10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ من حیف نشدم ؟ من به این خوبی؛ چرا همسرم اینجوریه ؟!
👤 #استاد_پناهیان
#⃣ #زندگی_آسمانی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ #امانت_داری ✨
روزی مردی قصد سفر کرد ،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.
به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت: به مسافرت می روم، می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم.
قاضی گفت: اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار... پس مرد همین کار را کرد.
وقتی از سفر برگشت، نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.
قاضی به او گفت: من تو را نمی شناسم.
مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد...
حاکم گفت: فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر.
در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد، حاکم به او گفت: من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام.
در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت: ای قاضی من نزد تو امانتی دارم. پولم را نزد تو گذاشته ام. قاضی گفت: این کلید صندوق است، پولت را بردار و برو.
بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند.
حاکم گفت:
ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشوری به تو!
حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم؟
و بدین ترتیب دستور به برکناری وی داد.
✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨فدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ ﴿١٠﴾
پس پروردگارش را خواند که من مغلوب شده ام [و از ستم و زورگویی آنان دلتنگم] بنابراین انتقام [مرا از اینان] بگیر.
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ﴿١١﴾
پس [در پاسخ درخواستش] درهای آسمان را به آبی بسیار فراوان و ریزان گشودیم،
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿١٢﴾
و زمین را به [جوشیدن] چشمه هایی [پر آب] شکافتیم؛ پس آبِ آسمان و زمین برای کاری که مقدّر شده بود به هم پیوستند،
وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿١٣﴾
و او را بر کشتی که دارای تخته ها و میخ ها بود سوار کردیم
🔹سوره قمر
#داستانهای_آموزنده
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
پسر جوانی به پیرمردی نزدیک شد.
چشم در چشمش دوخت و به او گفت: من می دانم که شما خیلی خیلی آدم عاقل و موفقی هستید، دلم می خواهد راز زندگی را از زبان شما بشنوم.
پیرمرد نگاهی به پسر انداخت و جواب داد: من سرد و گرم زندگی را بسیار چشیده ام و به این نتیجه رسیده ام که راز زندگی در چهار کلمه خلاصه می شود:
۱-اولین کلمه « اندیشیدن» است؛ یعنی همیشه به ارزش هایی فکر کن که دلت می خواهد زندگی ات را بر پایه ی آنها بسازی.
۲- دومین کلمه « باور داشتن» است؛ یعنی وقتی همه ی آن ارزش ها را مشخص کردی، حالا خودت را باور کن.
۳- سومین کلمه « در سر داشتن رویا» است؛ یعنی رویای رسیدن به خواسته هایت را در سر داشته باش.
و چهارمین و آخرین کلمه« شهامت» است؛ یعنی وقتی که خودت باور کردی و به ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی، حالا نوبت به آن می رسد که با شهامت هر چه تمام تر، رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.
آن پیرمرد کسی جز « والت دیسنی» (بنیانگذار شرکت بزرگ و موفق دیسنی لند) نبود.
✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺 داستان 🌹یقین به خدا 🌹🌺
🌷🌷روزی، امام سر گرم نماز بود و کودک نازنینش امام محمد باقر (ع) درون چاه عمیقی که در خانه بود، افتاد. 💥فریاد همسر امام برخاست و از امام سجاد (ع) که در نماز بود، درخواست کمک کرد.
🌼🌼حضرت، همچنان به نماز ادامه داد. همسر امام نزدیک حجره آمد و عرض کرد:💥 چقدر سخت دلی... فرزندت را نجات بده. ولی امام از نماز باز نایستاد، تا آنکه نمازش را بجای آورد.
🍂🍂سپس کنار چاه آمد و دست مبارک را درون چاه برد و بدون آنکه از طناب کمک بگیرد فرزندش محمد را بیرون کشید 🌹در حالی که کودک روی دست مبارک حضرت به بازی و خنده مشغول بود بدون آنکه بدن و لباسش تر شده باشد. آنگاه کودک را به مادر سپرد .
📚 خلوتگه راز صفحه 275
✾📚 @Dastan 📚✾•
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ جوان هایی که بـد شروع کردن
اما خـوب تمام کردن . . .
👤 #استاد_دارستانی
🔸 #عاقبت_بخیری
#داستانهای_آموزنده
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خمره_شرابی_که_عسل_شد❗️
🍃داستان زیبای جوانی که از خدا خواست آبرویش را پیش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حفظ کند!
#داستانهای_آموزنده
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔰 در مدینه هر کس برای پیامبر هدیه ای می آورد. مادر اَنَس بن مالک آمد و گفت: من چیزی برای پیشکش ندارم اما فرزندی دارم که او را به عنوان خادم شما پیشکش می کنم.
انس ده سال خادم پیامبر بود، بعد از رحلت رسول اکرم از انس سوال کردند #پیامبر را چگونه یافتی؟ گفت مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر. انس گفت: رفتار پیامبر در این ده سال بگونه ای بود که نفهمیدم من خادم او بودم یا او خادم من!
✾📚 @Dastan 📚✾•