✍امام علی علیه السلام فرمودند:
امام عليه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه فرمود: فرزندم! از فقر بر تو مى ترسم پس از آن به خدا پناه ببر، چراكه فقر، هم دين انسان را ناقص مى كند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبين مى كند.
📚 حکمت 319 نهج البلاغه
•✾📚 @Dastan 📚✾•
بحث علمى در مسافرت
ونيز نوشته است مرحوم حاج آقا حسين قمى هر موقع مى خواست به جائى مسافرت كند با كسانى كه در بحث خصوصى او شركت مى كردند مسافرت مى نمود تا در سفر مشغول بحث شود.
من كراراً او را به اين كيفيت ديدم. ايشان مى فرمودند: چگونه من از سهم مبارك امام استفاده كنم در حالى كه پول مخصوص طلبه اى است كه مشغول به تحصيل باشد و من مباحثه و مدرسه را ترك كرده باشم، هر چند در راه تحصيل هستم (۵۶).
و نيز فرموده اند: همراه مرحوم شيخ ميرزا محمد تهرانى صاحب كتاب مستدرك البحار به خارج شهر مى رفتيم، وى در تمام طول شب مشغول نوشتن مستدرك بود و من هر چه بيدار مى شدم مى ديدم او مشغول نوشتن است با اينكه پير و ناتوان و چشمهايش ضعيف شده بود (۵۷).
•✾📚 @Dastan 📚✾•
من ماءمورم كه علم فرا گيرم
آيت اللّه سيد محمد شيرازى رحمه الله عليه نوشته است: يكى از علما در نجف اشرف خيلى كم به زيارت امام حسين عليه السلام در كربلاى معلّى مشرف مى شد. سبب را پرسيدند، فرمود: من ماءمورم كه علم فرا گيرم و علم بياموزم و از اين قبيل وظائف واگر بنا باشد زياد به زيارت
كربلا بروم به من گفته مى شود چرا وظيفه شرعى كه به تو واگذار شده ترك كردى و بيش از حد به زيارت امام حسين رفتى؟ (۵۵)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
تحصيل علم تا دم مرگ
شيخ شهيد در مجموعه خود نقل كرده است كه در خدمت ابوجعفر طبرى نقل كردند كه نصر بن كثير با سفيان ثورى خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شده و عرض كرد كه: مى خواهم به بيت الحرام مشرف شوم مرا چيزى تعليم فرماييد كه خدا را به آن بخوانم حضرت فرمود: چون رسيدى به بيت الحرام بگذار دست خود را به ديوار خانه كعبه پس بگو: يا سابق الفوت و يا سامع الصوت و يا كاسى العظام لحماً بعد الفوت پس بخوان خدا را بعد از آن به هر چه بخواهى.
وهمچنين تعليم فرمود: سفيان را كه در وقتى كه روآورد به چيزى محبوب، بسيار حمد كند خدا را و هرگاه روكند به چيزى كه مكروه است بسيار بگويد: لاحول ولا قوة الا با للّه وهرگاه روزى او كم شد استغفار بسيار كند.
ابوجعفر طبرى دوات و كاغذ طلبيد و آن دعا و حديث را نوشت و اين قبل از مرگ او بود ساعتى بعد به او گفتند نوشتن اين مطلب در اين وقت براى تو چه فايده دارد؟گفت: (شايسته است براى هر انسان كه ترك نكند اقتباس علم را تا بميرد. (۵۴) )
•✾📚 @Dastan 📚✾•
علم و هنر بهتر از هر دولت و گنج زر
حكيمى پسران خود را پند داد كه جانان پدر، دانش هنر آموزيد كه ملك ودولت دنيا را اعتماد نيست و سيم و زر در سفر و حضر محل خطر است. يا دزد به يكبار ببرد و يا خواجه به تفاريق خورد.
اما دانش و هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده واگر دانشمند و هنرمند از دولت بيفتد غم نباشد كه علم و هنر در نفس خود دولت است، هنرمند هر جا كه رود قدر بيند ودر صدر نشيند و بى هنر لقمه چيند و سختى بيند:
وقتى افتاد فتنه اى در شام
هر كس از گوشه اى فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزيرى پادشاه رفتند
پسران وزير ناقص عقل
به گدائى به روستا رفتند (۴۴)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ترويج دانش
پيغمبر براى انجام نخستين و مهمترين وظيفه اش كه تعليم دانش به پيروانش بود آموزشگاهى داشت به نام (صفه) كه به مسجد پيغمبر متصل بود و مى توانست شخصاً كار تعليم وتربيت و مطالبى را كه تعليم داده مى شد تحت نظارت داشته باشد، گاهى اوقات هم كه مجال و مناسبتى پيش مى آمد خود پيغمبر تعليم در كلاسها را بعهده مى گرفت و كسانى كه دوره تحصيل را در اين مدرسه به پايان مى رسانيدند به نواحى مختلف قلمرو اسلام فرستاده مى شدند تا در آنجا
چنين كلاسها و مدارسى ترتيب دهند.
در (صفه) شاگردان باسنين مختلف تحصيل مى كردند و در هفته يكروز كلاسها مخصوص زنان بود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله آنقدر به ترويج خواندن و نوشتن در ميان شاگردان اين مدرسه علاقه مند بود كه پس از پيروزى در (جنگ بدر) از اسراى جنگى كه هنر نوشتن و خواندن را مى دانستند خواست كه به جاى پرداخت غرامت براى آزادى خودشان هركدام از ايشان به ده نفر از مسلمانان نوشتن را بياموزند و آزاد شوند.
تمام اعضاى خانواده پيغمبر چه زن و چه مرد حتى خدمتگزاران مخصوص او و همچنين دوستان نزديك پيغمبر صلى الله عليه و آله يا پيش از اسلام با سواد بودند يا پيغمبر از ايشان مى خواست كه هر چه زودتر خواندن و نوشتن را بياموزند.
هر وقت پيغمبر صلى الله عليه و آله حاكمى را ماءمور ايالتى مى ساخت مخصوصاً دستور مى داد و تاءكيد مى كرد كه كار تعليم و تربيت مردم را زير نظر مستقيم خود اداره كند. (۶۲)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
گروه بهتر
عبداللّه بن عمر نقل مى كند كه روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دو گروه از پيروان خود را ديد در مسجد بودند.
فرمود: اين هر دو گروه مردمانى نيك هستند، اما يكى از اين دو گروه به كارى بهتر مشغولند، زيرا يك گروه به دعا ونماز مشغول هستند تا عنايت و رحمت الهى را براى خود جلب كنند و اين امر به خدا مربوط است كه دعاى ايشان را مستجاب سازد و آنچه ايشان مى خواهند به ايشان
ارزانى دارد.
اما گروه ديگر به كسب دانش وتعليم به كسانى كه از آن بى بهره اند سرگرمند و بدين قرار اينها به كار بهترى مشغول مى باشند. در واقع من خود نيز وظيفه تعليم را بعهده دارم و براى تعليم مبعوث شدهام (بعثت مُعَلّماً) با گفتن اين كلمات پيغمبر گرامى خود در ميان اين گروه نشست (۶۳).
•✾📚 @Dastan 📚✾•
عمر واقعى آن است كه در تحصيل دانش بگذرد
وقتى اسكندر جهت فتح ممالك قطع مسالك مى كرد در اقصاى مغرب به شهرى رسيد كه در آب و هوا و نعمت و صفا نظير آن را نديده بود فرمان داد تا در آن حوالى سراپرده بر پا نمايند.
ناگاه به قبرستانى رسيدند ديد بر قبر يكى نوشته شده او يكسال عمر كرده و بر ديگرى نوشته سه سال و بر ديگرى پنج سال و خلاصه هيچيك را عمر از پانزده سال و بيست سال بيش نبود در حيرت شد كه چگونه در چنين آب و هواى خوب عمر اندك باشد.
فرستاد جمعى از اعيان شهر را حاضر كردند و همه را معمّر و كهنسال يافت، از معماى عمر كم قبرها پرسيد گفتند: اموات ما نيز مانند ما عمر زياد كرده اند ولى روش ما اين است كه از ايام زندگى خود آنچه براى تحصيل علم و دانش و تكميل نفس گذرانديم از عمر خود شماريم و بقيه را باطل و بيهوده دانيم پس هر كه از ما درگذرد آن مقدار زمان را حساب كنند و بر روى قبر او نويسند كه با علم و دانش بوده است.
اسكندر را اين سخن و عادت بسيار پسنديده آمد وآنها
را تحسين كرد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فضيلت علم
(آقا اميرالمؤ منين على) عليه السّلام فرمود: (به هفت جهت علم از مال برتر است،
اوّل: آنكه علم ميراث انبياء است و مال ميراث فراعنه وپادشاهان است.
دوّم: علم را هر چه انفاق و خرج كنى. كم نمى شود (بلكه زياد هم مى شود) ولى مال را هر قدر خرج كنى به همان اندازه كسر مى شود.
سوم: مال نه تنها احتياج به حافظ و نگهبان دارد بلكه صاحب مال بايد در نگه دارى او مراقبت كند، ولى علم نه تنها احتياج به مراقبت و نگهدارى ندارد، بلكه صاحب خود را هم از خطرها و ضررها حفظ مى نمايد.
چهارم: علم در كفن و قبر تا آخر همراه انسان است. ولى مال بعد از مرگ همراه آدمى نيست.
پنجم: مال براى مؤ من و كافر حاصل مى شود ولى علم فقط براى مؤ من حاصل مى شود، (مراد علم شريعت و دين است).
ششم: جميع مردم در امور دينشان نيازمند به علمند ولى نيازمند به آدم مالدار نيستند.
هفتم: علم در موقع عبور از صراط صاحبش را يارى مى كند ولى مال در عبور از صراط مانع و مزاحم صاحب مال مى گردد. (۶۴)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
احترام به قلم وكتب علم
استاد حسين مظاهرى فرمودند: استاد بزرگوار ما آية الله العظمى بروجردى رحمة الله عليه از استادشان مرحوم آقا ميرزا عبدالمعالى اصفهانى نقل مى كرد كه ايشان مى فرمود: اگر در اطاقى قلمى باشد كه با آن قلم فقه شيعه نوشته شده باشد، من در آن
اطاق نمى خوابم و اگر بخواهم در آنجا بخوابم اول قلم را بيرون مى برم و بعد مى خوابم وقتى يك عالم شيعه اين طور بگويد، معلوم مى شود كه احترام كردن به كتابهاى فقهى و روائى و مخصوصا احترام به قرآن شريف فوق العاده مهّم است. (۶۵)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
سيد جواد عاملى
مرحوم امين در (اعيان الشيعه) درباره جدّيت مرحوم (سيّد جواد عاملى) صاحب مفتاح الكرامه آورده است: او در جدّيت در تحصيل علم بى نظير بود. عمر خود را در درس و تدريس و بحث و مطالعه و تاءليف و خدمت به دين تمام كرد و شب و روز خود را در اين راه مستغرق ساخت، به گونه اى كه هيچ امرى از قبيل بيمارى، ضعف يا اضطراب او را باز نمى داشت و حتى در شب هاى عيد و شب هاى قدر و ديگر شب هاى ماه رمضان به بحوث علمى مشغول بود و تا سنين پيرى اينچنين بود و همچنان به رغبت و نشاط او در اين راه افزوده مى شد و شب را جز اندكى نمى خوابيد.
از او پرسيده شد: (افضل اعمال در شب قدر چيست؟ فرمود به اجماع علماء اماميّه اشتغال به طلب علم است. )
در ايّام محاصره نجف توسط وهابىها (بين سالهاى ۱۲۲۱ و ۱۲۲۶ هجرى) كه علماء با مردم به دفاع از شهر پرداخته بودند، در عين حال كه با علماء ديگر به امور مربوط به جهاد و محافظت از شهر و فراهم آوردن وسائل دفاع و سركشى به مجاهدان و
جز اندكى كه چندان مؤ ثر در تعطيل كتابت نبوده، ترك كردم).
نواده آن مرحوم، سيد جواد بن سيد حسن نقل كرده است كه دختر صاحب مفتاح الكرامه كه بانوئى جليل القدر و مشهور به تقوى و
عيادت بوده است و تا بيش از نود و پنچ سالگى با صحّت حواس و قدرت ادراك زندگى كرد گفت: پدرم جز اندكى از شب را نمى خوابيد و من به ياد ندارم شبى از خواب برخاسته باشم و او را در خواب ديده باشم.
نوه او شيخ رضا بن زين العابدين عاملى مدّتى در خانه او بود و شبها وقتى مطالعاتش تمام مى شد مى خوابيد و جّدش همچنان بيدار و مشغول به كار خود بود. به نوه اش رو كرده گفته بود: اين عشق به خواب چيست مرا از خواب همين اندازه بس است و سپس سر را بين دوزانوى خود مى گذاشت و مى خوابيد و پيش از آنكه خواب سيرى بكند بيدار مى شد و به كارش بر مى گشت.
گاهى نوه خود را براى نماز شب بيدار مى كرد ولى خود بدون آنكه نماز شب بخواند به كار خود ادامه مى داد.
در ميان علماء زمان خود، تا روز مرگ معروف به دقّت و ضبط و صفاء ذات بود و علماء بزرگ زمانش براى حلّ مسائل مشكله به او رجوع مى كردند و جواب دريافت مى كردند يا تقاضا مى كردند، در آن باره تاءليفى بنمايد، چرا كه به اطلاعات سرشار و نكته بينى و ممارستش با كلمات فقها و خبره بودنش در علم رجال واقف بودند. و شاهد اين مطلب اينكه بيشتر يا تمام كتابهايش را به در خواست بزرگان از علماء نوشته است چنانچه (مفتاح الكرامه) و رساله (العصرة) را به در خواست استادش شيخ جعفر
و رساله (المواسعة) را به در خواست استاد ديگرش صاحب رياض تاءليف نموده است (۶۶).
•✾📚 @Dastan 📚✾•