eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
☎️ شماره تلفن خدا :24434 ⇦2 رڪعت نماز صبح ⇦4 رڪعت ظهر ⇦4 رڪعت عصر ⇦3 رڪعت مغرب ⇦4 رڪعت عشاء بیاید خطوط دلهایمان را اشغال نگذاریم خداپشت خط است http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a  •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 شیخ حسنعلی (ره) : ❤️✨حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد: ❶ اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: 〖بسم الله الرحمن الرحیم.〗 ❷ دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید: 〖 الحمدالله رب العالمین.〗 ❸ سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: 〖استغفرالله ربی و اتوب الیه.〗 ❹ چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : 〖لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.〗 ❺ پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید: 〖ماشاالله.〗 ❻ ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: 〖حسبناالله و نعم الوکیل〗 📚 نشان از بی نشان ها،علی مقدادی اصفهانی 🍁 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💛 داستان آموزنده 💛 🍃🌸 بد خلقي فشار قبر مي آورد🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💠 به رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ فوت كرده. پيغمبر صلي الله عليه و آله با اصحابشان از جاي برخاسته، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالي كه خود نظارت مي فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و كفن، او را در تابوت گذاشته و براي دفن حركت دادند. 🔷🔸 در تشييع جنازه او، پيغمبر صلي الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مي كرد. گاهي طرف چپ و گاهي طرف راست تابوت را مي گرفت، تا نزديكي قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللي ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند: 🔹 من مي دانم اين قبر به زودي كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كاري كه بنده اش انجام مي دهد محكم باشد. در اين هنگام، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: - سعد! بهشت بر تو گوارا باد! رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: - مادر سعد! ساكت باش! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مي باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند.🔸 🔻مردم كه همراه پيغمبر صلي الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله! كارهايي كه براي سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگري تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاي برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود: ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروي كردم. عرض كردند: گاهي طرف راست و گاهي طرف چپ تابوت را مي گرفتيد! حضرت فرمود: چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مي گرفت من هم مي گرفتم! عرض كردند: - يا رسول الله صلي الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مي فرماييد سعد را فشار قبر گرفت؟ حضرت فرمود: ❌- آري، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است!🔺 📚 بحار الانوار....جلد 🔷🔸 فشار قبر 🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌چه خوب بود که دوربین بود! http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گورفت که شهره خاص و عام شد خدا رو شکر دوربین بود! دوربین بود که ثبت کنه این رشادت‌ها رو! ❌اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال، مین فسفری رو محکم تر بغل میکردن مین ها به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد! داغ بود، خیلی داغ، ولی عملیات نباید لو میرفت! اما تو اون بیابان و میدون مین، زیر نور ماه، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن! ❌اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم! خدا رو شکر دوربین بود! یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن، تیربار و آرپی‌جی روی دوششون میزاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن، جوری پائین میومدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست! حیف اونجا دوربین نبود! ❌اونجایی که بچه های تیم ملی با غیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه! خدا رو شکر دوربین بود! ❌یه روز هایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه، همین جوون های بیست 25 ساله ایران، جلوی موتور جنگی عراق، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه! اونجا راوی تو شلمچه میگفت، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون میرفت و برنمیگشت، آخه صحبت ناموس و وطن بود! ای کاش، ای کاش دوربین بود ما میدیدیم مردامون چجوری جنگیدن! ❌یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها، گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود! یه جاهایی بود سه نفر بودن و دوتا ماسک! یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط میزدن! یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند می شد رو درو میکرد! ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن! قهرمان بود! ولی دوربین نبود! خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود ✍سرباز گمنام
📝🕊 راه هـای خـوب بـرای ✨در كنار پنجره اتاق خوابت يك كاسه اب و يا غذا براي پرندگان بگذار و به اين كار عادت كن ✨در یک پاکت لباس قرار بده و به كارگري زحمت كش هديه كن ✨يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار که عصبانی شدی ، دلی شکستی، غیبتی کردی مقداری پول در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمندي بده و هر ماه این کار رو تكرار كن ✨بخشي از حقوقت را براي كفالت يتيم هزينه كن ✨چند عدد صندلي بخريد و در مسجد بگذاريد هركس بر آن نشست و نماز خواند برايتان اجر نوشته ميشود ✨اگر در حال زدن بنزين هستيد به كارگر پمپ بنزين باقي پول را ببخش ✨اگر مقداري آب در بطري شما به جا مانده آن را بر درخت كنار خيابان بده و نيت صدقه کن ✨بر قلب هر انسانی شادي وارد كن. با لبخند با سخن نيكو با كمكي كوچك و ... ✨خنده و سلام بر دل شکستگان کن و با آنان سخنان نيكو بگو. این نيز يك صدقه است. ✨هنگام خوابيدن هركس را كه به تو بدي كرده و يا غيبت و سخن چيني و يا ظلمي به تو كرده را ببخش. ✨در کارهای خیر پیشقدم شوید. و در این امورخیر، گذشتگان و رفتگان را نیز با نیت کردن، سهیم کنید. ✨این پست را با دوستانتان به اشتراک بذارید. شايد فردي به يكي از اين كارها عمل كرد و شما أجر برديد. 💯 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💞ﻭﻗﺘﯽ ﻗرﺁﻥ ﺭﺍ با ﺩستت ﻟﻤس مي ﮐﻨﯽ شيطان خشمگين مي شود 💞ﻭﻫﻨﮕﺎمي ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ باﺯمي ﮐﻨﯽ ﮔريه ميﮐﻨﺪ، 💞ﻭﻫﻨﮕﺎمي ﮐﻪ بسم ﺍﻟﻠﻪ مي ﮔويي ﺍﺯپا ميﺍﻓﺘد http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 اين یازده جمله را حتماً بخوانيد: 1_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕ ⚪⚪⚪ 2_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني❕ ⚪⚪⚪ 3_یادت باشه خدا هميشه مواظبته❕ ⚪⚪⚪ 4_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري .... ⚪⚪⚪ 5_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕ ⚪⚪⚪ 6_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم . ⚪⚪⚪ 7_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد❕ ⚪⚪⚪ 8_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم❕ ⚪⚪⚪ 9_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند… ⚪⚪⚪ 10_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست… اگر باشي ...❕ ⚪⚪⚪ 11_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست … 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مسخره کردن دیگران😞 ⚡️ کسانی که در دنیا مردم را مسخره کنند، قیامت مورد تمسخرقرار می گیرند. 💐🌺🌺💐 ⚡️پيامبر اکرم (ص) فرمود: اِنَّ المُسْتَهْزِئينَ يُفْتَحُ لاَِحَدِهِمْ بابُ الجَنَّةِ، فَيُقالُ: هَلُمَّ! فَيَجى ءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ فَاِذا جاءَ اُغْلِقَ دونَهُ، ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بابٌ آخَرُ... فَما يَزالُ كذلِكَ حَتّى اِنَّ الرَّجُلَ لَيُفْتَحُ لَهُ البابُ فَيُقالُ لَهُ: هَلُمَّ هَلُمَّ فَما يَأْتيهِ. 💐🌺🌺💐 ⚡️کسی که در دنیا مردم را مسخره میکند، روز قیامت درِ بهشت به رویش باز میشود، و به او گفته میشود: 💥«بيا، وارد شو». او با وجود سختى و اندوهى كه دارد، جلو مى‌رود. امّا همینکه نزدیکِ در می شود، در به رويش بسته می شود. 💐🌺🌺💐 ⚡️سپس درِ ديگرى به رويش باز می شود...و اين كار، مرتّباً تكرار می شود، تا جايى كه درِ بهشت به رويش باز می شود، و به او گفته می شود: 💥«بيا، بيا!»...امّا او ديگر جلو نمی رود. 📚 كنز العمّال، حدیث ۸۳۲۸ 💐🌺🌺💐 ⚡️هیچگاه بخاطر خنداندن دیگران، کسی را مسخره نكنیم...بخاطر دنیای دیگران، آخرت خود را خراب نکنیم... 🌻همیشه آنچه برای خود نمی‌پسندیم، برای دیگران هم نپسندیم.🌻 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زینب (س) باصدای نوجوان سوری❣ #بهترین_گلچین_مذهبی_در_کانال_مادر_سادات^👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✨﷽✨ ♥️ ✨شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟ 🌸امام صادق(ع) فرمودند: زيارت ‌عاشورا را زياد بخوان.. آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ }• یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن... 💯 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
کوتاه پادشاهی دستور داد ۱۰ سگ وحشی تربیت کنند، تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد، جلوی آنها بیندازند و سگها او را با درندگی تمام بخورند!!! روزی یکی از وزرا رأیی داد که مورد پسند پادشاه واقع نشد! بنابراین دستور داد او را جلوی سگ ها بیندازند... وزیر گفت: ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اینطور با من معامله میکنید؟! حال که چنین است ۱۰ روز تا اجرای حکم به من مهلت دهید... پادشاه نیز پذیرفت. وزیر پیش نگهبان سگ ها رفت و گفت: میخواهم به مدت ۱۰ روز خدمت اینها را بکنم.. نگهبان پرسید: از این کار چه سودی میبری! گفت: به زودی خواهی فهمید... نگهبان گفت: باشد؛ اشکالی ندارد! وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگ‌ها: غذا دادن، شستشوی آنها و... ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید... دستور دادند وزیر را جلوی سگ‌ها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر صحنه بود. ولی با چیز عجیبی روبرو شد! همه سگ ها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند! پادشاه پرسید: با این سگ ها چکار کردی؟ وزیر جواب داد: ۱۰ روز خدمت این ها را کردم، فراموش نکردند؛ ولی ۱۰ سال خدمت شما را کردم، همه را فراموش کردید... پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به "آزادی" او داد. ╭✹••••••••••••••••••🌼 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌹🌹🌹🌹 ╭✹•••••••••••••••••• 🌻 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🌻 تفکر روزی کارت بانكيم را به فروشنده‌ای دادم و با خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه، ولى در كمال تعجب، دستگاه پيام داد: "موجودى كافى نميباشد!" امكان نداشت، خودم ميدونستم كه اقلاً سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم. از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: "رمز نامعتبر است" اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت: آقا لطف نموده نقداً پرداخت كنيد، پول نقد همراه تان هست؟ فكر كنم كارتتون را پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته... در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد؛ "پول نقد همراهتون هست؟" یا الله . . .! ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادت هايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و... نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست و ما متعجبانه بگوييم: مگر ميشود؟ اين همه اعمالى كه فكر می كرديم نيك هستند و انجام داديم چه شد؟ و جواب بدهند: اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت...! كنار «بخل» كنار «حسد» كنار «ريا» كنار «بى اعتمادى به خدا» كنار «دنيا دوستى» و ... نكند از ما بپرسند: نقد با خودت چه آورده اى؟ و ما كيسه‌هایمان تهى باشد و دستانمان خالى... یاالله ! از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان می شود به تو پناه ميبریم. به اشتراک گذارید و اجر بدست آورید. ╭✹•••••••••••••••••• 🌻 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌺داستان کوتاه موسی و بد ترین بنده خدا 🌴روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم. ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده ی من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت. پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند. پس از بازگشت، رو به درگا خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بار الها ، حل می خواهم بهترین بنده ات را ببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده ی من است. هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت... دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است! رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت: خداوندا!چگونه ممکن است که بد ترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟ ندا آمد: ای موسی، این بنده که صبح هنگام میخواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده ی من بود. اما... هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد، از پدرش پرسید:بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر گفت:زمین. فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمان ها. فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:فرزندم. گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است. فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت:عزیزم ، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست، بزرگتر و عظیم تر است.🌸💐🌺 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃 🌷🍃ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ. ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺧب ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ: "ﺣﺘﻤﺎ" ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ! ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ. 💠ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ... 🔸ﮐﻼﻍ ﻭ ﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ... 🔹ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ! ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍ...؟! http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ✧🌸✧🍃✧🌸✧🍃✧
تقدیم به دوستان گلی که🌸 همین حالا آنلاین اند❤️🌹 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
امام حسین علیه السلام يا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ عَدَدِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ص قَالَ اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ فَسَمِّهِمْ لِي قَالَ فَأَطْرَقَ الْحُسَينُ ع مَلِياً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ نَعَمْ أُخْبِرُكَ يا أَخَا الْعَرَبِ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِي ع وَ الْحَسَنُ وَ أَنَا وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِي مِنْهُمْ عَلِي ابْنِي وَ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ مُوسَى ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ عَلِي ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ عَلِي ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ بَعْدَهُ الْخَلَفُ الْمَهْدِي هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي يقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَالَ فَقَامَ الْأَعْرَابِي وَ هُوَ يقُولُ :مَسَحَ النَّبِي جَبِينَهُ فَلَهُ بَرِيقٌ فِي الْخُدُودِأَبَوَاهُ مِنْ أَعْلَى قُرَيشٍ وَ جَدُّهُ خَيرُ الْجُدُود «يحيي بن يعمن مي گويد: در خدمت امام حسين عليه‌السلام بودم که عربي وارد شد و پرسش‌هايي کرد و امام عليه‌السلام پاسخ فرمود: تا به اين پرسش رسيد: اي فرزند پيامبر! به من بگو که تعداد امامان بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله چقدر است؟ فرمود: دوازده نفر هستند به تعداد نقباي بني اسرائيل. گفت: آنها را براي من نام ببر.امام حسين عليه‌السلام سرش را پايين انداخت و بعد از لحظه اي فرمود:«اي برادر عرب امام و جانشين بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله اميرمومنان علي بن ابي طالب است، سپس برادرم حسن، آنگاه من، و نُه تن از فرزندان من: پسرم علي، پسرش محمد، پسرش جعفر، پسرش موسي، پسرش علي، پسرش محمد، پسرش علي، پسرش حسن و بعد از او حضرت مهدي که نهمين فرزند من است، در آخرالزمان دين را به پا مي دارد».آنگاه مرد عرب برخاست و اين ابيات را زمزمه مي کرد:پيامبر رحمت پيشاني اش را نوازش داده، نور پيامبر از گونه هايش مي درخشد.پدر و مادرش از قله رفيع قريش هستند و جد بزرگوارش شريفترين نياي انساني است. کفايت الاثر/ ص234 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
💖داستان های مادر خوبی ها💖 💍انـگشتری بهـشـتی 🌺🍃روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها از پدر خود، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله تقاضاى يك انگشتر نمود؟ پيامبر اسلام به دخترش فرمود: آيا مى خواهى تو را به چيزى كه از انگشتر بهتر است ، راهنمائى كنم ؟ 🌸🍃هر موقع كه نماز شب را خواندى ، خواسته خود را از خداوند در خواست نما كه برآورده خواهد شد. پس چون حضرت زهراء سلام اللّه عليها حاجت خود را از خداوند متعال طلب كرد، ندائى شنيد: اى فاطمه ! آنچه مى خواستى برآورده شد و هم اكنون زير سجّاده جانماز مى باشد. 🌼🍃حضرت زهراء سلام اللّه عليها، سجّاده را بلند نمود و انگشترى از ياقوت زير آن بود؛ برداشت و بسيار خوشحال گشت و خوابيد. در خواب ديد كه وارد بهشت شده است و سه ساختمان قصر زيبا، حضرت را جلب توجّه كرد؛ لذا سؤ ال نمود كه اين قصرها براى كيست ؟ 🌹🍃پاسخ شنيد: براى فاطمه ، دختر محمّد صلّلى اللّه عليه و آله مى باشد، حضرت داخل يكى از آن قصرها شد كه بسيار مجهّز و زيبا بود، در اين ، بين چشمش به تختى افتاد كه سه پايه داشت ، سؤ ال نمود: چرا اين تخت سه پايه دارد؟ گفته شد: چون صاحبش از خداوند انگشترى خواست ؛ پس يكى از پايه هاى اين تخت براى او انگشترى ساخته شد. چون صبح شد، حضور پدرش رسول خدا آمد و جريان خوابش را بيان نمود، حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله فرمود: فاطمه جان ! دنيا براى شما و پيروان شما آفريده نشده است ؛ بلكه آخرت براى شماها خواهد بود و بهشت وعده گاه ما و شما مى باشد. 💐🍃و سپس افزود: اين دنيا ارزشى ندارد، بى وفا و از بين رفتنى است و غرورآور و فريبنده خواهد بود. هنگامى كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها به منزل خويش آمد، آن انگشتر را زير جانمازش نهاد و از آن منصرف گرديد. و چون شب فرا رسيد خوابيد، در خواب ديد كه وارد بهشت شده است و همين كه عبورش در آن قصر به همان تخت افتاد، ديد كه بر چهار پايه استوار گشته است ، وقتى علّت را جويا شد. 🌺🍃گفتند: صاحبش انگشتر را برگردانيد و تخت به همان حالت اوّليّه خود چهار پايه بازگشت. 📚بحارالا نوار: ج 43، ص 47 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
شـــكرت خــدا🙏 كه دفتر عمرم باز است هنوز✨ نميدانم چند ورق مانده تا انتها اما برهر ورق كه بر من می گشایی✨ زيبا خواهم نوشت به امیدت ای خدای خوبیها✨ #شب_بخیر🌙✨ http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌷به رسم ادبــ🍃 روز خود را با به تو آغاز میکنم روزم بــه نـام تــ❤️ـــو مـــادر: 🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ 🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ 🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّة 🌷ُالسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّه 💠تا ابد اين نکته را انشا کنيد پاي اين طومار را امضا کنيد🌼 💠هر کجا مانديد در کل امور رو به سوي حضرت زهرا کنيد🌼 ❣ ❣ 🔘فروارد این پیام صدقه جاریه است🔘 بزرگترین اجتماع مُحبین حضرت زهرا‹س›👇 ┏━◦•●◉✿◉●•◦━┓ http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a ┗━◦•●◉✿◉●•◦━┛
✔️سیلی به صورت امام زمان(عج) ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ ▪️دعوا شده بود، ✨آقا امیرالمومنین(ع) رسید. گفت: آقای قصاب ولش کن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش کن بزار بره. به تو ربطی نداره. دستشو برد بالا، محکم گذاشت تو صورت علی(ع). آقا سرشو انداخت پایین رفت. مردم ریختن گفتن فهمیدی کیو زدی؟! گفت: نه فضولی میکرد زدمش. گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین.😔 ساتورو برداشت دستشو قطع کرد، 🔪 گفت: دستی که بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی که بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره.....✋✋ ✨امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میکنی 👈یه سیلی تو صورت من میزنی.👉 ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ 📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴ 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌷💠🌷💠🌷💠🌷 ✿ یاصاحب الزمان عجل الله فرجه ✿ 🌷تشنه را در طلب آب گوارا تا کی این همه فاصله با حضرت دریا تاکی؟ 🌷سالهامیشود از حال شما بیخبریم این همه در به دری در دل صحرا تا کی؟ 🌷جمعه ها میرسد و میرود اما بی تو انتظار فرج ای دادرس ما، تا کی؟ 🌷دوری از ماست و گرنه تو به ما نزدیکی ما که مردیم، جدایی ز تو آقا تا کی؟ 🌷شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد گریه و ندبه و ذکر فرج ما تا کی؟ 🌷همه جا پرشده از جرم و جنایت آقا دیدن این همه غم، یوسف زهرا تا کی؟ 💠اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ💠 🌷💠🌷💠🌷💠 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
واحدهاي تابستان را هم پاس کردي ولی نمره هات خیلی درخشان نیست .منهم خندیدم : به جهنم همین که پاس شده کافیه . شادي چطوره ؟- خوبه اونهم نگرانت بود. احتمالا بهت زنگ می زنه . گوشی را گذاشتم و دوباره روي تخت دراز کشیدم. مطمئن بودم حسین به حرفم گوش می کند و بعد از ظهر با پدرم تماس می گیرد. تمام سلول هاي بدنم انتظار می کشید. نمی دانم کی خواب چشمانم را در ربود. اما وقتی بیدار شدم شب شده بود. بی اختیار به یاد حسین افتادم و ذهنم پر از سوال شد ‹ آیا زنگ زده بود ؟ پدرم چه جوابي داده بود ؟ چه اتفاقی افتاده ؟› بی توجه به ساعت گوشی را برداشتم و شماره خانه حسین را گرفتم . بوق ممتد و کشداري خط را پر کرد . چند بوق و بعد صداي خسته و خواب آلود حسین : بفرمایید ...بی صبرانه گفتم : حسین چی شد ؟ صدایش پر از عطوفت و مهربانی شد : حالت چطوره عزیزم ؟ هنوز نخوابیدي ؟ با خنده گفتم : من تازه بیدار شدم . زنگ زدي ؟ - آره ...- خوب چی شد ؟- هیچی قرار شد آخر هفته بیام صحبت کنم .از شادي جیغ کوتاهی کشیدم : راست می گی ! واي حسین چقدر خوشحالم. حسین هم خندید : خدا کنه جواب مثبت بدن راستی من فردا خونه جدید هستم باید کلید اینجا رو تحویل بدم.- اسباب کشی کردي ؟ - تقریبا اما هنوز چیزي نچیدم می خوام تو اینکارو بکنی با سلیقه خودت.تمام وجودم لبریز از شادي شد. وقتی گوشی را گذاشتم دلم می خواست زودتر روزها بگذرد . اطمینان داشتم همه چیز روبه راه شده مادرم و پدرم دل نازکی داشتند و طاقت دیدن رنج و ناراحتی تنها دخترشان را نداشتند.کم کم حالم بهتر می شد و می توانستم راحت راه بروم و حرکت کنم. مادرم نگران غذاهاي مقوي برایم می آورد و انقدرکنارم می نشست تا غذایم را تمام کنم. منهم اطاعت می کردم. دلم نمی خواست فضاي مساعد به وجود آمده را خراب کنم. عاقبت روزي که منتظرش بودم رسید . این بار عمو فرخ و دایی علی هم آمده بودند. مجلس تقریبا مثل یک بله بران معمولی بود. به حسین گفته بودم تا لباس رسمی بپوشد و با سبد گل وارد شود. حسین هم سنگ تمام گذاشته بود.از پنجره اتاقم ناظرش بودم . یک سبد گل بزرگ پر از گلهاي سفید شیپوري در دست داشت. موهاي اصلاح شده ریش و سبیل مرتب و کوتاه و کت و شلوار مرتب و دودي رنگ همه چیز عالی و کامل بود. حسین داخل شد و من شش دانگ حواسم را جمع کرده بودم تا کلمه اي را هم نشنیده نگذارم. حسین با همه سلام و احوالپرسی کرد و بعد صداي عمو فرخم آمد که درباره کار و تحصیلات حسین می پرسید. بعد هم جوابهاي حسین نزدیک یک ساعت صحبت هاي پراکنده وراجع به موضوعات مختلف بود. صداي مادرم اصلا نمی آمد و معلوم نبود اصلا حضور دارد یا نه ؟ می دانستم از حسین دل خوشی ندارد و فکر می کند او با حیله و نیرنگ و به خاطر پول خانواده ما مرا فریب داده و من ساده و هالو هم گول او را خورده ام. هیچ امکان دیگري را در نظر نمی گرفت و منهم از متقاعد کردنش خسته شده بودم. عاقبت صحبت به جایی رسید که انتظارش را داشتم. صداي خسته پدرم را شنیدم :- خوب آقاي ایزدي اینطور که معلومه شما موفق شدید. ما فقط و فقط به خاطر حفظ سلامتی مهتاب با این وصلت موافقت می کنیم. چون جون دخترمون برامون خیلی مهمتر از هر چیز دیگه اي است. فوقش مهتاب یک مدت با شما زندگی می کنه و سرش به سنگ می خوره که من اطمینان دارم همینطوره چون تفاوتهاي تربیتی و فکري شما دوتا خیلی زیاده اما حالا که مهتاب اینقدر پا فشاري می کنه وقصد کرده حتما خودش به تجربه ما برسه و حرف گوش نمیده ما هم حرفی نداریم اما بدون که این رضایت قلبی نیست ... چند لحظه سکوت حکم فرما شد و بعد صداي رنجیده حسین بلند شد :- من خیلی متاسفم جناب مجد . همیشه فکر می کردم رعایت اخلاقیات و شرعیات از من یک آدم نه ایده آل ولی حداقل قابل قبول ساخته . می دونم که طرز فکر و تربیتمون با هم فرق داره اما یک عشق حقیقی و بزرگ بینمون بوجود آمده که قابل چشم پوشی نیست وگرنه منهم خودم رو تا این حد کوچک نمی کردم و این همه تحقیر و توهین رو به خاطرعقایدي که هنوزم برام مقدسه به جان نمی خریدم. من اینجا هستم فقط و فقط به خاطر وجود عزیزي که بهش قول دادم بر سر پیمان باقی بمانم و او هم همین قول را به من داده بنابراین تمام این حرفها و پیش بینی هاي توهین آمیزشما رو ندیده می گیرم و ازتون می خوام زودتر به این وضع خاتمه بدید. هر طور بفرمایید بنده آماده هستم تا مراسمی درخور و شایسته بگیرم ... پدرم با لحن عصبی و خشک به میان حرف حسین رفت : مثل اینکه تنها کسی که از این وضع ناراحت نیست خود مهتاب است. آخر هفته بعد تولد یکی از ائمه است. همان روز تو یک محضر عقد کنید و برید سر زندگی تون .... داستان و رمان مذهبی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌷فرمانهای طلایی از امیرالمومنین علی(ع)🌷 ❣مردم را با لقب صدا نکنید. ❣روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. ❣خدا را همیشه ناظر خود ببینید. ❣لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید. ❣بدون تحقیق قضاوت نکنید. ❣اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود. ❣صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید. ❣شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید. ❣سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید. ❣دین را زیاد سخت نگیرید. ❣با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید ❣انتقادپذیر باشید. ❣مکار و حیله گر نباشید. ❣حامی مستضعفان باشید. ❣اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید. ❣نیکوکار بمیرید. ❣خود را نماینده خدا در امر دین بدانید. ❣فحّاش و بذله گو نباشید. ❣بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید. ❣رحم دل باشید. ❣با قرآن آشنا شوید. ❣تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید. ❣گریه نکردن از سختی دل است. ❣سختی دل از گناه زیاد است. ❣گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. ❣آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است. ❣فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست. ❣محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطا هاست http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662  •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
☘️ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یک روز در جمع اصحاب فرمودند : من دیشب عمویم حضرت حمزه و پسر عمویم جعفرطیار که هر دو شهید شدند را در خواب دیدم که از غذا های بهشتی میل میکنند . 🍀 از آنها سوال کردم که در آن عالم بهترین اعمال کدام است ، گفتند : پدر ومادرمان به قربان شما ! این جا سه چیز افضل اعمال است: 1️⃣ محبت حضرت علی(علیه السلام) 2️⃣ آب دادن به تشنه ها 3️⃣ صلوات بر محمد و آل محمد (ص ) http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 📚مستدرک الوسائل،ج۵،ص۳۲۸ 🍁 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃