eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆منصور عمار و قاضى بغداد منصور عمار از رهگذرى كه سراى قاضى بغداد در آن بود عبور ميكرد. در خانه باز بود. منصور جلو در ايستاد و بدرون منزل نظرى افكند. ديد سرائى است بس وسيع و مجلل . داخل منزل شد و تمام قسمتهاى آنرا با دقت نگاه كرد. توجه منصور به اطاقهاى مفروش ، ظروف عالى ، غلامان و خدمتگزاران متعدد جلب شد و حيرت زده آنهمه خودآرائى و تجمل را نگريست سپس آب وضو خواست . يكى از غلامان آفتابه بزرگى را پر كرد و نزد او برد. منصور در نقطه اى كه قاضى بغداد ميديد نشست و آغاز وضو نمود ولى دستها را از بازو شست و پاها را از زانو. قاضى گفت اى منصور اين چه اسراف است كه ميكنى و چرا اينهمه آب را بهدر ميدهى ؟ منصور گفت اى قاضى تو كه زياده روى در آب مباح را اسراف ميخوانى درباره اين سرا و بوستان با اين همه تجمل و اسباب كه خدا ميداند پول آنها از كجا آمده است چه ميگوئى ، آيا اسراف نيست ؟ تو كه احتياجاتت با يك منزل كوچك و دو خدمتگزار برآورده ميشود چرا اينقدر زياده روى ميكنى و اينهمه و بال را بردوش ميكشى ؟ قاضى از سخن منصور بخود آمد، از عيب اخلاقى خويش آگاه شد، زندگى آميخته به اسراف را بر هم زد، و از آن پس ‍ روش معتدلى در پيش گرفت . 📚جوامع الحكايات ، صفحه 201 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌻💛 اتفاقا حرف را باید زد، خشم را باید بروز داد، دلخوری را باید مطرح کرد، سوتفاهم را، کدورت را، اندوه را... هرچند در محترمانه‌ترین و سنجیده‌ترین حالت ممکن، اما باید واکنش داد، باید گفت، باید برون‌ریزی کرد. نوشته‌بود: "بدخیم‌ترین بیماری‌ها، معمولا آدم‌های تو دار و مراعات‌کننده‌ی افراطی را درگیر می‌کند" و من بعد از خواندن این جمله، از خودم قدردانی کردم بابت تک تک زمان‌هایی که حتی اگر مضحک به‌نظر می‌رسید و دلخوری‌ام کوچک بود، ولی حرف زدم و اعتراض کردم و ایستادم تا همان مسئله‌ی کوچکِ در دلم مانده را حل کنم. که جنگیدم تا بفهمند منی که زود دلگیر می‌شوم و حرفم را می‌زنم، به مراتب بهتر از کسی‌ست که با یک لبخند بدرقه‌شان می‌کند و پشت سر، لکه‌ی کدورتی که به دل گرفته و از آن حرف نزده را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند. من همیشه از اندوه‌های مانده و بیات شده بیزار بودم و حتی اگر بی‌معنی و کودکانه به نظر می‌رسید، باز هم می‌ایستادم و بر سر ساده‌ترین و ریزترین جزئیات معاشرتم با آدم‌ها، مذاکره می‌کردم و تا گره ذهنی‌ام برطرف نمی‌شد، میدان را ترک نمی‌کردم. من همیشه ترجیح داده‌ام در کوتاه‌مدت بیقرار و ناآرام باشم و در دراز مدت، آرام... منِ عزیزم! خوب می‌کنی که به سبک خودت پیش می‌روی و معادله‌ی دلخوری‌ها را در لحظه حل می‌کنی و نمی‌گذاری برای روزی، جایی و وقتی که اسفنج کدورت‌ها، به قدر کافی خیس خورد و بزرگ شد، آن‌وقت از دلخوری‌های ته گرفته‌ات پرده برداری. خوب می‌کنی زود از ناراحتی‌ات صحبت می‌کنی و آگاهی به این که با گذار زمان، تمام حرف‌های نزده را باید فریاد زد و تو بیزاری از فریاد زدن... خوب می‌کنی که هوشمندانه و عاقلانه رفتار می‌کنی منِ عزیزم، خوب می‌کنی. ✾📚 @Dastan 📚✾
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بدون اصلاح نفس و ارتباط با نمایندگان خدا کارمان درست نمی‌شود!» ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نماینده‌های خدا (اهل‌بیت علیهم‌السلام) ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی‌شود؛ 🔹تا رابطه ما با ولی‌امر، امام زمان صلوات‌الله‌علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می‌شود؟! ♦️بدون اصلاح نفس؟ [آیا] می‌شود تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست بشود؟ 🔸تا در عالم راشی و مرتشی و رائش (رشوه‌دهنده و رشوه‌گیرنده و واسطه رشوه) هست کار تمام می‌شود؟! 📚 کتاب «بشارت از حضرت حجت علیه‌السلام»، ص٢١٢ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت حجت، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔔 👈دو چــــيز انـــــسان را نــوازش می‌ڪــند: يڪی زدن خـــــداست ديگری گوش سپردن به صدای او. ⇍اولے در نـــــيايش ⇍دومے در سڪوت! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الهی 🌸یاورمان باش ✨تامحتاج روزگار نباشیم 🌸همدممان باش ✨تاکه تنهای روزگار نباشیم 🌸کنارمان بمان ✨تا که بی کس روزگار نباشیم 🌸وخدایمان باش ✨تا بنده این روزگار نباشیم شبتون بخیر ✨🌸 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘امیدوارم روزتـون با نشاط ⚘ لبتون پر از تبسم ⚘ قلب تـون پـر از نـور ⚘روزگـارتـون شیـرین ⚘و نعمت های ⚘الهی نصیبتون بـاد سلام صبحتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عطش انتقام يزيد بن ابى مسلم در حكومت حجاج بن يوسف مقام رفيعى داشت . او منشى مخصوص بود ولى در تمام امور مداخله ميكرد. زمان خلافت سليمان بن عبدالملك مطرود و مبغوض گرديد و از كار بركنار شد. روزى او را در حالى كه به زنجير بسته بودند نزد خليفه آوردند. مورد تحقيرش قرار داد و زبان به اهانت و شماتش گشود و گفت من روزى به اين بدى نديده ام . لعنت خداوند بر آن مرد باد كه زمام كارها را بدست تو سپرد و اداره امور خويش را در اختيارت نهاد. يزيد گفت يا اميرالمؤ منين چنين مگوى چه آنكه تو در حالى مرا مى بينى كه اقبال از من روى گردانده و بتو روى آورده است . اگر در روز قدرت مرا ميديدى آنچه كه امروز در من كوچك ميشمارى بزرگ ميشمردى و هر چه را كه حقير مينگرى خطر مى ديدى . خليفه گفت راست ميگوئى ، بنشين اى بى مادر، يزيد نشست . سليمان دوباره با زبان اهانت گفت : يزيد، گمان تو درباه حجاج چيست ؟ بنظرت آيا او هم اكنون در جهنم سرنگون است يا آنكه در قعر آتش مستقر شده است ؟ گفت يا اميرالمؤ منين در حق حجاج چنين مفرماى چه او بخاندان شما كمال علاقه را ابراز كرد و حتى از خون خود دريغ نداشت . به دوستان شما ايمنى بخشيد و دشمنانتان را خائف ساخت . او در قيامت طرف راست پدرت عبدالملك است و در طرف چپ برادرت وليد. هم اكنون شما هر جا كه ميخواهى او را جاى ده . خليفه از سخنان موهن و تلافى جويانه يزيد سخت ناراحت شد، صيحه زد، فرياد كشيد، و گفت از اينجا بيرون شو و راه لعنت خدا را در پيش گیر 📚مروج الذهب ، جلد 3، صفحه 177 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆زندگى فقيران ابوبصير گفت بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم كه يكى از شيعيان شما كه مردى پرهيزكار است بنام عمر پيش عيسى بن اعين آمد و تقاضاى كمك كرد با اينكه دست تنگ بود عيسى گفت نزد من زكوة هست ولى بتو نميدهم زيرا ديدم گوشت و خرما خريدى و اين مقدار خرج اسرافست . آنمرد گفت در معامله اى يك درهم بهره من گرديد يك سوم آنرا گوشت و قسمت ديگر را خرما و بقيه اش را بمصرف ساير احتياجات منزل رساندم . حضرت صادق عليه السلام افسرده شد و مدتى از شنيدن اين جريان دست خود را بر پيشانى گذاشت پس از آن فرمود: خداوند براى تنگدستان سهميه اى در مال ثروتمندان قرار داده بمقداريكه بتوانند با آن بخوبى زندگى كنند و اگر آن سهميه كفايت نميكرد بيشتر قرار ميداد از اينرو بايد بآنها بدهند بمقداريكه تاءمين خوراك و پوشاك و ازدواج و تصدق و حج ايشانرا بنمايد و نبايد سخت گيرى كنند مخصوصا بمثل عمر كه از نيكوكارانست . 📚شرح من لايحضر كتاب زكوة ، ص 36 ✾📚 @Dastan 📚✾
رفاقت با خدا ✍ به صمیمی‌ترین رفقا، که دقت کنی، می‌بینی چقدر شبیه هم فکر می‌کنند، شبیه هم حرف می‌زنند، شبیه هم رفتار می‌کنند، حتی شبیه هم می‌خندند • هرچه شبیه‌تر می‌شوند؛ بیشتر به هَم خو می‌گیرند، و بیشتر به هم اعتماد می‌کنند، و همین روز به روز بر میزان محبتشان می‌افزاید. • ماجرای همین رفقای صمیمی است؛ ماجرای ما و خدا. نه به عبادت و سجاده نشینی‌مان محتاج است، نه به اطاعت و فرمانبریِ‌مان! • درست از لحظه‌ای که خلقمان کرده، قصد نموده از صمیمی‌ترین رفقایش قرارمان دهد، یعنی از شبیه‌ترین رفقایش. • و از همین روست که انبیاء و اولیائش را، دستِ پُر به سویمان روانه کرده، تا راه و چاهِ این رفاقت را یادمان دهند. • و خوشبخت آنکه نمی‌ترسد و ساعت‌ها خود را روی سجاده با چنین رفیقِ بی‌همتایی تنها می‌گذارد تا حجم بیشتری از أسماء او را در خود، به فعلیّت برساند، تا به رفیقش شبیه‌تر شود! √ داستان به فصل رفاقت که رسید، دیگر ماجرا عوض می‌شود! خدا، رفیق‌بازِ عجیبی‌ست. ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° زندگےدرواقع مثل‌یڪ‌فنجان‌قھوه‌ست☕️ سیاھ‌ ؛تلخ ؛ داغ ...! اما‌میشہ‌ توش‌شیر‌ریخت‌تا‌روشن‌شہ میشہ‌شڪرریخت‌تاشیرین‌شہ‌ ومیشہ‌ڪمۍ‌صبرڪردتاخنڪ‌شہ قهوه‌؁زندگیتون‌بہ‌ڪام😻💛 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷همیشه دنبال پوتین بچه‌ها بود. آن‌قدر واکس می‌زد که برق می‌افتاد. بعد پوتین را نشان طرف می‌داد و می‌گفت: خوب من پوتین شما را واکس زدم، حقی به گردن شما دارم، یا نه؟ طرف از همه‌جا بی‌خبر می‌گفت: بله. 🌷....تسبیحی از جیبش درمی‌آورد و می‌گفت: پس باید به نیت ۱۲۴هزار پیامبر ۱۲۴هزار صلوات بفرستی! طرف برق از سرش می‌پرید و می‌گذاشت دنبالش...! 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن اصغری : سرهنگ بختیاری منبع: سایت مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃 گویند که در مجلس انوشیروان گفته شد که در هندوستان، کوهی است و درختی دارد که میوه آن درخت را هر که بخورد، حیات ابد یابد. انوشیروان حکیمی را به دنبال آن میوه فرستاد. حکیم به هندوستان رفته، بعد از جستجوی بسیار، مأیوس شده، و به دیار خود برگشت. در راه به عالمی از علمای هند رسید، دلیل آمدن به ولایت هند را بیان کرد. عالم هندی گفت که این سخن راست است ولی رمزی در اوست. آن کوه، شخصِ عالِم است و درخت، علم اوست و میوه آن درخت که حیات ابدی می دهد، عمل به علم او است و حیات ابد، زندگانی آخرت است. پس حکیم به خدمت کسری رسیده، ماجرا را عرض نمود و کسری تصدیق کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾