eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 چشم روشنی شب عید‌ ‌در ماه های گذشته که با مردم زلزله زده خوی همدل و همراه بودیم، خاطرات بسیار زیبایی رو به جا گذاشتیم.‌ ‌ ✅️ حالا میخواهیم با کمک دوباره شما عزیزان اینبار دل ۸ زوج رو شاد کنیم و هزینه جهیزیه این عزیزان رو در شهرستان زلزله زده خوی تامین کنیم. ‌ 💳 شماره کارت جمعیت امام رضایی‌ها:‌ 5041-7270-1063-2337 🔷️ کمک به تهیه جهیزیه از طریق لینک‌👇 https://ppng.ir/d/CchC@emamrezaeeha_ir
🔆شخصى به نام سليمان ديلمى مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم ، فلانى در عبادت ، و ديندارى چنين و چنان است ... (او را محضر امام تعريف كردم .) امام صادق عليه السلام فرمود: عقلش چگونه است ؟ عرض كردم : نمى دانم . 🌾امام فرمود: ((ان الثواب على قدر العقل )) به راستى پاداش عمل به اندازه عقل است . آن گاه فرمود: 🌾مردى از بنى اسرائيل در مكانى بسيار سر سبز و خرم ، كه داراى درختان بسيار و چشمه هاى گوارا بود خدا را پرستش مى كرد. فرشته اى از آنجا مى گذشت ، او را ديد، عرض كرد: 🌾پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب اين بنده ات را به من نشان بده ! خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد ثواب مرد به نظر فرشته خيلى اندك آمد لذا تعجب كرد كه چرا با آن همه عبادت ثوابش كم است خداوند فرمود: برو پيش او و با وى همنشين باش تا قضيه برايت روشن گردد. 🌾فرشته به صورت انسانى نزد او آمد. عابد از او پرسيد: تو كيستى ؟ فرشته پاسخ داد: 🌾من بنده عابدى هستم ، چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم آمده ام كه در اينجا خدا را با هم پرستش كنيم . فرشته آن روز را با عابد به سر آورد. صبح روز ديگر به عابد گفت : 🌾عجب جاى خوش آب و هوا و باصفايى دارى ؟ كه تنها شايسته عبادت است . عابد گفت : آرى ! از هر لحاظ خوب است ، ولى اينجا يك عيب دارد. فرشته پرسيد: آن عيب كدام است ؟ گفت : 🌾كاش خداى ما الاغى داشت ! اگر پروردگار ما الاغى داشت او را در اينجا مى چرانديم كه اين گياهان سرسبز و خرم ضايع نمى شد. فرشته پرسيد: - آيا پروردگار تو الاغ ندارد. 🌾عابد گفت : آرى ! اگر الاغى داشت ، اين علف ها تباه نشده و بى فايده از بين نمى رفت . خداوند به فرشته وحى نمود كه من به اندازه عقل او پاداش مى دهم ، (براى اينكه عقلش كم است ، پاداشش نيز اندك است ). ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆از دزدی بادمجان تا ازدواج 🦋شیخ علی طنطاوی تعریف میکند: یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام «مسجد جامع توبه» که مشهور است. جوانی طالب علم، بسیار فقیر و مشهور به عزت نفس بود. او ساکن اتاقی در مسجد بود. دو روز بر او گذشته بود و غذایی نخورده بود؛ توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است. 🦋با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست؛ بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود. 🦋این مسجد در یکی از محله‌های قدیمی واقع شده و در آن‌جا خانه ها به سبک قدیم به هم چسبیده و پشت بامهای خانه ها به هم متصل بود به طوری که میشد از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید، دید چند زن در آن است، چشم خودش را پایین انداخت و دور شد. به خانه بعدی که رسید دید خالی است و بوی غذایی مطبوع از آن خانه می‌آمد. وقتی بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد. 🦋این خانه یک طبقه بود و از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید. فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان‌های شکم‌پر (دلمه‌ای) قرار دارد؛ یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد. گازی از آن گرفت، تا می‌خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. با خودش گفت: پناه بر خدا، من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟ 🦋از کار خودش خجالت کشید. پشیمان شد، استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود، سراسیمه بازگشت. وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد درحالیکه از شدت گرسنگی نمی‌توانست بفهمد استاد چه می‌گوید. 🦋وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. زنی کاملا پوشیده پیش آمد و با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت‌هایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت. 🦋صدایش زد و گفت: تو متاهل هستی؟ جوان گفت: نه، شیخ گفت: نمی‌خواهی زن بگیری؟ جوان خاموش ماند، شیخ باز ادامه داد، به من بگو می‌خواهی ازدواج کنی یا نه؟ جوان: پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم، چگونه ازدواج کنم؟ 🦋شیخ گفت: این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشناست. کسی را ندارد، نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر و او را با خودش آورده؛ او اکنون در گوشه‌ای از این مسجد نشسته. این زن خانه شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است؛ اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسان‌های بد طینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ 🦋جوان گفت: بله استاد رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش مثبت بود. 🦋آن‌ها به عقد یکدیگر درآمدند. عموی زن به او گفت: دست شوهرت را بگیر. سپس آن دو را به طرف خانه زن راهنمایی کرده و از آنان خداحافظی کرده و رفت. زن و شوهر وقتی وارد خانه شدند، زن نقاب از چهره‌اش برداشت. 🦋جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه شد. الله اکبر. این همان خانه‌ایست که واردش شده بودم. زن از او پرسید : چیزی برای خوردن میل داری؟ 🦋گفت: بله. پس سر دیگ را برداشت. نگاهی به درون آن انداخت و با تعجب گفت: عجیب است. چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟ مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش باز گفت. 🦋زن گفت: این نتیجه امانتداری و تقوای توست. از خوردن بادمجان حرام خویشتن‌داری نمودی؛ اکنون خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را بر تو حلال نمود. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ پیشِ مردم کج مکن" گردن" که حیرانت کنند... آبرویت برده و بدتر پریشانت کنند... 👈👌سفره دل باز کن درهنگام سجود، پیشِ " الله" کن گدایی،تا که "سلطانت" کند.. ✾📚 @Dastan 📚✾
💫🌟شهیدی که بعد از نماز شب در جبهه ملائک الهی را دیده بود. 🌷🇮🇷شهیددفاع‌مقدس، جلیل ملک‌پور هنوزجوان بود که ساواک او را دستگیر کرد عکس شاه را در مدرسه پاره کرده بود. از عملیات چزابه وارد جنگ شد.در همه عملیات ها حضور داشت واعجوبه کارهای اطلاعاتی و شناسایی بود از هیچ چیز نمی‌ترسید‌.توکل عجیبی داشت.در کربلای ۴ جان یک گردان را نجات داد و به شهادت رسید. مدتی بعد‌ پیکراو پیدا شد اما بدون پلاک هیچ کس او را نمی شناخت قرار بود با شهدای گمنام به تهران برود اما به سراغ پدرش آمد و گفت که پیکرش کجاست. 📝🌷قسمت‌هایی از وصیت نامه شهید ⭐️خیلی هوشیار باشید.صحبت‌های بیهوده نکنید شما اگر سخنی را به اشتباه بگوییدکه به ضرر اسلام باشد باید در صحرای قیامت جواب دهی. امروز آبروی اسلام و مسلمین به دست شماست. ⭐️جنگ بالا و پایین دارد پیروزی و شکست دارد که البته برای ما شکست زمانی است که هوای نفس بر ما غلبه کند. 🌟امام حسین علیه السلام در کربلا فریاد هل من ناصر را بلند کرد، دوستان مگر شما نمی گفتید ای کاش کربلا بودیم امروز راضی نشوید که امام تنها بماند نگذارید‌کربلا تکرار‌شود‌پس‌بایدخودسازی را شروع کنیم. در جهاد اکبر با تمام توان به پیش رویم. 🌟مراقب باشید در جنگ تبلیغاتی شکست نخوریم در حال حاضر منافقین ساکت هستند، اما روزی خواهد آمد که آنها فعال می شود. نگذارید به روی صحنه بیایند. 🌟سخنان رهبر را گوش کنید. پیرو خط ولایت باشید. 🌟وصیت عمل انسان است.آن که باید ببیند می‌بیند .زندگی‌میدان معامله‌است. باید همیشه ببینیم که چه داده‌ایم و چه گرفته‌‌ایم ✾📚 @Dastan 📚✾
💠داستان عجیب اثرات صلوات زیاد 🔸مرحوم ملا علی همدانی عارف بزرگی بود درهمدان ازدوستان حضرت امام ره‌ بودند وهرهفته جلسه روضه ای داشتند به یکباره متوجه شدندبین این مردم یک نفر بوی عطرعجیبی میدهدو گفتندمن فهمیده بودم که این بوی عطر زمینی نبود وهرکسی نمیتوانست آن را بفهمد 🔸بالاخره یک روز اورا کنارکشیدم و از او پرسیدم این چه عطری است که شما میزنیدگفت بخدا قصم من هیچ عطری نمیزنم و مرحوم همدانی اصرار کردند و گفتند باید به من بگویی چکاری انجام میدهی 🔸آن بنده خداهم قسم میخورد که عمل خاصی انجم نمیدهد فقط زیاد بر محمد و آل او صلوات میفرستد 🔸و گفت یک شب پیامبر صلی الله را در خواب دیدم و من درجمعیتی بودم پیامبر فرمودند کسی که زیاد برمن صلوات میفرستد بلندشود اما من تردید داشتم وبلند نشدم و بار دوم و سوم بازکسی از جایش بلند نشد 🔸گفتیم یا رسول الله خودتان مشخص کنید که این چه کسی است و پیغمبر آمدند و روبروی من ایستادند و شروع کردند به بوسیدن من وسر روی من رابوسیدندو از آن شب به بعد من همیشه این بوی خاص رامیدهم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆زبانم لال اگر از رسول خدا(ص ) نشنيده باشم !   🌼ابو مسلم مى گويد: روزى با حسن بصرى و انس بن مالك به در خانه امّسلمه (همسر رسول گرامى ) رفتيم . انس كنار در خانه نشست . من با حسن بصرى وارد منزل شديم . حسن بصرى سلام كرد و امّسلمه پاسخ داد. بعد پرسيد: - توكيستى فرزندم ؟ گفت : - من حسن بصرى هستم . فرمود: - براى چه آمده اى ؟ گفت : 🌼- آمده ام حديثى از رسول خدا(ص ) درباره على بن ابى طالب (ع ) برايم بگويى . امّسلمه فرمود: 🌼- به خدا قسم حديثى به تو خواهم گفت كه آن را با اين دو گوشم از پيامبر خدا شنيده ام ، كر شوم اگر دروغ بگويم ! و با اين دو چشمم ديدم ، كور شوم اگر نديده باشم ! و قلبم آن را به خاطر سپرد، خداوند مهرش بزند اگر گواهى ندهد! و زبانم لال شود اگر از رسول خدا(ص ) نشنيده باشم كه ايشان به على بن ابى طالب (ع ) فرمود: 🌼يا على ! هر كس روز قيامت در پيشگاه خداوند حاضر شود و ولايت تو را انكار كند، در صف مشركان و بت پرستان قرار مى گيرد. در اين حال ، حسن بصرى گفت : - الله اكبر! شهادت مى دهم كه حقا على بن ابى طالب (ع ) سرور من و سرور همه مؤ منان است . 🌼هنگامى كه از منزل امّسلمه بيرون آمديم ، انس بن مالك به او گفت : - چرا تكبير گفتى ؟ حسن بصرى حديث امّسلم را نقل كرد سپس گفت : 🌼من از عظمت مقام على (ع ) تعجب كردم و تكبير گفتم . در اين وقت انس ‍ بن مالك خادم پيغمبر(ص ) خدا اظهار داشت : - اين حديث را رسول خدا(ص ) سه يا چهار بار فرموده است . ✾📚 @Dastan 📚✾
AudioCutter_مداحی_آنلاین_حکایت_امام_حسین_و_جوان_عراقی_استاد_عالی.mp3
2.19M
🎬عنایت خاص امام حسین علیه‌السلام به جوانی که خادم پدر و مادرش بود ✾📚 @Dastan 📚✾
➣ 📜 هــر چه ڪُنی به خــود ڪُنی! بهــشت و دوزخ در این جـهان در دسـتان‌خود ماست نیڪی پاسـخِ نیڪی و بدی ســـــزای بدی است زندگی ما حاصل اعمالِ ماست. وقــتی مـن ڪارِ خـوبی میڪنـم احــــساس خوبی دارم وقتی من ڪارِ بدی میڪنم عـذاب وجـدان دارم این دیـــن من است...! 📒 ســوره اســـراء آیه ۷ 🌹🌹منبرهای عالی 🌹🌹 🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
📍کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمیگذارد، احمق نیست، 👈منظم و محترم است. 📍کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض میدهد یا ضامن وام آنها میشود و به دروغ نمیگوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست، 👈کریم و جوانمرد است. 📍کسی که از معایب و کاستی های دیگران،میگذرد و بدی ها را نادیده میگیرد، احمق نیست، 👈شریف است. 📍كسی كه در مقابل بی ادبی و بی شخصيتی ديگران با تواضع و محترمانه صحبت میكند و مانند آنها توهين و بد دهنی نمیكند، احمق نيست، 👈مودب و باشخصيت است. 📍کسی که به حرف های پشت سرش زده میشود اهمیت نمیدهد، بی خبر نیست، 👈صبور و با گذشت است. " انسان بودن هزينه سنگينی دارد " ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍂امام صادق (ع) به همراه بعضی از اصحاب و دوستان خود، برای انجام مناسک حجّ خانه خدا، به سوی مکه معظّمه حرکت کردند. 🍃در مسیر راه، جهت استراحت در محلّی فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضی از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را و بی ارزش می کنید؟ 🍃یکی از افراد از جا برخاست و گفت: یاابن رسول اللّه! به خداوند پناه می بریم از این که خواسته باشیم به شما بی اعتنائی و توهینی کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم. 🍂حضرت صادق (ع) فرمود: چرا، تو خودت یکی از آن اشخاص هستی ✨آن شخص گفت: پناه به خدا، من هیچ جسارت و نکرده ام. 👈حضرت فرمود: وای بر حالت، در بین راه که می آمدی در نزدیکی جُحفه، تو با آن شخصی که می گفت: مرا سوار کنید و با خود ببرید، چه کردی؟ 🔆و سپس حضرت افزود: سوگند به خدا، تو برای خود دانستی، و حتّی سر خود را بالا نکردی؛ و او را و با حالت بی اعتنائی از کنار او رد شدی! و سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس به یک فرد مؤ من و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنائی کرده است؛ و و حقّ خدا را ضایع کرده است. 🔹منبع: کافی، ج 8، ص 88 - وسائل الشّیعة: ج 12، ص 27 ✾📚 @Dastan 📚✾