️ثانیه ها زیباترین
دقایق را می سازند
هرثانیه
فرصتی است برای
دگرگون کردن زندگیتان
ثانیه ثانیه های عمرتون
سرشار از عشق و امید
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عزادارى حضرت زهرا سلام الله علیها
فاضل برغانى در كتاب محزن از مرحوم حضرت علامه مقدس اردبيلى رضوان اللّه تعالى عليه نقل كرده كه علامه فرمود:
در خزينه يكى از پادشاهان كه علامه نخواسته اسم آن پادشاه را بگويد كتابى ديدم كه اين حديث را در آن كتاب با آب طلا نوشته بودند كه يحيى برمكى گفت با جابر بن عبداللّه انصارى براى زيارت آقا سيد الشهداء علیه السلام به كربلا رفتم ، شب نوزدهم ماه صفر بود كه به يك منزلى كربلا رسيديم و در آنجا فرود آمديم ، و منزل كرديم . هَمسرم خديجه در آن سفر همراهم بود، لهذا از براى او چادر و خيمه اى برپا نموديم و من با جابر در گوشه اى نشسته بودم و باهم گفتگوى فردا را كه وارد كربلا مى شويم و به زيارت آقا و مولاى خود حضرت سيدالشهداء ع فايز گرديم چه كنيم ... در اين صحبت ها بوديم كه ناگهان صداى ناله و گريه همسرم را باصداى بلند شنيدم تا صداى او را شنيدم مضطربانه بسوى خيمه او دويدم خديجه را سر برهنه و بر سينه كوبان و موپريشان مثل آدمهائى كه مصيبتى به آنها وارد شده باشد ديدم ، پريشان خاطرتر شدم سبب گريه را پرسيدم ؟
گفت يحيى بنشين تا برايت بگويم ، وقتى نشستم ، گفت : اى يحيى خواب بودم الا ن در عالم رؤ يا حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها را ديدم كه لباس سياه پوشيده و موهايش پريشان بود و گريه و ناله كنان با چهار هزار حوريه وارد زمين كربلا شدند و چون چشم حضرت زهرا سلام اللّه عليها بر قبر فرزندش مظلوم كربلا افتاد خود را بربالاى قبر آن سرور انداخت و نوحه و گريه سرداد و از سوزدل مى فرمود: اى نور ديده مادر، اى فرزند برگزيده مادر، اى شهيد بى مادر، اى غريب بى مادر، اى لب تشنه مادر، فداى حلقوم بناحق بريده ات شوم ، بعد از من اين مردم بى وفا بر تو رحم نكردند و از جد بزرگوارت شرم ننمودند، اى فرزندم ترا با فرزندان و برادران و برادرزادگان و ياورانت لب تشنه مانند گوسفندان سر بريدند، اى عزيز گرامى بعد از تو فرزندان خوردسالت را كى غمخوارى نمود و خواهرانت را چه بر سر آمد، اى فرزند بدن بى سرت را در ميان خاك و خون چگونه ببينم .
اى يحيى آن مظلومه پس از گريه و زارى بسيارى پيش كسوت حوريان كه طيبه نام داشت احضار نمود، و فرمود اى طيبه برو سر قبر پدر بزرگوارم حضرت رسول اللّه صل الله علیه وآله و سلم و بگو كه فاطمه بر سر قبر فرزندش حسين آمده كه فردا روز اربعين تعذيه دارى و عزادارى كند و انتظار قدوم شما را مى كشند به حوريه ديگر فرمود:
برو نجف اشرف و پدر حسين آقا اميرالمؤ منين علیه السلام را خبردار كن ، چون آن حوريه ها رفتند باز بى بى عالم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها خود را بر سر قبر فرزندش حسين علیه السلام انداخت و شروع به گريه و نوحه كرد، كه در اين هنگام ، ناگهان مرد محاسن سفيدى بسرعت تمام آمد و بعد از آن يك بزرگوار ديگر رسيد.
من از حوريه اى پرسيدم كه آنها چه كسانى هستند، حوريه گفت آنكه اول آمد آقا رسول اللّه صل الله علیه وآله و سلم است و آن ديگرى آقا اميرالمؤ منين على علیه السلام است و آن سبز پوش حضرت امام حسن علیه السلام مى باشد، سپس ديدم كه رسول خدا (ص) تا پاره جگرش فاطمه زهرا سلام اللّه عليها را ديد كه خود را روى قبر فرزندش حسين علیه السلام انداخته وآنطور نوحه و زارى و بيقرارى ميكند، فرمود: اى فاطمه اينقدر گريه وزارى مكن زيرا كه ساكنان ملاء اعلى را به گريه و نوحه و خروش آوردى .
حضرت زهرا سلام اللّه عليها از شدت پريشانى خاطر ملتفت كلام پدر بزرگوار خود نشد، پس حضرت رسول اللّه (ص) متوجه فرزندش امام حسن ع شد و فرمود اى فرزندم به مادرت بگو كه از سر قبر برادرت برخيزد و كمتر گريه كند، پس آن مظلوم و مهموم خدمت مادر آمد و فرمود: اى مادر منم فرزندت حسن كه جگرم را پاره پاره كردند و از گلويم بيرون آمد، اى مادر ديگر بس است از روى قبر برادرم سر بردار آن بى بى عالم سر از قبر برداشت و در حاليكه شيشه پر از آب در دست داشت . فرمود: اى فرزندم فداى جگر پاره پاره ات و حلقوم بناحق بريده برادرت شوم سپس آن شيشه را بدست امام حسن ع داد و فرمود: اى فرزندم اين شيشه را نگهدار كه آب چشم عزادران برادرت را در آن جمع كرده ام ، در اين وقت ارواح پيغمبران و رسولان و مؤ منان گروه گروه باهودجها حاضرشدند و من از حوريه اى پرسيدم كه اينها چه كسانى هستند، آن حوريه گفت آنهائى كه جلو هستند ارواح پيغمبران و آنان كه پشت سر آنها هستند ارواح مؤ منين است و آنها كه در هودجها هستند ارواح زنان مؤ منه هستند كه بخاطر كمك و يارى بى بى عالم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها در عزادارى فرزندش حسين (ع) آمده اند. سپس زنان از هودجها بيرون آمدند و در برابر بى بى زهرا سلام اللّه عليها ايستادند بر آن مظلومه سلام كردند و عزادارى و تعزيت گفتند و بر دور قبر آن مظلوم حلقه ماتم زدند و مشغول عزادارى شدند و من از خواب بيدار شدم .
📚دار السلام ، ص 495.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كبوترها
نتيجة العلماء الاعلام حاج ميرزا اسماعيل بن الحاج ميرزا لطفعلى بن ميرزا احمد مجتهد تبريزى فرمود:
يكى از رفقاى اهل تبريز كه برادر مشهدى حسين ساعت ساز تبريزى كه در صحن و سراى حاير آقا ابى عبداللّه الحسين ع بود و در يكى از حجرات آن ساعت سازى ميكرد و از اعتبار خوبى هم در اين باب برخوردار بود، اتفاقى مبتلا به فلج شد و مدتى هم معالجه كرد ولى نتيجه اى نگرفت ديگر به دكترها مراجعه نكرد و از عافيت مايوس گرديد مردم او را سرزنش كردند كه چرا معالجه نمى كنى با اينكه اين مرض قابل معالجه است و اميد بهبودى هست .
گفت من از شفا ماءيوسم . سبب ياءس را پرسيدند؟
گفت : من در اين حجره ساعت سازى ميكردم و اين كبوترها خيلى به حجره مى آمدند و اسباب و اثاثيّه مرا مى شكستند و مرا اذيت مى كردند. يك روز باخود خيال كردم كه اين كبوترها بلا صاحب و صحرايى هستند و صيد كردن آنها جايز است ، روزى يك جفت از آنها مى گرفتم و با عيال و اهل بيتم مى خورديم ، و اين كار دو سود داشت يكى اينكه گوشت رايگان خورده ايم دوم اينكه اذيت آنها كمتر مى شود، پس دامى براى آنها پهن كرده و آنها را صيد كردم و به اين ترتيب روزى دوتا كبوتر صيد مى نمودم مدتها از اين كارگذشت . يك شب در عالم خواب آقا سيدالشهداءعلیه السلام را زيارت نمودم كه ناراحت به من نگاه كرده و فرمود اين كبوترها از تو شكايت دارند، آنها را اذيت مكن ، تا اين حرف را شنيدم ترسيدم و هراسان از خواب برخواستم و از كرده خود پشيمان و تائب گرديدم مدتى اين كار را رها كردم تا آنكه نفس مرا اغواء نمود كه به خواب اعتبارى نيست و در اين باب شرعا جايز است باز شروع به صيد كبوترها نمودم و مى خورديم تا آنكه باز يك شب ديگر عزيز زهرا آقا سيد الشهداء عليهم السلام را در خواب ديدم كه تندتر از دفعه قبل به من نظر مى كند و فرمود اين كبوترها به من پناه آورده اند مگر نگفتم آنها را اذيت مكن و الا تو را اذيت مى كنم باز ترسان و هراسان از خواب بيدار شدم نادم و تائب شدم .
دوباره پس از مدتى باز نفس اماره در مقام وسوسه برآمد كه اين خواب بوده و معلوم نيست صحيح باشد و ما هم مجاورين در خانه آن حضرت هستيم و پناه به او آورده ايم و چطور مى شود كه كبوتر صحرايى را از ما منع نمايند و ما را به جهت آنها اذيت كنند باز به عمل سابق برگشتم دامى گذاشتم و دوباه مشغول صيد شدم و اين ناخوشى عارضم شد كه جزاى آن كار است .
📚دارالسلام ، ص 508
✾📚 @Dastan 📚✾
داستان_آموزنده
🔆عشق حسين علیه السلام
يكى از بزرگان هند براى مجاورت آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام به كربلا آمد، در اين مدت شش ماهى را كه در كربلا بود اصلا از منزل بيرون نيامد حتى به صحن و سراى و حرم مطهر حضرت سيدالشهداء علیه السلام هم قدم نگذاشت و هر وقت كه اراده زيارت عزيز زهرا سلام اللّه عليها داشت مى رفت بالاى بام خانه و از آنجا بحضرت سلام ميداد و زيارت مينمود.
اين خبر به گوش عالم بزرگوار و برجسته آن عصر مرحوم سيد مرتضى رضوان اللّه تعالى عليه رسيد، حضرت سيد مرتضى رضوان اللّه تعالى عليه بمنزل آن بنده خداى هندى آمد و او را ملامت و سرزنش نمود، و فرمود: از آداب زيارت در مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اينست كه داخل حرم شوى و عتبه و ضريح را ببوسى و اين طريقه اى كه تودارى از براى كسانى است كه در شهرهاى دور دست هستند و راهى به اين حرم مطهر ندارند و دستشان از اينجا كوتاه است .
آن بنده خداى هندى وقتى اين حرفها را شنيد گفت : اى سيد هر چه از مال و منال دنيا ميخواهى به تو ميدهم ولى اين خواهش را از من مكن و مرا از رفتن به صحن و حرم معاف دار، سيد مرتضى از اين سخن متغير شد و فرمود: من براى مال دنيا اين حرف را نزدم و اگر كسى اين عمل را انجام ندهد بدعت كرده و كسى را كه دستور مرا اجرا نكند. منكر ميدانم .
آن بنده خداى هندى وقتى اين حرف را شنيد آه سردى از جگر پردرد كشيد سپس از جا حركت كرد و به حمام رفت غسل زيارت كرد وبهترين لباسهاى خود را پوشيد و از خانه باپاى برهنه باسكينه و وقار بيرون آمد و باخشوع و خضوع تمام و باناله و گريه متوجه حرم حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام شد تا اينكه به در صحن مطهر آقا سيد الشهداءعلیه السلام رسيد به خاك افتاد و عتبه شريف را بوسيد سپس ترسان و لرزان برخواست مانند جوجه گنجشكى كه آن را در هواى سرد در آب انداخته باشند بارنگ و روى زرد و مانند كسى كه ثلث روحش خارج شده باشد تا آنكه وارد كفشدارى مطهر گرديد باز مقابل درب حرم بسجده افتاد و زمين را بوسيد مثل كسيكه در حال نزع جان و احتضار باشد برخواست خود را بر طرف ايوان مقدس حضرت كشيد و با تمام مشقت و سختى خود را به در رواق رسانيد و تا چشمش به قبر مطهر حضرت سيد الشهداء علیه السلام افتاد آه اندوهناكى كشيد و ناله جانسوزى مثل كسيكه بچه مرده داشته باشد زد، سپس باصداى بلند و دلگداز گفت اَهذا مَصْرَعَ سَيدالشهداء اَهذا مَقتل سيد الشهداء يعنى اينجاست جاى افتادن حسين علیه السلام است ؟
آيا اينجا جاى كشته شدن حسين علیه السلام است سپس فريادى زد و افتاد و جان بجان آفرين تسليم نمود و بشهداى آن زمين ملحق گرديد رحمة اللّه عليه .
📚دارالسلام ، ص 510.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه افرادی رو انتخاب کن
که باعث رشدت بشن 😌🌱
✾📚 @Dastan 📚✾
یهو دیدم پلاکشو کند انداخت تو کانال ماهی
گفتم: چرا این طوری کردی؟ این هویتته...
گفت: این آتیشی که من می بینم راه برگشتی ندارم، با خودم فکر کردم شهید شم عجب تشییعی بشم...
دیدم "شهوت تشییع شدن" دارم
پلاکو کندم که تشییع هم نداشته باشم 😭
شهید گمنام، عملیات کربلای ۵ شلمچه 🌷🌷🇮🇷🇮🇷
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴روزه روز اول محرم و حاجت روایی🏴
بدان که روز اوّل محرم، اول سال قمری است و در آن دو عمل وارد شده:
اول:
روزه گرفتن؛ در روایت ریان بن شبیب از حضرت رضا(علیهالسلام) روایت شده: هرکه در این روز، روزه بگیرد و خدا را بخواند خدا دعای او را مستجاب کند، چنانکه دعای زکرّیا را اجابت فرمود.
دوم:
از حضرت رضا(علیهالسلام) روایت شده: رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) روز اول محرّم دو رکعت نماز میخواند و چون فارغ میشد، دستها را به آسمان برمیداشت و این دعا را «سه مرتبه» میخواند:
🙏اللّٰهُمَّ أَنْتَ الْإِلٰهُ الْقَدِيمُ، وَهٰذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ، فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلَىٰ هٰذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغالَ بِما يُقَرِّبُنِى إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، يَا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ، يَا ذَخِيرَةَ مَنْ لا ذَخِيرَةَ لَهُ، يَا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، يَا غِياثَ مَنْ لَاغِياثَ لَهُ، يَا سَنَدَ مَنْ لَاسَنَدَ لَهُ، يَا كَنْزَ مَنْ لَاكَنْزَ لَهُ، يَا حَسَنَ الْبَلاءِ، يَا عَظِيمَ الرَّجاءِ، يَا عِزَّ الضُّعَفاءِ، يَا مُنْقِذَ الْغَرْقىٰ، يَا مُنْجِىَ الْهَلْكَىٰ، يَا مُنْعِمُ يَا مُجْمِلُ يَا مُفْضِلُ يَا مُحْسِنُ؛
أَنْتَ الَّذِى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّيْلِ، وَنُورُ النَّهارِ، وَضَوْءُ الْقَمَرِ، وَشُعاعُ الشَّمْسِ، وَدَوِىُّ الْماءِ، وَحَفِيفُ الشَّجَرِ، يَا اللّٰهُ لَاشَرِيكَ لَكَ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لَنا مَا لَايَعْلَمُونَ، وَلَا تُؤاخِذْنا بِما يَقُولُونَ، حَسْبِىَ اللّٰهُ لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ، آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ، رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.
🔶شیخ طوسی فرموده: روزهی دهه اول محرم مستحب است ولی روز عاشورا تا بعد از عصر از خوراکی و آشامیدنی خودداری کند، آنگاه کمی تُربت بخورد و سید روایت کرده که روزهی همه این ماه برتری و مزیّت دارد و روزهی آن روزی که میگیرد او را از هر گناهی حفظ میکند.
📚مفاتیح الجنان
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه صلوات
حکایتی شنیدنی از نقش ویژه صلوات در گره گشایی از مشکلات
✾📚 @Dastan 📚✾
https://www.producthunt.com/posts/vocabs
یه برنامه کاربردی برای یادگیری و مرور لغات انگلیسی که خیلی عالیه
حتما نصب کنید تا ازش حمایت بشه:
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.ntg.vocabs&ref=producthunt&pli=1
حاصل تلاش متخصصان غیور ایرانی
🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎🛎
سرافكندگى معاويه
زمان خلافت معاويه بود، او با دسيسه هاى گوناگون بر مناطق اسلامى مسلط شده بود، آن گونه كه خود را بى رقيب مى دانست (چرا كه حضرت على (علیه السلام ) به شهادت رسيده بود و امام حسن (علیه السلام ) را نيز به انزواى تحميلى در مدينه كشانده بودند).
معاويه سفرى به حجاز كرد، در اين سفر به مدينه وارد شد، و در مسجد در ميان جمعيت به منبر رفت و سخنرانى كرد، در اين سخنرانى به ناسزاگوئى و دهن كجى به مقام مقدس على (علیه السلام ) پرداخت .
امام حسن (ع ) در بين سخنرانى معاويه ، برخاست و پس از حمد و ثنا فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را به پيامبرى مبعوث نكرد مگر اينكه در دودمان او وصى قرار داد، و هيچ پيامبرى نبود مگر اينكه دشمنى از مجرمين داشت ، و بى گمان على (ع ) وصى رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) بود و من پسر همين على (ع ) هستم ، اما تو (اى معاويه ) پسر صخر هستى ، جد تو حرب است ولى جدّ من رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) است ، مادر تو هند است و مادر من حضرت فاطمه (ع ) است ، جدّه من حضرت خديجه (ع ) است ، و جدّه تو نثيله است (با توجه به اينكه هند و نثيله به ناپاكى مشهور بودند) .
آنگاه فرمود: فلعن الله الامنا حسبا و اقدمنا كفرا و اخملنا ذكرا: پس خداوند لعنت كند آن كس را كه در بين ما از نظر حسب و شرافت خانوادگى پست است ، و پيشتاز كفر بوده و غافل از ياد خدا است . ...همه حاضران در مسجد گفتند: آمين .
معاويه سرافكنده شد و سخن خود را ديگر ادامه نداد و از منبر پائين آمد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆جرقه نور بر قلب دو برادر
سعد و ابوالحتوف دو فرزند حارث بن سلمه انصارى ، دو نفر از افراد گمراه و از گروه ضاله خوارج بودند.
اين دو نفر از كوفه همراه سپاه عمر سعد براى جنگ با امام حسين (علیه السلام ) به كربلا آمده بودند.
در روز عاشورا، پس از شهادت اصحاب امام حسين (ع ) ناگهان شنيدند، امام استغاثه مى كند و مى فرمايد: هل من ناصر ينصرنى : آيا ياورى هست تا مرا يارى كند؟!.
گوئى اين ندا، جرقه نورى بود كه بر قلب سعد و ابوالحتوف تابيد و آنها را كه تا آن وقت (بعد از ظهر عاشورا) جزء سپاهيان عمر سعد بودند، عوض كرد، آنها به همديگر گفتند: ما معتقديم ، فرمانى جز فرمان خدا نيست و نبايد از كسى كه پيروى از خدا نمى كند، اطاعت كرد، و اين پسر پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) است كه ما فرداى قيامت چشم شفاعت به او داريم ، چگونه به نداى او پاسخ ندهيم و او را تنها در ميان جمعى از اهل و عيال بى سرپرست بگذاريم ....
آنها در همان لحظه با اراده آهنين ، راه بهشت را برگزيدند و از جهنم يزيدى فرار كرده و با سرعت به حضور امام حسين (علیه السلام ) شرفياب شدند، و در كنار آنحضرت با دشمن به جنگ پرداختند و پس از كشتن جمعى از دشمن ، با هم در يك مكان به شهادت رسيدند و اين چنين در طول حدود يك ساعت ، تصميم گرفتند و به سعادت ابدى پيوستند، و براستى جالب است كه انسان در لحظات آخر عمر ناگهان عاقبت به خير گردد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
.
دستور العملی از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری برای دهه اول محرم!
.
توسّل به سالار شهیدان (علیه السلام) به ویژه در دهه اول ماه محرم از اهمیت بسیاری برخوردار است.
مرحوم آیت الله کشمیری در این باره می.فرمودند:
سزاوار است انسان از اول محرم تا سیزدهم محرم در ساعت و مکانی مشخص، زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام و دعای علقمه بخواند و آن را ترک نکند!
اگر کسی در طول سال، بیش از این ایام را موفق به خواندن زیارت عاشورا شد، هنیئاً له (گوارایش باد) وگرنه حداقل این است که در هر سال، خواندن زیارت عاشورا در این ایام را از دست ندهد.
.
کانال تلگرامی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#ماه_محرم
#آیت_الله_کشمیری
✾📚 @Dastan 📚✾
بخواد بشه، میشه!
نشه هم بهتر از اون چیزی که نشده میشه 😉✨
✾📚 @Dastan 📚✾
تحویلِ سال به وقتِ مُحَرّم است؛
حَوّل قلُوبَنا بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین ...
◾️◾️◾️◾️◾️
🏴فرا رسیدن ماه محرم
ایام سوگواری سرور آزادگان جهان
امام حسین علیهالسلام
را به پیشگاه همه عاشقان
و محبان سید و سالار شهیدان
حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام
تسلیت و تعزیت عرض مینمائیم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شيوه كمك مالى امام حسين (علیه السلام )
شخصى از انصار (مسلمين مدينه ) به حضور امام حسين (علیه السلام ) براى درخواست كمك مالى آمد و تقاضاى كمك كرد.
امام حسين (علیه السلام ) فرمود: اى برادر انصارى آبرو و شخصيت خود را از سؤ ال رودررو، حفظ كن ، درخواست خود را در نامه اى بنويس ، كه من به خواست خدا آنچه را كه موجب شادى تو است انجام خواهم داد.
مرد انصارى در نامه اى نوشت : اى حسين (علیه السلام ) پانصد دينار به فلانى بدهكارم ، و اصرار مى كند كه طلبش را بپردازم ، با او صحبت كن تا وقتى كه پولدار شدم ، صبر كند.
وقتى امام حسين (علیه السلام ) نامه او را خواند، به منزل تشريف برد و كيسه اى حاوى هزار دينار آورد و به آن مرد انصارى داد و فرمود: با پانصد دينار، بدهى خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، زندگى خود را سروسامان بده ، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو 1- ديندار 2- جوانمرد 3- صاحب اصالت خانوادگى چرا كه در مورد آدم ديندار، دين ، نگهدار او است (و مانع آنست كه آبروى تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردى ، حيا و شرم مى كند، و در مورد كسى كه اصالت خانوادگى دارد، او بخاطر نيازت ، آبروى تو را نمى ريزد، بلكه شخصيت تو را حفظ مى كند و بدون برآوردن حاجتت ، رد نمى شود.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كبوترها
نتيجة العلماء الاعلام حاج ميرزا اسماعيل بن الحاج ميرزا لطفعلى بن ميرزا احمد مجتهد تبريزى فرمود:
يكى از رفقاى اهل تبريز كه برادر مشهدى حسين ساعت ساز تبريزى كه در صحن و سراى حاير آقا ابى عبداللّه الحسين ع بود و در يكى از حجرات آن ساعت سازى ميكرد و از اعتبار خوبى هم در اين باب برخوردار بود، اتفاقى مبتلا به فلج شد و مدتى هم معالجه كرد ولى نتيجه اى نگرفت ديگر به دكترها مراجعه نكرد و از عافيت مايوس گرديد مردم او را سرزنش كردند كه چرا معالجه نمى كنى با اينكه اين مرض قابل معالجه است و اميد بهبودى هست .
گفت من از شفا ماءيوسم . سبب ياءس را پرسيدند؟
گفت : من در اين حجره ساعت سازى ميكردم و اين كبوترها خيلى به حجره مى آمدند و اسباب و اثاثيّه مرا مى شكستند و مرا اذيت مى كردند. يك روز باخود خيال كردم كه اين كبوترها بلا صاحب و صحرايى هستند و صيد كردن آنها جايز است ، روزى يك جفت از آنها مى گرفتم و با عيال و اهل بيتم مى خورديم ، و اين كار دو سود داشت يكى اينكه گوشت رايگان خورده ايم دوم اينكه اذيت آنها كمتر مى شود، پس دامى براى آنها پهن كرده و آنها را صيد كردم و به اين ترتيب روزى دوتا كبوتر صيد مى نمودم مدتها از اين كارگذشت . يك شب در عالم خواب آقا سيدالشهداءعلیه السلام را زيارت نمودم كه ناراحت به من نگاه كرده و فرمود اين كبوترها از تو شكايت دارند، آنها را اذيت مكن ، تا اين حرف را شنيدم ترسيدم و هراسان از خواب برخواستم و از كرده خود پشيمان و تائب گرديدم مدتى اين كار را رها كردم تا آنكه نفس مرا اغواء نمود كه به خواب اعتبارى نيست و در اين باب شرعا جايز است باز شروع به صيد كبوترها نمودم و مى خورديم تا آنكه باز يك شب ديگر عزيز زهرا آقا سيد الشهداء عليهم السلام را در خواب ديدم كه تندتر از دفعه قبل به من نظر مى كند و فرمود اين كبوترها به من پناه آورده اند مگر نگفتم آنها را اذيت مكن و الا تو را اذيت مى كنم باز ترسان و هراسان از خواب بيدار شدم نادم و تائب شدم .
دوباره پس از مدتى باز نفس اماره در مقام وسوسه برآمد كه اين خواب بوده و معلوم نيست صحيح باشد و ما هم مجاورين در خانه آن حضرت هستيم و پناه به او آورده ايم و چطور مى شود كه كبوتر صحرايى را از ما منع نمايند و ما را به جهت آنها اذيت كنند باز به عمل سابق برگشتم دامى گذاشتم و دوباه مشغول صيد شدم و اين ناخوشى عارضم شد كه جزاى آن كار است .
📚دارالسلام ، ص 508
✾📚 @Dastan 📚✾
⚡️ بوی پیراهن خونین کسی می آید
🛑اول محرم، آغاز سال هجری قمری و ماه غم و اندوه اهل بیت و شیعیان است؛ ماه شهادت و دلاوریهای امام حسین علیه السلام و یارانش و روز شروع مجالس سوگواری حضرت اباعبدالله علیه السلام .
♦️امام رضا علیه السلام فرمودند: "هنگامی که ماه محرم فرا میرسید، کسی پدرم را خندان نمیدید و همواره محزون و غمگین بود، تا روز عاشورا؛ آن روز روزِ مصیبت و حزن و اندوه و گریه پدرم بود .
#محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كبوترها
نتيجة العلماء الاعلام حاج ميرزا اسماعيل بن الحاج ميرزا لطفعلى بن ميرزا احمد مجتهد تبريزى فرمود:
يكى از رفقاى اهل تبريز كه برادر مشهدى حسين ساعت ساز تبريزى كه در صحن و سراى حاير آقا ابى عبداللّه الحسين ع بود و در يكى از حجرات آن ساعت سازى ميكرد و از اعتبار خوبى هم در اين باب برخوردار بود، اتفاقى مبتلا به فلج شد و مدتى هم معالجه كرد ولى نتيجه اى نگرفت ديگر به دكترها مراجعه نكرد و از عافيت مايوس گرديد مردم او را سرزنش كردند كه چرا معالجه نمى كنى با اينكه اين مرض قابل معالجه است و اميد بهبودى هست .
گفت من از شفا ماءيوسم . سبب ياءس را پرسيدند؟
گفت : من در اين حجره ساعت سازى ميكردم و اين كبوترها خيلى به حجره مى آمدند و اسباب و اثاثيّه مرا مى شكستند و مرا اذيت مى كردند. يك روز باخود خيال كردم كه اين كبوترها بلا صاحب و صحرايى هستند و صيد كردن آنها جايز است ، روزى يك جفت از آنها مى گرفتم و با عيال و اهل بيتم مى خورديم ، و اين كار دو سود داشت يكى اينكه گوشت رايگان خورده ايم دوم اينكه اذيت آنها كمتر مى شود، پس دامى براى آنها پهن كرده و آنها را صيد كردم و به اين ترتيب روزى دوتا كبوتر صيد مى نمودم مدتها از اين كارگذشت . يك شب در عالم خواب آقا سيدالشهداءعلیه السلام را زيارت نمودم كه ناراحت به من نگاه كرده و فرمود اين كبوترها از تو شكايت دارند، آنها را اذيت مكن ، تا اين حرف را شنيدم ترسيدم و هراسان از خواب برخواستم و از كرده خود پشيمان و تائب گرديدم مدتى اين كار را رها كردم تا آنكه نفس مرا اغواء نمود كه به خواب اعتبارى نيست و در اين باب شرعا جايز است باز شروع به صيد كبوترها نمودم و مى خورديم تا آنكه باز يك شب ديگر عزيز زهرا آقا سيد الشهداء عليهم السلام را در خواب ديدم كه تندتر از دفعه قبل به من نظر مى كند و فرمود اين كبوترها به من پناه آورده اند مگر نگفتم آنها را اذيت مكن و الا تو را اذيت مى كنم باز ترسان و هراسان از خواب بيدار شدم نادم و تائب شدم .
دوباره پس از مدتى باز نفس اماره در مقام وسوسه برآمد كه اين خواب بوده و معلوم نيست صحيح باشد و ما هم مجاورين در خانه آن حضرت هستيم و پناه به او آورده ايم و چطور مى شود كه كبوتر صحرايى را از ما منع نمايند و ما را به جهت آنها اذيت كنند باز به عمل سابق برگشتم دامى گذاشتم و دوباه مشغول صيد شدم و اين ناخوشى عارضم شد كه جزاى آن كار است .
📚دارالسلام ، ص 508
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: عبیدالله بن حرّ جعفی
🔹در روز اول محرم، امام حسین علیه السلام سپاه خویش به منزل «قصر بنی مقاتل» رسید. در این منزل، امام حسین علیه السلام «عبیدالله بن حرّ جعفی» را به یاری طلبید، اما او نپذیرفت. عبیدالله بن حرّ گفت: "ای فرزند رسول خدا، اگر در کوفه یارانی داشتی که تو را یاری میکردند، من مقاومترینشان بودم. اما دیدم که پیروانت از ترس بنیامیه به خانهها پناه بردند. من نمیتوانم این خواهش را بپذیرم، ولی اسب و شمشیرم را به تو میدهم."
▪️امام حسین علیه السلام فرمود: ما برای اسب و شمشیرت نیامدهایم، بلکه برای یاری تو آمدهایم. اگر از جاندادن در راه ما دریغ میورزی، به مالت نیازی نداریم. من از رسول خدا شنیدم که میفرمود: 'هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد، خداوند او را به رو در آتش دوزخ اندازد.
✅رویکرد امام حسین علیه السلام نشان میدهد که با هر کس در این مسیر روبرو میشود با او اتمام حجت میکند و مؤمنان راستین را با خود همراه میسازد تا در کارزار عاشورا شهد شیرین شهادت را بنوشند و با خونهای پاک خود نهال اسلام را آبیاری کنند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنچه را انکار میکنی
تو را شکست میدهد🍂
و آن چه را میپذیری
تو را تغییر میدهد🌱
✾📚 @Dastan 📚✾
24.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴معرفی یاران سیدالشهداء
🏴قسمت اول/فرزندان ام البنین
#معرفی_اصحاب
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#به_شرط_بهشت
🌷بعد از عملیات والفجر ٨، تهران بودیم. یک روز با سید سعید امیرى مقدم، به پایگاه مقداد سپاه پاسداران در میدان جمهورى اسلامى که معمولاً کارهاى اعزام به جبههمان را آنجا انجام میدادیم، رفتیم. من براى انجام کارى به یکى از واحدها رفتم و سعید هم به واحد کارگزینى رفت. من زودتر کارم انجام شد و وقتى پیش سعید رفتم گفت باید به امور مالى برود. فکر کردم هنوز تسویه حساب نکرده و قصد دارد حقوقش را بگیرد.
🌷(به نیروهاى بسیج، بابت حضور در منطقه، ماهیانه ٢۴٠٠ تومان یعنى روزى ٨٠ تومان پرداخت میشد. البته اکثراً این مبلغ را در همان منطقه و روزهایى که به شهر میرفتند، براى امور شخصى و خرید مایحتاج خود، هزینه میکردند.) در امور مالى، «سعید» مبلغ ۴٠٠ تومان، پرداخت کرد و رسید را دریافت کرد. ازش پرسیدم:...
🌷ازش پرسیدم: «جریان چیه؟» گفت: «بعد از عملیات، پایان حضورم در گردان رو به مسئول کارگزینى اعلام کردم و گفتم دیگه بنا ندارم در منطقه و گردان بمونم ولى به دلیلى پنج روز در پادگان دوکوهه موندم و دیرتر نامه تسویهحساب گرفتم. در نتیجه، حقوقى که به من دادند، پنج روزش رو در خدمت گردان و سپاه نبودم، حقوق اون پنج روز رو به حساب سپاه برگردوندم.»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید سعید امیری مقدم (شهید راوی مرکز اسناد و تحقیقات جنگ سپاه)
#راوی: رزمنده دلاور سعید زاغری، دوست و همرزم شهید
📚 کتاب "به شرط بهشت"
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
Abozar Biukafi - Navahang - Mamnonam Imam Hosein.mp3
9.68M
🔉 #نواهنگ | ممنونم امام حسین
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
🔸ویژه فرارسیدن محرم الحرام ۱۴۴۶
🎬 تنظیم: علی افسری
🎵 نسخۀ #استودیویی
🖌 متن شعر
✨ #امام_حسین_ع #نسل_حسینی
🇮🇷 صفحۀرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻داستان احساسی متحول شدن جوان معتاد در حرم امام حسین علیه السلام؛ حسینیه معلی شبکه سه
🔹زندگیم رو مثل یه فیلم بهم نشون دادن
🔹حضرت عباس به مادرم گفت ما بخشیدیم شما هم ببخشید
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مقررى گوشت
مرحوم فاضل نبيل وثقه جليل آخوند ملا على محمد طالقانى رضوان اللّه تعالى عليه از يكى از طلابى كه ساكن صحن مطهر حاير آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام بود نقل مى فرمود:
يك روزى از روزهائى كه در حجره صحن بوديم و درس مى خوانديم و در اوئل دوران طلبگيم بود امر معاش بر من تنگ شد بقدرى كه تمكن بر خريد قدرى گوشت كه يك شب بپزم و صرف كنم نداشتم و بوى گوشت كه از همسايه هم حجره ايم كه غذا مى پخت بر مشامم مى رسيد بدنم مى لرزيد، يك روز به اين فكر افتادم كه كبوترهاى زياد به صحن و حجره مى آيند و اينها هم كه صاحب و مالكى ندارند زيرا از صحراها مى آيند و صيد كردن حيوان صحرائى هم جايز است . چطور است ، ما از اين كبوترها بجاى گوشت استفاده كنيم و دلى از عزا در آوريم پس تصميم گرفتم كبوترها را صيد كنم ، ريسمانى به در حجره بستم و كبوترى به عادت سابقشان وارد حجره شد و من ريسمان را كشيدم در بسته شد و كبوتر را گرفتم سر آن را بريدم و پرهايش را كنده و او كبوتر را زير ظرفى گذاشتم . كه بعد آن را بپزم و بخورم نزديكيهاى ظهر بود گفتم باخيال راحت يك خواب قيلوله كنم و بعد آن را پخته و بخورم با همين خيال به خواب رفتم يك وقت در عالم رؤيا ديدم آقا حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وارد حجره شد و با حالت خشم آلود و غضبناك به من نگاه مى كند، فرمود:
چرا كبوتر را گرفتى و كُشتى ؟! يعنى اين كبوترها هم در پناه من و من صاحبان آنها هستم من از كار زشتى كه كرده بودم از خجالت سرم را زير انداختم و حرفى نزدم ، دوباره حضرت فرمود مگر باتو نيستم چرا كبوتر را گرفتى كشتى ؟!
من باز سكوت كردم . حضرت فرمود: دلت گوشت مى خواست كه اين كار را كردى ؟ ديگر اين كار را مكن من روزى يك وُقيه گوشت به تو مى دهم .
من از خواب بيدار شدم در حاليكه از زيادى خجالت لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشيمان بودم ، پس برخواستم وضوگرفتم و به حرم مقدس آقا حضرت ابى عبداللّه الحسين سيدالشهدا علیه السلام رفتم ، و فريضه ظهرين را بعد از زيارت ادا كردم و از عمل خود توبه نمودم بعد به اراده حرم شريف حضرت عباس علیه السلام از حرم خارج شدم از بازار كه مى رفتم عبورم به دكان قصابى افتاده تا از در دكان قصابى گذشتم ناگهان قصاب مرا صدا زد اول اعتنائى نكردم دوباره صدا زد گفتم : بله آقا بفرمائيد با بنده كارى داشتيد. گفت بيا گوشت بگير گفتم نمى خواهم گفت چرا؟ گفتم پول ندارم گفت از تو پول نمى خواهم گوشت را در ترازو گذاشت و وزن كرد و گفت از امروز به بعد روزى يك وُقيه گوشت پيش من دارى مى توانى بيايى ببرى و چند بار تاكيد كرد.
گوشت را گرفته آوردم حجره پختم و يكى از همسايگان حجره را هم دعوت نمودم و باهم خورديم و بعد از من سؤ ال كرد از كجا آوردى به او گفتم يك نفر روزى يك وقيه گوشت قرار داده و كه به من بدهد و آن هم براى من زياد است . گفت : ما كه باهم همسايه هستيم گوشت از تو و ساير چيزها مثل نان و مخلفات ديگر پاى من و باهم سر يك سفره مى نشينيم . گفتم مانعى ندارد و تا مدتها زندگى ما بر اين منوال مى چرخيد و كم كم قضيّه گوشت را همه دوستان و آشنايان فهميدند و من هم هواى مسافرت به ايران بسرم افتاد با خود گفتم كه مقررى گوشت خود را تا يكسال بفروشم و پولش را خرج راه كنم .
رفتم يكى از طلبه ها را پيدا كردم و مقررى گوشت را به او فروختم كه سيصدوشصت وقيه گوشت كه نود حقه كربلا مى شد و هر حقه پنج چارك من تبريز مى شد كه مجموع آن يكصد و دوازده من تبريزى و نصف من مى شود فروختم به قيمت معين و معلوم پس آن طلبه را در مغازه آن قصاب بردم و به او گفتم : آن يك وقيه گوشت مقررى را تا مدت يكسال به اين مرد بده . قصاب تا اين حرف را از من شنيد خنديد و گفت:
آنكس كه مرا امر به اين كار كرده بود منع نمود. تا اين حرف را شنيدم آه سردى از دل پر درد كشيده و برگشتم . چون شب شد مهموم و متفكر خوابيدم مولاى خود آقا حضرت سيد الشهداء علیه السلام را در خواب ديدم كه به من نظر مى كنند و فرمود خيال رفتن به ايران را دارى ؟
از خجالت حرفى نزدم و سرم را زير انداختم سپس فرمود خوب خوددانى اگر خواستى بمانى اينجا نان و ماستى پيدا مى شود، اين را فرمود و از خواب بيدار شدم و از عمل خود نادم و پشيمان شدم كه چرا دست خود را از خوان و عطاى آن بزرگوار بريدم .
📚دارالسلام ، ص 507
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴از همین امشب تا آخر ماه صفر، اموات خودتان را در ثواب عزاداریها شریک کنید. این دو ماه را برای همهی اموات خودتان نیت کنید.
مرحوم علامهی طباطبایی میفرمایند که این کار سبب میشود که اموات در عالم برزخ خوشحال بشوند و خوشحالی آنها سبب خوشحالیهای معنوی در عالم دنیا برای شما بشود.
یعنی آنها دست به دعا برمیدارند و برای شما دعا میکنند. اساتید، معلمین، همسایهها، پدر، مادر، اجدادتان، امام راحل، شهدا، همه را در ثواب دو ماه عزاداری برای اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم شریک کنید.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆چاله پرآتش
مرحوم فاضل در بندى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب اسرار از سيد اجل فاضل متقى و كامل صالح نقى سيد محمد على مولوى هندى دكنى كه از اجله احباب و اوثق اصحاب اوبوده و در اول عمر در شهر دكن و بعد در قريه حيدر آباد هند زندگى مى كرد نقل مى نمود:
در قريه دكن كه از توابع حيدر آباد هند است در شب هفتم ماه محرم گودال بزرگى مدور حفر مى كنند كه عمق آن گودال تقريبا پنجاه متر مى شود سپس درختان بزرگى از اشجار تمر هندى كه استقامت در آتش و سوزندگى آن غير قابل وصف است از ريشه ميكنند و آنرا تكه تكه مى كنند و بآن گودال مى اندازند و آنرا در همانشب آتش مى زنند و از شب هفتم تا شب دهم آنرا مى سوزانند تا آنكه آنگودال مانند دريائى از آتش شعله ور و موج مى زند.
چون نصفهاى شب عاشورا نزديك مى شود اهل آن قريه از پير و جوان بزرگ و كوچك از منزلهاى خود بيرون مى آيند در چاهى كه در آن نزديكى است و بنام بيت العاشورا است غسل مى كنند و هر يك لنگى براى ستر عورت بر كمر مى بندند باپاى برهنه فرياد زنان و نوحه كنان شاه حسين شاه حسين گويان بسوى آن گودال روانه مى شوند و علمها و پرچمها را در جلوى آنها برده مى شود. تا آنكه كنار آن گودال مى رسند در كنار اين گودال افرادى ايستاده اند و با بادبزنهائى كه در دست دارند آتش را باد ميزنند كه خاكستر و غبار از روى آن برود و شعله هاى آتش سوزان ترگردد و حرارت آن طورى مى باشد كه ده متر به بالا پرنده را در هواى مقابل مى سوزاند و آتش آن چوبها هم در اصل طبيعت بطوريستكه اگر ذره اى از آن بر بدن انسان افتد تا استخوانش را مى سوزاند. شاه حسين گويان بر آن آتش وارد مى شوند اول بزرگ ايشان با نيزه بلندى كه در دست خود دارد، داخل گودال مى شود و سايرين شاه حسين شاه حسين گويان همگى بر روى آتش مانند روى زمين راه مى روند بدون آنكه پاهاى آنها در آتش فرو رود يا آنكه بربدن ياپاى آنها آتشى افتد و اين عادت هر سال در ميانشان جاريست و من بچشم خود كرارا ديده ام .
📚دارالسلام ، ص 536.
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴 توصیه مرحوم آیت الله فاطمی نیا پیرامون اقامه عزای سیدالشهدا امام حسین (علیهالسلام):
▪️خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین (علیهالسلام) چیزی نبینید.
▪️با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همانطور که با وضو و طهارت در این جلسات شرکت میکنیم، به وسیله استغفار ، طهارت باطنی هم کسب کنیم.
▪️قبل از ورود به مراسم عزای ابیعبدالله (علیهالسلام) بگوییم:
خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابیعبدالله (علیهالسلام) هست، آن را برطرف بفرما.
▪️دهه محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است اما حرّ شدن یک جریان میباشد. در این دهه باید متحول شویم.
◼️ فرارسیدن ماه محرم ایام سوگواری سرور آزادگان جهان، امام حسین علیه السلام را تسلیت می گوییم
آیت الله #فاطمی_نیا
#امام_حسین علیه السلام
✾📚 @Dastan 📚✾