گاهي "نفس خودمان" از ما "بيگاري كشيده" و ما را رها نكنند. * پرنده ات را آزاد @Dastan1224
روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندایی را از عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الان آرزو کنی، به تو داده میشود.» مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود. در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد بلافاصله مرد کور شد! نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید @Dastan1224
🌷 آیت الله حجت کوه کمره ایی (ره) پیش از فرارسیدن زمان وداع از دنیا تربت سالار شهیدان را طلب کرد ، کمی از آن را بر زبان گذارد و فرمود : ☘ " آخر زادی من الدنیا، تربة الحسین(ع) " ☘ آخرین توشه ام از دنیا ، تربت حسین(علیه السلام) است. ✍ وقتی خبر رحلت ایشان به آیت الله العظمی بروجردی رسید فرمود :" کمرم شکست." 📚 کتاب افلاکیان خاک نشین ، ص ۳۱ @Dastan1224
⁉️لزوم پرسیدن مسائل و شبهات از اهل آن ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸اگر در امور دینی و یا عقیدتی اشکالی داری، برو از اهلش بپرس تا اشکالت بر طرف شود. انسان گاهی در امر دین اشکالی به نظرش می‌رسد و یا شبهه‌ای به او القا می‌شود، گمان می‌کند که آن اشکال لایَنحَل است و دیگر جوابی ندارد و پیشِ خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت می‌کند و می‌گوید: پس دین باطل است و ایراد دارد. چگونه از اهل دین و اهل علم می‌ترسی و نزد آنها نمی‌روی و از آنها سؤال نمی‌کنی، ولی از خود شبهه و اشکال نمی‌ترسی که چه‌بسا موجب نابودی و هلاک دائمی تو گردد؟! 📚 در محضر بهجت، ج١، ص۶٨ @Dastan1224
❗️ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: اگر ما پیرو علما بودیم، چنین بلاها به سر ما نمی‌آمد، یا اگر می‌آمد مثل جناب میثم[١]، بودیم که هر چه بلا به سرش می‌آمد ایمانش قوی‌تر می‌گردید، بدون اینکه دست از ولایت بردارد. او حاضر نشد که حتی زنده بماند و برای این جهت هم تقیه نکرد! : ١. (میثم)یکی از یاران خاص حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که به جرم بیان فضائل مولایش، در کوفه بر سرِ دار، دست، پا و زبانش را قطع نمودند. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۱۴ @Dastan1224
💠آیت الله : 🖊هر کس که خطش خوب باشد، بهتر است قرآنی خوش خط بنویسد و از خود به یادگار بگذارد. 📚در محضر بهجت/ج2/ص28 @Dastan1224