eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
°•°•° دعا ، آسمان را می‌شکافد... بالا و بالا می‌رود تا جایی که خدا را ملاقات می‌کند! آنجاست که می‌گویند خدا عاشق نجوای بندگان خویش هست... طوری دعا کنید و مطمئن باشید که خدا آن را می‌شنود... برای هم دعا کنیم.🕊✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️ بار الها🤲 دردهای عزیزان را درمان باش نور امید خود را بر دل هاشان بتابان خانه هاشان را سرشار از امید کن... وعاقبت همه را ختم به خیر کن آمیـــن یا رَبَّ 🙏 شب بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
AudioMix_15-07-22_22-43-33-589_15-07-22_22-43-46-459_15-07-22_22-46-01-838.mp3
14.81M
🔴عزت نفس ۸ بعدی،تقویت هوش کلامی 🟡صدا سازی،اتیکت آداب معاشرت 🔴 ارتباط موثر، ، 🟡ساختارکلام،اصول سخنرانی تاثیرگذار 🔴متقاعد سازی 🟡حاضرجوابی های مودبانه و به جاوارد جمع بزرگ 600 هزار نفره ما بشید👇 https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌نیایش صبحگاهی🌸 💫 ✨پروردگارا... 🌸عطای امروزِ تو به ما مهربانی باشد 🕊برایمان کافیست 🌸آنجا که دل باصفا باشد 🕊انسانِ بی وفا نیست ✨معبودا... 🌸هدیهء امروز تو به ما 🕊تواضع و بخشش باشد 🌸یادم هست گفتی 🕊جایی که بخشش باشد 🌸دشمنی و کینه وجود ندارد 🕊ای یزدان پاڪ بی همتا 🌸امروز را به ما عنایت کردی 🕊پس توانایی شکر را نیز به ما عطا کن. سلام صبحتون بخیر🌺🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ســـلام 🍁صبحتون ☕️بانشاط و پراز رحمت وبرکت ☕️امیدوارم آسمون 🍂زندگیتون پرنور باشه ☕️وپراز شادی ☕️و حس خوشبختی 🍁همه حال همراهتون باشه صبح زیباتون بخیر🍁☕️🍂 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆گهواره آرام بخش ابراهيم پسر مهزم مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، شب به خانه ام كه در مدينه بود برگشتم ، بين من و مادرم بگو و مگو شد و من به مادرم درشتى كردم فرداى آن شب پس از نماز صبح ، به خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم ، پيش ‍ از آن كه سخنى بگويم به من فرمود: اى پسر مهزم ! با مادرت چه كار داشتى كه شب گذشته با او به درشتى سخن گفتى ؟ آيا نمى دانى رحم او منزل سكونت تو و دامنش گهواره آرام بخش تو بود و پستانش ظرفى بود كه از آن شير مى خوردى ؟ 📚بحار: ج 74، ص 76. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شخصيّتى غريب در دنيا محدّثين و مورّخين روايت كرده اند: هرگاه دردها و غم هاى جامعه براى مولاى متّقيان ، اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام غير قابل تحمّل مى گشت ؛ و مى خواست درد دل خود را بيان نمايد با خود زمزمه و درد دل مى نمود. و آن حضرت معمولا به تنهائى از شهر كوفه خارج مى شد و حوالى بيابان غَرىّ نجف اشرف گوشه اى را بر مى گزيد؛ و روى خاك ها مى نشست و دردهاى درونى خود را با آن فضاى ملكوتى بازگو مى نمود. در يكى از روزهائى كه حضرت به همين منظور رفته بود، ناگهان شخصى را مشاهده كرد كه بر اشترى سوار و جنازه اى را جلوى خود قرار داده است و به سمت آن حضرت در حركت مى باشد. همين كه آن شخص شتر سوار نزديك حضرت امير عليه السلام رسيد، سلام كرد و حضرت جواب سلام او را داد و سؤال نمود: از كجا آمده اى ؟ پاسخ داد: از يمن آمده ام . امام عليه السلام فرمود: اين جنازه اى كه همراه دارى كيست ؟ و براى چه آن را به اين ديار آورده اى ؟ در پاسخ گفت : اين جنازه پدرم مى باشد، او را از ديار خود به اين جا آورده ام تا در اين مكان دفن نمايم ، امام علىّ عليه السلام اظهار نمود: چرا او را در سرزمين خودتان دفن نكرده اى ؟ در پاسخ اظهار داشت : چون پدرم قبل از مرگ خود وصيّت كرده است كه او را براى دفن به اين جا بياوريم ؛ همچنين پدرم گفته بود: در اين سرزمين مردى دفن خواهد شد كه در روز قيامت جمعيّتى را به تعداد طايفه ربيعه و مُضر يعنى ؛ تعداد بى شمارى را شفاعت نموده و از عذاب جهنّم نجات مى دهد؛ و ايشان را اهل بهشت مى گرداند و شفاعتش در پيشگاه خداوند پذيرفته است . حضرت اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام سؤ ال نمود: آيا آن مرد را مى شناسى ؟ آن شخص گفت : نه ، او را نمى شناسم . فرمود: به خداوندى خدا! من همان شخص هستم . و امام عليه السلام اين سخن را سه بار تكرار نمود و سپس جنازه را به كمك يكديگر در آن سرزمين دفن كردند.   📚ارشاد القلوب ديلمى : ص 440، بحارالا نوار: ج 82، ص 68، ح 5، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 311، ح 2. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه نمیدونین تو خونه با چی بازی کنید، و یا وقت و هزینه کافی برای بردن کودکتون به ندارید، پیشنهاد میکنم حتما عضو این کانال بشید. 🎯 مرجع بهترین و جدیدترین برای افزایش خلاقیت و ⛵️ بازی 🚕 کاردستی 🎨 نقاشی 📚 قصه شب 🌐 الگوسازی ♻️ اوریگامی 🔢 آموزش ریاضی به روش مونته سوری لطفا بعد از ورود به کانال، روی گزینه «پیوستن» پایین صفحه بزنید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/993853440C44cdd49eab اگر بچه ی زیر ۱۱ ساله دارید این کانالو از دست ندین☺️👆 ⛔️کپی بنر حرام⛔️
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 "متنى از جنس طلا" ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟! گفت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم : ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•° هیچ درختی تموم سال شکوفا نیست درمورد خودت صبور باش :) ✾📚 @Dastan 📚✾
...🕊 بچه ی تهران بود،متولد ۱۳۷۴ حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت(ع) دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه سال ۹۴ در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود،رسید. مادر شهید : شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم.  حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.  صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.  به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم،احساس می‌کردم مهمان داریم. . ‌ عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند.  وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.  من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.... " : جمله ی آخر شهید دهقان : " به قول شهید آوینی شهادت بال نمیخواد حال میخواد.این جمله ی آخر منه" ✾📚 @Dastan 📚✾