eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.4هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆حيوانات مسخ شده 🍃حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: روزى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) پرسيدم : يا رسول الله حيوانات مسخ شده كدامند؟ حضرت فرمود: آنها سيزده حيوان هستند. فيل ، خرس ، خوك ، ميمون ، مارماهى ، سوسمار، شب پره (يا پرستو)، كرم سياه ، عقرب ، عنكبوت ، خرگوش ، سهيل و زهره (نام دو حيوان دريايى است ). 🍃آنگاه پرسيدم : علت مسخ اينها چه بوده است ؟ حضرت فرمود: 🍃فيل : مردى لوطى (اهل لواط) بود؛ خرس ، مردى بود كه مردها را به خود مى خواند؛ 🍃خوك : عده اى نصرانى بودند كه از خدا خواستند تا غذاى آسمانى بر آنها بفرستد و با اينكه خواسته شان عملى شد بر كفر خود افزودند؛ 🍃ميمون : كسانى بودند كه روز شنبه برخلاف دستور دينشان ماهى مى گرفتند؛ 🍃مارماهى : مرد ديوثى بود كه همسرش را در اختيار مردم مى گذاشت ؛ 🍃سوسمار: باديه نشينى بود كه سر راه حاجيان را مى گرفت و اموالشان را مى ربود؛ 🍃شب پره : دزدى بود كه خرماهاى مردم را از سر درختان سرقت مى كرد؛ 🍃 كرم سياه : سخن چينى بود كه ميان دوستان جدايى مى انداخت ؛ 🍃 عقرب : مرد بدزبانى بود كه هيچ كس از نيش زبانش آسوده نبود؛ 🍃عنكبوت : زنى بود كه به شوهرش خيانت كرده بود؛ 🍃 خرگوش : زنى بود كه غسل حيض و غيره نمى كرد؛ 🍃سهيل : گمرك چى بود در يمن ؛ و زهره : زنى نصرانى بود و اين زن همان است كه هاروت و ماروت را فريفت . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» 🔹تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» 🔸قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان‌ها بعد از سحر کنار بچه‌ها می‌نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 🌹شهيد ستاری به روايت همسر ✾📚 @Dastan 📚✾
🍂دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود. 🍂برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته‌اند؟ 🍂از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلی شكست من، پدرم بوده است! او هم يک معتاد بود، خانواده اش را كتک می زد و زندگی بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده‌ام. 🍂از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است! من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی‌اش را می‌ديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته‌ای جايگزين آن‌ها كنم. طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیا و آخرت او را می سازد. و تا تو نخواهی، کسی نمی‌تواند، طرز نگاه خود را به تو غالب کند. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان جالب عقاب عمل در دنیا از زبان شهید کافی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرگ ذلت بار محمد بن اشعث 🍃✨محمد بن اشعث يعنى پسر سردمدار منافقان (اشعث بن قيس ) در ماجراى كربلا از سركردگان لشكر عمر سعد بود و در جريان شهادت حضرت مسلم (عليه السلام) امير لشكر ابن زياد بود. اين ناپاك و ناپاك زاده در روز عاشورا شنيد امام حسين (عليه السلام) چنين دعا مى كند: اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غضبنا حقنا انك سميع قريب . 🌱خدايا ما از دودمان پيامبر تو و بستگان نزديك او هستيم ، در هم بشكن آن كس را كه به ما ظلم كرد و حق ما را غصب نموده ، تو شنوا و نزديك هستى . 🌱محمد بن اشعث به پيش آمد و با كمال بى شرمى ، به امام حسين (عليه السلام) گفت : ((تو چه خويشاوندى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دارى ؟!)). 🌱امام حسين (عليه السلام) دست به دعا برداشت و عرض كرد: ((خدايا! محمد بن اشعث مى گويد بين من و رسول خدا خويشى و قرابتى نيست ، اللهم ارنى فيه هذا اليوم ذلا عاجلا؛ خداوندا در اين روز، ذلت و خوارى او را سريعا به من بنمايان )). 🌱پس از چند لحظه ، محمد بن اشعث رفت كه قضاى حاجت كند، در اين هنگام ، عقرب سياهى او را آنچنان گزيد كه همان دم روى كثافت خود افتاد و ديگر نتوانست عورت خود را بپوشاند و در همان حال به جهنم واصل شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
⚜️ فروشگاه محصولات ارگانیک برکات ⚜️ ✅ عرضه انواع داروهای ✅ ارائه مشاوره و مزاج شناسی ✅ انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم ✅ انواع لوازم آرایشی و بهداشتی گیاهی ✅ ارسال داروها و محصولات به سراسر کشور ✅ هر آنچه که برای زندگی سالم نیاز دارید مطالب ناب پزشکی همه و همه در کانال محصولات ارگانیک برکات 🔷 عرضه داروهای طب اسلامی تایید شده آیت الله تبریزیان 🔶 انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم 🔹 انواع محصولات آرایشی و بهداشتی گیاهی 🔸 روغن شحم، قند و شکر قهوه‌ای، نوره، کرمهای گیاهی و... 💯 با یک بار خرید مشتری دائمی خواهید شد. 📌 کرج مشکین دشت کانال اعتماد سازی @mahsulpak_etemad کانال ما در ایتا دنبال کنید 👌👌🔻 http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b
🔸همیشہ یک سفارش به ما میکرد. می گفت: « اگه در معرض گناہ قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ فرار کنید 🔸خودتون رو با خواندن قرآن و نماز یا مطالعہ📕 و ورزش مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چاهى وحشتناك در راه مكه 🍃مهدى عباسى (سومين خليفه عباسى ) سالى با همراهان از بغداد عازم مكه براى انجام مناسك حج شد وقتى كه به بيابان ريگستان ((فتق العبادى ))(در شمال عربستان ) رسيدند، آبشان تمام شده بود و شدت گرما و تشنگى آنها را درمانده كرده بود به گونه اى كه بعضى صدا به گريه بلند كردند. 🍃مهدى دستور داد در همان بيابان چاهى حفر كنند، كارگرها با شتاب مشغول كندن چاه شدند، وقتى كه به نزديك قرارگاه (آب ) رسيدند، بادى از چاه آنها را فرا گرفت ، آنها از ترس بيرون آمدند، على بن يقطين در آنجا حاضر بود، براى دو نفر مزد زياد تعيين كرد، آنها حاضر شدند كه چاه را حفر كنند تا به آب برسد. 🍃آنها وارد چاه شدند ولى به سرنوشت كارگران اول دچار شده و وحشت زده از چاه بيرون آمدند در حالى كه رنگشان پريده بود. على بن يقطين از آنها پرسيد: چه خبر؟ آنها گفتند: ما در درون چاه ، اثاثيه خانه و جسد چند مرد و زن را ديديم ، همين كه به چيزى از جسد آنها اشاره مى كرديم (بر اثر پوسيدگى ) مثل پودر مى شد و در هوا منتشر مى گشت . 🍃مهدى عباسى از علت اين موضوع از حاضران پرسيد: هيچ كس نتوانست جواب بدهد. تا اين كه امام كاظم (عليه السلام) (كه به حج مى رفت و در آنجا حاضر شده بود) فرمود: اين جسدها، مربوط به اصحاب احقاف (قوم عاد) هست كه خداوند بر آنها (به خاطر گناهانشان ) غضب كرد و آنها و خانه و اموالشان را در اين سرزمين (ريگستان ) فرو برد. ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله جوادی آملی: در لیالی قدر هم ظرف بخواهیم هم مظروف. مشکل ما از ظرف است ...چون ظرف دل ما کوچک است خداوند به انداره ظرف ما می دهد.. پس باید دعا کرد و هم تلاش تا ظرف وجودی مان وسیع شود... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹چرا گاهی حال عبادت نداریم؟ 📆 ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ 🌹حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: ✨ إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى اَلنَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى اَلْفَرَائِضِ✨ ⚡️قلب‌ها گاهی به سوی خدا رو می‌کنند و گاهی پشت. آن‌گاه که روی کردند مستحبات را بر آن تحمیل کنید و آن‌گاه که پشت کردند بر انجام واجبات کفایت کنید. (مستحبات انجام ندهید)⚡️ ⁉️ چه زمانی قلب‌ها به خدا پشت می‌کنند؟ 📜 بر اساس حدیثی، امام صادق (ع) می‌فرمایند: 🌘 تأثیر کار بد بر روح انسان سریع‌ تر از اثر چاقو بر گوشت است. یعنی اگر کار بدی و گناه کبیره‌ای انجام دادیم، مطمئن شویم که قلب‌مان از خدا روی برگردانده یا سریع برخواهد گرداند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اجراى حد شرابخوار توسط حضرت على (عليه السلام) 🌱وليد بن عقبه كه برادر مادرى عثمان بود توسط عثمان حاكم و استاندار كوفه شد. وليد به واسطه شرابخوارى و ميگسارى ، صبح هنگام با حالت مستى در مسجد جامع كوفه آمد و طبق معمول با مردم نماز جماعت گذارد. در اثناى نماز بناى بدمستى نهاد و اشعار عاشقانه خواند و چون به حال خود نبود به جاى دو ركعت ، چهار ركعت نماز صبح را مى خواند. سپس رو به جماعت پشت سر خود كرد و گفت : امروز نشاط خوبى دارم اگر بخواهيد مى توانم زيادتر هم بخوانم !. 🌱وليد استفراغ كرد و سپس بيهوش به زمين افتاد جمعى از حاضران كه ناظر اوضاع بودند انگشتر استاندار مست را از دستش خارج كردند. يكى از اين چند نفر جندب بن زهير بود كه وقتى به عثمان قضيه را گفت : عثمان او را با تازيانه زد، آنها نزد عايشه رفتند و بى اعتنايى عثمان را به حركت زشت وليد عنوان كردند، آنگاه خدمت امام على (عليه السلام) رفتند. 🌱امام على (عليه السلام) نزد عثمان آمد و فرمود: اجراى حكم الهى را درباره تبهكاران تعطيل نمودى و افرادى را كه شهادت به فسق برادرت وليد دادند، كتك زدى و احكام خدا را دگرگون ساختى با اينكه عمر بن خطاب به تو دستور داد كه مردان بنى اميه و خصوصا اولاد ابى محيط را بر گردن مردم مسلط مكن ! چرا اين فاسق را بر سر مردم مسلط كردى ؟! عثمان پرسيد: اكنون نظر شما چيست و چه بايد كرد؟ 🌱حضرت فرمود: بايد فورا وليد را از حكومت كوفه معزول نمايى و ديگر هيچ كارى به وى محول نكنى ، سپس شهود را احضار كن اگر گواهى آنها از روى گمان و دشمنى نبود بايد حد شرابخوار را درباره وليد بن عقبه جارى نمايى . عثمان ، سعيد بن عاص را استاندار كوفه كرد: وليد وقتى وارد مدينه شد نزد عثمان رسيد، عثمان وليد را خواست و لباس فاخرى (به جاى لباس ‍ محكومين ) به وى پوشانيد و با كمال عزت او را در اتاقى نشانيد آنگاه اعلام كرد هر كس كه مى خواهد برود و او را حد بزند! هر كس براى حد زدن او مى رفت وليد او را به ياد خويشاوندى خود با خليفه مى انداخت و مى گفت : دست از من بردار و خليفه را نسبت به خود خشمگين مساز، و او هم خوددارى مى نمود. 🌱در اين هنگام كه على (عليه السلام) اين صحنه سازى خليفه را ديد، سخت خشمگين شد و تازيانه به دست گرفت و در حالى كه فرزند بزرگش امام حسن (عليه السلام) نيز در خدمتش بود وارد اتاق شد. 🌱وليد باز همان سخنانى كه به ديگران گفته بود و آنها را فريب داده بود مرعوب كرده بود را به زبان آورد. 🌱امام على (عليه السلام) فرمود: ساكت باش ! بنى اسرائيل چون اجراى حدود الهى را تعطيل نمودند نابود شد اگر من هم به خاطر خويشاوندى تو با خليفه از اجراى حدود الهى صرف نظر كنم مؤمن نيستم . 🌱وليد كه ديد حضرت مصمم است كه او را حد بزند برخاست تا از جنگ حضرت فرار كند ولى حضرت او را گرفت و به زمين كوبيد. آنگاه با تازيانه اى كه دو شاخه داشت وليد را به زير ضربات محكم و پى در پى خود گرفت و هشتاد تازيانه به او زد. 🌱عثمان كه هيچ انتظار به زمين زدن برادرش ، آن هم در حضور او را نداشت گفت : يا على ! تو حق ندارى كه با وليد اين طور رفتار كنى ! حضرت فرمود: وليد شراب خورده و مرتكب فسق گرديده و مانع شده كه حكم خدا جارى شود او شايسته كيفرى بيش از اين است كه ديدى  ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عقوبت انكار كردن فرمايشات اميرالمؤمنين (عليه السلام) 🍂آورده اند كه در عهد اميرالمؤمنين على (عليه السلام) آب فرات در كوفه زياد شد تا به حدى كه مردم كوفه از غرق شدن ترسيدند. مردم كوفه به حضرت على (عليه السلام) پناه بردند، حضرت به كنار فرات آمد و شاخه درختى در دست داشت . آن شاخه را بر آب زد، فى الفور آب نشست تا آنجا كه ماهيان همگى آشكار شدند. تمامى ماهيان بر اميرالمؤمنين (عليه السلام) سلام كردند به طورى كه همگى حاضران سلام ماهيان را شنيدند. و در بين ماهيان ، جرى (34) و مار ماهى سلام نكردند. از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند كه چرا اين دو نوع ماهى سلام نكردند، حضرت در پاسخ فرمود: حق تعالى حلال و پاك را به سخن آورد تا بر من سلام كنند، نه حرام و پليد را. مردى ، يكى از مار ماهى ها را در دست گرفت . حضرت فرمود: بنگريد كه اسرائيلى را گرفته است . آن مرد انكار كرد. 🍂حضرت فرمود: پنج روز ديگر دودى از سر و گيجگاه اين مرد بر مى آيد و او را به هلاكت مى رساند. 🍂همچنان كه حضرت فرمود: پنج روز ديگر، دودى از سر و گيجگاه آن مرد برآمد و فى الفور به هلاكت رسيد. 🍂چون او را دفن كردند مردم بر خاكش حاضر شدند، حضرت تشريف آوردند و كلمه اى فرمودند و پاى مبارك خود را بر گور آن مرد زد. گور شكافته شد، آن مرد برخاست و گفت : هر كسى كه سخن (فرمايشات ) على (عليه السلام) را رد كند، سخن خدا و رسول او را رد كرده است . 🍂حضرت بار ديگر پاى مبارك را بر گور زد و فرمود: اى مرد! به گور برگرد. آن مرد بار ديگر به گور برگشت و گور بر پهلوى راست آن مرد گشت . ✾📚 @Dastan 📚✾
بچه که بودیم... «... وقتى بچه بوديم، ما را به حمام مى‏‌فرستادند. چند تا بچه بوديم، گاهى سه ساعت در حمام مى‏‌مانديم؛ همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى ‏كنديم. ولى وقتى مى‌آمديم خانه، پشت گوش‏ ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم...رمضان‏‌ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم!» ✍️ استاد مرحوم علی صفایی حائری پ‌.ن: حالا که قرار است ماه رمضان، گناهان را پاک کند؛ کاش با باران رحمت ماه رمضان از شدّت حرارت خطاهایمان کم شود و آخر ماه مبارک سبکی روح و وصل شدن به سیم معنوی اهل‌بیت علیهم‌السلام را با تمام وجود درک کنیم. الهی به حق مولا و صاحب این ماه که بتمامه، انسان کامل بود و با کلام "فُزت و رب‌الکعبه" به دیدارت آمد... یا امیرالمؤمنین مددی! 🕊الهی که اونی می‌خواهیم بشه و از همه مهم‌تر؛ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
💊اگر دنبال زندگی سالم هستی حتما بهتون پیشنهاد میکنم کانال رو دنبال کنید💊 با میتونی به علت بیماری ها پی ببری 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2569142634Cad9dd1b9c6 با راحت می تونی از ابتلا به بیماری ها پیشگیری کنی با یاد میگیری چجوری فشار خون بگیری و بفهمی فشارت بالاست یا پایینه تمام سوالات پزشکیت رو میتونی اینجا بهش برسی 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2569142634Cad9dd1b9c6
🌷 🌷 🌷در عمليات والفجر مقدماتی، بر اثر اصابت تركش خمپاره به دست چپ و پشتش مجروح می‌شود. دست متلاشی شده‌‌اش را به گردن می‌گيرد و پياده به راه می‌افتد تا به پشت خط می‌رسد. راه زيادی را می‌رود و خون زيادی از بازو و پشتش می‌ریزد به‌طوری كه بی‌حال می‌شود و روی زمين می‌افتد. در تاريكی شب يك نفر رزمنده كه گويا سيد هم بوده در حال عبور پايش به حميد می‌خورد و او را می‌بيند و تصميم می‌گيرد او را به عقب برگرداند. در مسیر راه آمبولانسی نزدیک می‌شود و راننده‌اش آن‌ها را می‌بيند و به بيمارستان می‌برد. دست چپ حميد را به علت زياد متلاشی‌ شدن قطع می‌كنند. 🌷از بيمارستان شيراز تلفن می‌زند و می‌گويد مجروح شدم. به او گفتم من ديشب خواب ديدم كه دستت قطع شده است. آن موقع گفت دست چپم قطع شده. به شيراز رفتم و در بيمارستان به دنبالش گشتم. پس از تحقيق زياد او را پيدا كردم و او را در حالی‌ديدم كه نشسته و با قاشق سوپ به دهان مجروح ديگری كه دو دست، چشمانش و يكی از پاهايش را از دست داده بود می‌رساند. با ديدن آن منظره قطع شدن دست فرزندم يادم رفته بود و از گذشت و فداكاری حميد خيلی به خودم می‌باليدم. 🌹 خاطره ای به یاد جانباز شهید حمید حکمت‏ پور (كارمند حراست دانشگاه فردوسی) : پدر گرامی شهید منبع: سایت اداره حفاظت فاوا | مدیریت حراست دانشگاه فردوسی مشهد ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️کلیپ تکان دهنده استاد هاشمی نژاد در مورد انباشته شدن گناهان در قیامت 😱در مورد نگاه کردن به نامحرم،غیبت کردن ، تهمت زدن،.. ✾📚 @Dastan 📚✾
✍ آیت الله بهجت: برای بی سر و سامانی خود برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟ آیا تصمیم گرفتیم که روزی دیگر گناه نکنیم یا اینکه همه همین وضع را میخواهیم ادامه دهیم؟ اگر نمی خواهید این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقت تعیین کنیم، یک ماه، شش ماه، یک یا چند سال؛ خلاصه اگر بخواهیم تا زنده‌ایم گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است، حداقل حدی برای گناهان‌مان تعیین کنیم. . 📚 کتاب جناب عشق، صفحه ۱۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ نظر شیطان درباره امیرمومنان علی(ع) 🔸پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛ چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند 🔹حضرت رسول(ص) فرمودند: شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند. 🔸رسول خدا فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند. 🔹پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند 🔸پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند. 🔹حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود. 🔸پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند. برگرفته از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نتيجه بدزبانى 🍃روزى بازرگانى از اهالى بغداد از بهلول پرسيد: اى بهلول عاقل ! من چه بخرم تا منفعت زياد نصيبم گردد؟ 🍃بهلول جواب داد: آهن و پنبه . آن تاجر رفت و آهن و پنبه خريد و انبار كرد و در مدت كوتاهى همه آنها را فروخت و سود فراوانى نصيبش گشت . 🍃باز نزد بهلول آمد و اين بار گفت : اى بهلول ديوانه ! اين بار چه بگيرم تا سود كنم ؟ بهلول گفت : اين بار پياز و هندوانه بگير! تاجر رفت و تمام سرمايه خود را داد و پياز و هندوانه خريد و در انبار كرد اما خريدار پيدا نشد و كم كم هندوانه و پياز او خراب شد و گنديد و تمام سرمايه اش را از دست داد. تاجر با ناراحتى و عصبانيت نزد بهلول آمد و معترضانه به او گفت : بار اول با تو مشورت كردم ، آهن و پنبه خريدم و سود كلانى بردم ولى اين بار با پيشنهاد تو پياز و هندوانه خريدم كه گنديد و كسى نخريد، در نتيجه ورشكست شدم . 🍃بهلول در پاسخ گفت : بار اول به من گفتى : اى بهلول عاقل ... من نيز طبق عقل ، تو را راهنمايى كردم و نتيجه خوبى گرفتى ولى اين بار به من گفتى اى بهلول ديوانه من هم از روى ديوانگى به تو دستور دادم و نتيجه بدى گرفتى تازه من چيزى بدهكار نيستم يك حرف زدم سود بردى و يك حرف زدم ضرر كردى و با توجه به سود و زيان دو معامله تو به وضع اول برگشتى !. 🍃به اين ترتيب تاجر بيچاره ، نتيجه بدزبانى خود را گرفت و فهميد كه ((از ماست كه بر ماست. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔷غم اول که ریشه در مادیات و امور دنیوی دارد، غمی تحمیلی و جبری است و باعث پریشانی روح و روان و جنون نیز ممکن است بگردد. 🔸اما غم عارفانه نه تنها تحمیلی نیست بلکه باعث رشد عقل و اندیشه می‌شود. غم عارفانه شیرین است و گوارا. 🔹مانند کسی‌که نوای نی را به اختیار گوش می‌دهد درحالی‌که می‌توانست نوای تنبک هم گوش دهد و برقصد. پس در نوای نی شیرینی خاصی حس می‌کند که انتخابش کرده است. 👈هر دو غم باعث بی‌خوابی شبانه می‌شود ولی بی‌خوابی برای عبادت کجا و بی‌خوابی برای انتظار مرگ برای کسی که خسته از زندگی است کجا؟ غمگین دنیا آرزوی مرگ می‌کند برای رهایی از زندگی دنیا، اما عارف آرزوی مرگ دارد برای رسیدن به زندگی آخرت. 👌به همین علت است که عارفان جملگی، ترک دنیا کرده و زهد اختیار می‌کنند تا غمی به دنیا و از ناکامی‌های آن نداشته باشند. غم دنیوی خوردنش تاثیری در نتیجه ندارد. ولی غم عارف تاثیر دارد و باعث کسب معرفت و تغییر مسیر می‌شود. ✨✨غم دنیوی آرامش را می‌گیرد، غم آخرت آرامش می‌دهد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🩺پزشک خوش اعتقادنجمه صالحی خیلی دیر آمده بود، با لبخند روبه‌رویم نشست، با نگاه‌مهربانش خستگی‌ام کم شد. اجازه خواست فرمش را تکمیل کند، جلوی‌گزینه‌شغل نوشت دکتری پزشکی‌حرفه‌ای. داستان دعوت و انتخابش را برایم گفت. برای تکمیل اطلاعات فرم به مسئول خادمین گفته بود از طبابت خسته‌است، می‌خواهد بین زائرین باشد و در حال و هوای آن‌ها نفس بکشد، حدود بیست‌سال با بیمار و بیمارستان مانوس بود، آمده بود تا بیماری‌ دلش را درمان کند و چشمانش را بیمه؛ اما با دیدن خوابی، تصمیمش عوض شده بود. خواب دیده بود نوزادی به دنیا آورده ولی به اطرافیان می‌گفته از مادری کردن خسته شده! و آن برایش نشانه شد و تعبیرش کرد مولا او را در همان حرفه‌اش انتخاب کرده و باید از علمش دیگران بهره ببرند! یاد حدیث امیرالمؤمنین علیه‌السلام افتادم که فرمود"خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ"* و علم او قطعا مفید و سودبخش بود! به‌خاطر آموختن طب سنتی اسلامی و استفاده از متون اصلی، زبان عربی را مسلط شده بود. کتاب قانون ابوعلی سینا را به خوبی یاد گرفته بود‌. قرآن را به خوبی قرائت کرد. پزشکی خوش‌اعتقاد و بسیار متواضع* بود. گاهی پازل زندگی را ما انتخاب نمی‌کنیم و خودشان برای‌مان‌ رقم می‌زنند! قطعا وجود کیمیایی چون او در ارزشمند است. بعد از پایان یافتن سوالات مصاحبه، در انتهای فرمش نوشتم محل خدمت پیشنهادی: همکاری در بهداری و آموزش طب سنتی! *غررالحکم و دررالکلم،ص 354 *امیرالمؤمنین ع: ِاذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ/انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى‌شود./همان، ص285 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅روز خود را با صدقه آغاز کنید، زیرا ... ✍حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند: كسى كه اول روز تصدقى بكند حق سبحانه و تعالى از او شرِ آنچه از آسمان نازل مى‌شود در آن روز را دفع مى‌كند ، و اگر در اول شب تصدق كند حق سبحانه و تعالى از او شرِ آنچه را که از آسمان در آن شب نازل می شود را دفع مى‌كند . هرروز صدقه بدهیم ، هرچند اندک ، هرچند تکه نانی ... دفع بیماری با صدقه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند: سنت است كه بیمار به دست خود صدقه به سائل دهد و بگويد كه برای او دعا كند. حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: آن خداوندى كه بجز او خداوندى نيست، دفع مى‌كند به سبب صدقه دردها را و دبيله را (و آن دُمَلى است كه در شکم می‌روید و غالبا مى‌كُشد) و دفع مى‌كند سوختن و غرق شدن و خانه بر سر فرو آمدن و جنون را. و آن حضرت هفتاد نوع از بلاهاى بد را شمردند. 📚 کتاب من لا یحضره الفقیه، ط_الاسلامیه، ج ٢ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 مولا و غلام قاتل غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟ غلام : آرى . امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟ غلام : با من عمل خلاف نمود. على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟ گفتند: آرى . فرمود: چه وقت ؟ گفتند: همین الان . حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند. چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى . فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند. امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد... ‌‌‎‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃 آﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻋﺎﺑﺪﻯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻛﻮﻫﻰ ﻣﻨﺰﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺒﻮﺩ. ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﻚ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﻧﺎﺭ ﻭ ﻳﻚ ﭼﺸﻤﻪ ﺁﺑﻰ ﺳﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ; ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻧﺎﺭ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻣﻰ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪ ﻭ ﺭﻓﻊ ﺧﺒﺎﺛﺖ ﻭ ﻧﺠﺎﺳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﺗﺎ ﻣﺪّﺕ ﺷﺶ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺤﻮ ﻣﻰ ﺯﻳﺴﺖ ﺭﻭﺯﻯ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺠﺪﻩ ﻗﺒﺾ ﺭﻭﺡ ﻛﻨﺪ، ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍﻯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ. ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺣﺎﺟﺖ ﻋﺎﺑﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﺮﺩ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﻣﻦ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﻮ. ﻋﺎﺑﺪ ﻋﺮﺽ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺧﺪﺍﻳﺎ! ﭘﺲ ﺍﺟﺮ ﻭ ﻣﺰﺩ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺷﺶ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ، ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻰ. ﺧﻄﺎﺏ ﺭﺳﻴﺪ: ﺍﻯ ﻣﻠﺎﺋﻚ! ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻋﺪﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ. ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻫﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻡ. ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻫﺎﻯ ﺍﻭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺎﺭﻫﺎ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺧﻄﺎﺏ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ: ﺷﻜﺮ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﻡ ﻛﺠﺎﺳﺖ. ﻋﺎﺑﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﺩ، ﺳﺮ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﺍﻓﻜﻨﺪ. ﺧﻄﺎﺏ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨّﻢ. ﺁﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺧﺪﺍﻳﺎ! ﺑﺪ ﻛﺮﺩﻡ;... ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﻀﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻦ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﮔﺮﺩﺍﻥ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. بنده ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﻪ ﺯﺗﻘﺼﻴﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﻋﺬﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻯ ﺁﻭﺭﺩ ﻭﺭﻧﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻳﺶ ﻛﺲ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺠﺎﻯ ﺁﻭﺭﺩ. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌دعوا؛ نمک زندگی ✍️سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین «زن و شوهر دعوا کنند؛ ابلهان باور کنند.» این ضرب‌المثل را قدیمی‌ها گفته‌اند که نور چراغ فانوس دریایی به قبرشان بپاشد. لابد برای اینکه دیگران از ترس قرارگرفتن در زمره ابلهان، هوس دخالت در دعوای زن و شوهرها نکنند. اما همین قدیمی‌ها که با پند و اندرزهای لنگه‌به‌لنگه‌شان ثابت کرده‌اند در جزو ابلهان نیستند؛ اعتقاد سفت و سختی داشتند که دعوا نمک زندگی است و اگر نباشد و همه‌اش عشقولانه در کردن باشد حتماً یک جای کار می‌لنگد. به‌هرحال آدمی حداقل بیست انگشت باریک و پهن دارد که هیچ‌کدامش شبیه آن‌یکی نیست. پس چطور می‌شود اخلاق و سلایق دو نفر مثل هم باشد که مشکل و اختلاف نداشته باشند. اما هرکس به طریقی، می‌زند دل آن‌یکی را می‌شکند و در این زمینه تنوع زیاد است. ولی گل درشت‌هایش در این مطب ذکر می‌شود که مشتری زیاد دارد: دادوفریاد: این روش دعوا برای حل اختلاف بسیار عمومیت دارد. نیاز به شرایط و لوازم خاصی ندارد و در هر مکانی قابل‌اجراست و محدودیتی ندارد. در این روش زن و مرد باید به صدایشان ولوم بالا بدهند جوری که دیوار صوتی بشکند. اختلافشان را هر چه باشد با دیگران به اشتراک بگذارند. مخصوصاً اگر دعوا در منزل اتفاق می‌افتد، حق همسایگی را رعایت کنند. شاید این اختلاف برای همسایه‌ها دیگر هم پیش بیاید به‌این‌ترتیب با چندوچون حل این اختلاف آشنا شوند. بعضاً دیده شده این روش را با روش‌های دیگر ترکیبی می‌زنند که دیگر بسته به سلیقه زوجین دارد. آنچه اهمیت دارد تولید فرکانس‌های بالا با آخرین ظرفیت تارهای صوتی است. جوری که حق این روش ادا شود و بدیهی هرکسی داد و جیغش بیش، حرفش پیش‌تر. بی‌محلی کردن: این روش برای زوجین مبتدی پیشنهاد می‌شود. بیشتر جنبه قلق‌گیری و دست‌گرمی دارد و برای سنجش ظرفیت طرفین است. تنها درصورتی‌که زن و مرد کهنه‌کار و باسابقه باشند و به‌تازگی از انواع دیگر دعوا مثل روش دادوفریاد بهره وافر برده باشند که صدایشان شده باشد مثل جوجه پنگوئن یخ‌زده؛ می‌توانند از این روش استفاده کنند. چون هیچ‌چیز مثل تنوع حال نمی‌دهد. اگر زوجین صاحب فرزند هستند حتماً آنها را به‌عنوان قاصد و چاپار برای ارسال پیغام‌پسغام به کار بگیرند. مسئولیت دادن به کودکان آنها را برای پذیرفتن نقش‌هایشان در آینده آماده می‌کند. از این روش برای اختلافات جزئی می‌توان بهره برد. شکستن اشیا و لوازم منزل: این روش نقش به سزایی در اقتصاد جامعه ایفا می‌کند و زاویه دید گسترده‌ای را می‌طلبد. هرچه خانواده‌ها از این روش در حل اختلافات و دعواهایشان استفاده کنند چرخ صنعت تندتر می‌گردد. از این روش بارهاوبارها می‌توان استفاده کرد البته بستگی به میزان لوازم منزل دارد؛ مثلاً یک‌بار سرویس چینی را به فنا بدهند، بار دیگر سرویس کریستال را خرد و خاکشیر کنند که لامصب شکستنش صدای زیبایی تولید می‌کند. در نظر داشته باشند آینه را بگذارند برای آخرین مرحله که صحنه دراماتیکی خلق می‌شود و صدای جرینگی که ایجاد می‌کند خیلی نمادین است و نشانه خاتمه این روش باشد. این نوع دعوا دعای بسیاری از مشاغل و صنایع را به دنبال دارد و کلاً دعوای مبارکی است. اگر زوجین به اختلافات مالی برخورده‌اند این روش پیشنهاد نمی‌شود. زدوخورد فیزیکی: این روش اگرچه بسیار بدوی است و مورداستفاده زن و شوهرهای اولیه ماقبل تاریخ است؛ اما از قدیم گفته‌اند «هرچه که خار آید؛ روزی به کار آید» و بالاخره این روش هم برای ایجاد تنوع بدک نیست. مخصوصاً که نه حنجره‌ای برای فریادزدن مانده باشد نه ظرفی برای شکستن و اختلافات همچنان باقی‌مانده باشد. باید به این روش به‌عنوان تمرین برای مبارزه با خفت‌گیران نگاه کرد و ضربه‌ها کاملاً واقعی باشد تا قدرت بدنی افزایش پیدا کند. اگر ضربات حقیقی نباشد و تنها با دهان خود صدای دیش، دیش دربیاورند که یعنی آره، ما داریم همدیگر را لت‌وپار می‌کنیم تا مثلاً اختلافشان گول بخورد و خودبه‌خود حل شود، اشتباه کرده‌اند. چون اختلافی که کار را به زدوخورد کشانده باشد این‌طوری حل نخواهد شد. قهرکردن و ترک منزل: فرقی نمی‌کند کدام‌یک به این روش مبادرت ورزند حتی می‌شود زن و مرد هم‌زمان بروند قهر منزل بزرگ‌ترها. اما اگر فرزند دارند بهتر است انصاف را رعایت کنند و نوبتی بروند قهر. در این نوع دعوا پای بزرگ‌ترها هم به اختلافات زن‌وشوهری باز می‌شود و دعوا برکت می‌کند، گسترده‌تر می‌شود. باور دعوای زن و شوهر کار ابلهان است دعوای پدرزن و داماد یا عروس و مادرشوهر را در برنمی‌گیرد. بالاخره همه اختلافات فرصت ظهور پیدا می‌کنند، یکهو هیجانی کل فامیل را درمی‌نوردد و همه باهم مستفیض می‌شوند. مراجعه به مشاور متخصص: خیلی خوب تا اینجا شوخی کردیم، خندیدیم. وقت آن شده که دو کلام حرف جدی بزنیم. بالاغیرتاً هنگام اختلافات خانوادگی از مشاور امین و کاربلد استفاده کنید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷از فرماندهی لشکر، حکم فرماندهی تیپ را برایش آورده بودند. سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: "من باید فکر کنم. همین‌طوری که نمی‌شود!" فردا که دوباره آمدند، حاجی به حكم فرماندهی تیپ، جواب مثبت را داد. من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: "چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟!" 🌷حاجی هم گفت: "دیروز در آن حالت نمی‌توانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و باخودم فکر کردم، امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند: «از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در جبهه خدمت کنی.»، من چه عکس العملی نشان خواهم داد؟ 🌷....اگر ناراحت و غمگین شوم، پس معلوم می‌شود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکرده‏‌ام. ولی اگر برایم فرقی نداشت، مشخص می‏‌شود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از هوای نفس قبول کرده‏‌ام و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم. چون دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند، برایم فرقی ندارد، لذا قبول کردم." 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج حسین بصیر (قائم مقام فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا) 📚 کتاب "پا به پای باران"، ص ۵۸ ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفرج ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! .... 🌷قبل از شروع کار به آقا ابوالفضل علیه‌السلام سلامی کردیم. هنگام تفحص وقتی پاکت بیل بالا آمد، در ابتدا با یک دست مصنوعی مواجه شدیم؛ دست آن شهید از کتف تا انگشتان مصنوعی بود که داخل اورکتش دیده می‌شد. شهید را پایین گذاشتیم؛ دست دیگر این شهید در عملیات محرم قطع شده بود؛ مدارک او را بررسی کردیم، نامش «احمد صداقتی» از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) اصفهان بود. در پیکر شهید صداقتی چند نشانه از آقا ابوالفضل العباس(ع) پیدا کردیم؛ این‌که.... 🌷این‌که دو دست شهید قطع شده بود و سر ایشان هم از فرق شکافته شده بود. همه این‌ها نشانه سلام ما به آقا ابوالفضل(ع) در ابتدای کارمان بود. شهید احمد صداقتی ارادت خاصی به آقا ابوالفضل(ع) داشت؛ او در عملیات محرم فرمانده گردان امام جعفر صادق(ع) بود؛ در حین عملیات، فرماندهی گردان حضرت زهرا(س) هم به دلیل درگیری شدید و شهادت رزمندگان این گردان، به شهید صداقتی واگذار ‌کردند. [پیکر شهید احمد صداقتی بعد از ۳۰ سال با دست‌های قطع شده و فرق شکافته تفحص شد.] 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد صداقتی : جستجوگر نور آقای حاج جعفر نظری ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مرگ ذلت بار ابولهب 🌾ابورافع گويد: من غلام عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بودم ، خانواده ما يعنى من و عباس ام الفضل همسر عباس قبول اسلام كرديم ولى عباس ايمان خود را پنهان مى داشت . 🌾وقتى كه جنگ بدر پيش آمد، عباس در (ظاهر) سپاه دشمن شركت كرد ولى ابولهب عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جاى خود، عاص بن هشام را فرستاد. 🌾در جنگ بدر بسيارى از سران كفر، كشته شدند و بقيه با شكست مفتضحانه به مكه برگشتند. من آدم ناتوانى بودم در حجره اى كنار زمزم ، تيركمان مى ساختم ، در محل كارم نشسته بودم ، ام الفضل همسر عباس نيز نزد من نشسته بود، و خوشحال بوديم كه خبر خوشى از جنگ بدر در مورد پيروزى مسلمانان رسيده است ، در اين ميان ناگهان ديدم ابولهب در حالى كه پاهايش را به زمين مى كشيد، نزد ما آمد و پشت به ما كرد و نشست . 🌾در اين هنگام گروهى آمدند و فرياد مى زدند اين ابوسفيان است كه به پيش ‍ مى آيد، ابولهب تا ابوسفيان را ديد، صدا زد ((بيا نزد من اى پسر برادر، خبرها نزد تو است )). 🌾ابوسفيان نزد ابولهب نشست و جريان جنگ بدر را شرح داد و گفت : مسلمانان ، بزرگان ما را كشتند و ما سخت از دست آنها شكست خورديم و گروهى از ما را اسير كردند، سوگند به خدا در عين حال سپاه خود را سرزنش نمى كنم ، زيرا ما در اين جنگ مردانى سفيدپوش سوار بر اسب هاى ابلق بين آسمان و زمين مى ديديم كه در برابر آنها هيچ كارى نمى شد انجام داد. 🌾در اين هنگام گفتم : آنها فرشتگان بودند. ابولهب آنچنان از شنيدن اين سخن ناراحت شد كه برخاست و ضربه محكمى به صورتم زد كه نقش بر زمين شدم و مرا به باد كتك گرفت . ام الفضل ناراحت شد و ستون حجره را كشيد و محكم بر سر ابولهب زد، به طورى كه شكاف عميقى در سر ابولهب پيدا شد و گفت : حال كه مولاى ابورافع (عباس ) در سفر است ، تو با او اين چنين بدرفتارى مى كنى ؟ 🌾ابولهب برخاست با كمال ذلت و خفت به خانه خود رفت و بعد از اين جريان بيش از هفت شب نماند كه از دنيا رفت و دق مرگ شد. بيمارى واگير ((عدسه )) پيدا كرد، مردم اين بيمارى را مانند طاعون مى دانستند و جراءت نمى كردند نزد بيمار بروند تا خودشان مبتلا نگردند. 🌾دو شب جنازه ابولهب ماند، حتى پسرانش ترسيدند كنار جنازه اش بروند، بوى تعفن بدن او لحظه به لحظه زياد مى شد، سرانجام مردى از قريش نزد پسران ابولهب آمد و گفت : آيا شما خجالت نمى كشيد، چرا بدن پدرتان را بر نمى داريد، بوى بد او همه جا را گرفته است . آنها گفتند: ما مى ترسيم خود نيز به اين بيمارى گرفتار شويم ، او گفت : من شما را كمك مى كنم ، از دور بر بدن ابولهب آب پاشيدند، سپس بى آنكه بدنش را دست بزنند آن را روى چوبى گذاشته و از خانه بيرون آوردند و به دورترين نقاط مكه بردند و به زمين گذاشتند و از دور آنقدر سنگ و كلوخ به روى بدن وى ريختند تا بدن زير آن سنگ ها و كلوخ ‌ها پنهان گرديد. ✾📚 @Dastan 📚✾
داستانک معنوی 🗯جوانی میگفت در یک کتاب درسی تجدید شده بودم و شهریور ماه بود که رفته بودم امتحان بدم، 🗯معلمم را دیدم،و بهم گفت فلانی یادته چقدر بهت گفتم درس بخون؟ چرا نخوندی؟ و مرا سرزنش کرد 🗯امتحان که تموم شد و از جلسه امتحان بیرون رفتم، نمیدونم چی شد که یاد قیامت افتادم! 🗯با خودم گفتم این معلمم بود که فقط بخاطر یک تجدید شدن در کتاب درسی سرزنشم کرد و اینگونه شرمنده و پیشمان شدم 🗯درحالی من باز فرصت امتحان دادن دارم،و حتی من بدون دپیلم و با کارنامه ردی و تجدیدی هم میتوانم در این دنیا زندگی کنم 🗯اما در قیامت وقتی خدا گناهانم را بخواند چه خواهم گفت؟دیگه اونجا راه برگشتی نیست، فرصت جبرانی نیست! 🗯آیا ارزش دارد با انجام لذت های پوچ و دوری از دین ،هم این دنیای خود و هم آخرت خود را تباه کنیم ... ‼️به راستی که یادمان رفته برای چه آفریده شده ایم! ☘وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون ِ 🌹(ذاریات/56)🌹 🌼جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‌ام. ☘يَقُولُ يٰا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيٰاتِي☘ 🌹﴿فجر/۲۴﴾🌹 🌼(در قیامت)خواهد گفت: «ای کاش براى زندگى خود[خیرات و حسناتی] پیش فرستاده بودم ✾📚 @Dastan 📚✾