🌸🍃🌸🍃
امام علی (علیه السلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور می نمود.
پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود.
پرسید پیرزن، خدا را به چه چیزی شناختی؟
پیرزن به جای جواب، دست از دسته چرخ برداشت.
طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد.
پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد.
آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟
امام علی (علیه السلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید.
#داستانهاییازخدانوشتهاحمدمیرخلفزادهوقاسممیرخلفزادهجلد۱
#داستان_واقعی
🌹میرزا احمد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی در بازار تهران دوکان غذاخوری داشت! مردم او را بهترین کاسب قرن می دانستند! پیرمردی بود قد بلند با چهره نورانی و دلنشین و محاسن سفید...
🌹بر پیشخوان مغازه زده بود "نسیه و وجه دستی داده میشود به قدر قوه!"
هر وقت کودکی برای بردن غذا برای صاحب کارشان می آمدند، لقمه ای چرب و لذیذ از گوشت،
🌹 کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود به دستانش در دهان میگذاشت و میگفت:
"مبادا صاحب کارش به او از این غذا ندهد و او چشمانش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم"
🌹مرشد چلویی در سال ۱۳۵۷ در گذشت اما نام و یادش و هیچوقت فراموش نشد ..
روی سنگ قبرش نوشته بود: بهترین کافه قرن!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج ماه است یک نقاش مشغول نقاشی چهره شهدای مدافع حرم روی دیوارکوچه منتهی به حرم حضرت زینب(س)است
حالا ببینیدقرعه قاب روبروی دراصلی حرم نصیب چه کسی شده است؟
#سرداردلها
#مدافعان_حرم🥀
#حاج_مهدی_رسولی
۞ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❗️ نکـته قابل توجـه به شـیعیان
شــهادت نـه وفـات...
❓ آیا حضرت امالبنین علیهاالسلام همسرگرامی آقا امیرالمومنین علی علیهالسلام به شهادت رسیده است!؟
▪️ حضرت امالبنین علیهاالسلام با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه لعنة اللهعليهم بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزارداری های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی لیاقتی حکام وقت مینمود لذا حضرت امالبنين عليهاالسلام را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند.
چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب امالبنین عليهاالسلام نگاشته اند که بنیامیه لعنةاللهعليهم ، همسر أمیرالمؤمنین امام على عليهالسلام حضرت امالبنین علیهاالسلام را مسموم و به قتل رساندند.
📖 وقایعالشیعه، وقایع سیزدهم جمادیالثانی،ص۸۵
▪️ شهادت حضرت امالبنین علیهاالسلام تسلیت باد.
▒•••✾🍃🌸🍃✾•••▒
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
در لابه لای نجواهایم
کاش لااقل صدایت را می شنیدم...
سخت است صدای همه را شنیدن
و نشنیدن صدای شما...
#اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج🌼
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دفاع تمام قد بازیگر و سلبریتی معروف ایرانی از #سرداردلها
#رفیق_خوشبخت_ما
#انتقام_سخت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔶چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
✅ چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
✅چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
✅چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
✅چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
✅چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
📚علل الشرایع ص ۳۳۷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان کوبنده سردار قاآنی....
🔺با قاآنی بیشتر آشنا شوید ؛)
این چند روز آمریکایی ها فک کنم فهمیدن قاآنی همون سلیمانیه اما با یک رسالت بزرگ.. این سردار منتقم خون حاج قاسم مردم ایران است
سردار قاآنی دارای:
مدرک دکترای هسته ای
مدرک خلبانی هواپیمای جنگنده از روسیه
مسلط به سه زبان
درامریکا معروف به مغز متفکر نیروی قدس
در اسرائیل معروف به مرد شامی
در ارتش ناتو معروف به مرد سایه
و در ایران گمنام....
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🚨 غلط می کنی قانون را قبول نداری!
💢نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! نباید از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. مردم رای دادند به اینها. منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم.
📅امام خمینی(ره) | ۶ خرداد ۱۳۶۰
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حکایت
❄️⇦ میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
❄️⇦ مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
@Dastan
*از دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبهمشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.*
*توبه تولدی دوباره*
@Dastan
💞 همسر صبور
📝 روایتی از همراهی همسر مکرمه امام خامنهای در سالیان مبارزه با رژیم ستم شاهی
🌙 دهم آبان ۱۳۴۹، اول ماه مبارک بود و او برای چهارمین بار زندانی شده بود. هر چند روزهداری برایش سخت بود، اما به سراغ گرسنگی و تشنگی رفت. اذان مغرب روز اول از راه رسید و وقت افطار شد. هر چه منتظر ماند تا در سلولش باز شود و افطاری بدهند، خبری نشد. واقعیت آن است که در آن اردوگاه نظامی، حسابی برای رمضان باز نکرده بودند.
⭐️ نمازش را خواند. حالا که چیزی برای خوردن نبود، یادش را برد کنار سفرههای افطار و به یاد فرنی «ماقوت» افتاد که چه اندازه دوست داشت و همسرش آن را خوب میپخت؛ مثل غذاهای دیگر. احساس کرد رضایتش از دستپختهای همسر چقدر زیاد بوده و او نمیدانسته است. غلغل سماور را به یاد آورد و چای دبش لبسوز دم افطار را.
🌙 نیم ساعتی از اذان گذشته بود که یک فنجان چای رسید؛ چندی بعد هم شام. آن سفره خانگی کجا و این غذای زندان کجا؟!اندکی بیش نتوانست بخورد. باقی را گذاشت برای سحر، تا به زور ناچاری و گرسنگی ِبیشتر، آن را بخورد.
🌺 بعد از ظهر روز دوم ماه مبارک رمضان بود که نگهبان خبر داد از بیرون چیزی برایت آوردهاند. وقتی بسته را گرفت و باز کرد، سفره خیالش را در برابر دیدگان خود دید. روشن شد که خیال دیروز او در پرواز بر سر سفره افطار، تنها نبوده است.
🌸 خانم خجسته کار خودش را کرده بود. اسباب آمادهباش چای نیز همان روز به دستش رسید. دیگر مجبور نبود دَم کرده گروهبان چایفروش را بنوشد. به اندازه معده رنجورش از سفره برداشت و بقیه را میان زندانیان تقسیم کرد. این کار، روزهای بعد نیز تکرار شد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 #حافظه_تاریخی را تقویت کنیم/اشتباه مردم در عبرت نگرفتن!
🔷 یکی از عواملی که موجب شکست های مجدد و مکرر برای یک ملت میشود، ضعف حافظه تاریخی است. عبرت نگرفتن از حوادث گذشته یک غفلت بزرگ و در واقع یک نوع ناپختگی و عدم رشد یافتگی است.
🔶 امیر مؤمنان علی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزند ارجمندش امام حسن (ع) میفرماید: "فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گویى همچون یکى از آنها شدم، بلکه گویى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ام"!
🔷 بخش زیادی از قرآن کریم هم به ذکر داستان های اقوام گذشته اختصاص دارد و عبرت گرفتن از گذشته یکی از اصول مهم در رشد و سعادت انسان و جامعه محسوب میشود.
🔶 دستگاه های تبلیغاتی باطلگرا، روی غفلت مردم از این اصل مهم حساب ویژه ای باز میکنند و از آن به عنوان یکی از عوامل موفقیت خودشان یاد کرده اند. بسیاری از تکنیک های عملیات روانی و جنگ ادراکی در نهایت با همین هدف طراحی می شوند که حواس مردم را از تجربه های تاریخی پرت کنند و آنها را دچار اشتباه نمایند.
🔷 به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ، مهمترین وعده حسن روحانی و تبلیغات انتخاباتی اش این بود که می تواند با #مذاکره، تحریم ها را لغو و مشکلات اقتصادی کشور را حل کند.
🔹اگر مردم به حافظه تاریخی خود مراجعه میکردند، به خاطر می آوردند که ایشان اوایل دهه 80 در دولت اصلاحات مسئول مذاکرات هسته ای بود و توافقی با انگلیس و فرانسه و آلمان منعقد کرد که بر اساس آن ایران باید سه کار انجام میداد:👇
1. تعلیق غنی سازی
2. اجرای پروتکل الحاقی
3. ارائه گزارش جزئیات همه فعالیتهای هسته ای کشور
قرار بود غربی ها هم در مقابل سه کار انجام دهند: 1. کمک به توسعه فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران
2. کمک به عاری شدن منطقه خاورمیانه از سلاح های هسته ای
3. بسته شدن پرونده هسته ای ایران در آژانس
اما نتیجه این شد که ایران به تعهداتش عمل کرد ولی طرف غربی با بهانه تراشی و اتلاف وقت از عمل به تعهداتش طفره میرفت تا اینکه مقام معظم رهبری دستور دادند که پلمپ تاسیسات هسته ای را بشکنند و غنی سازی را از سر بگیرند.
🔷 نمونه دیگر، تلاش آقای روحانی برای مادام العمر کردن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در سال 73 بود و حالا هم ایشان مدافع انتخابات آزاد شده و به شورای نگهبان حمله میکند و از الفاظ "انتصابات" و "تشریفات" استفاده میکند.
🔶 از این دست مثال ها فراوان است و در مواجهه با فضاسازی و جنگ روانی دشمن، باید حافظه تاریخی ملت را تقویت و عبرت های گذشته را یادآوری کرد.
✍میثم حق شناس
#انتخابات_98
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️ #حضرت_محمد صلی الله علیه و آله و سلم
انسان به همان کسی واگذار می شود
که به او امید بسته است و اگر انسان
جز به خدا امید نبندد به غیر خدا
واگذار نمی شود.
📗کنزالعمال ح ۵۹۰۹
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 #داستان_کوتاه
روزی اسکندر مقدونی با سران لشکر خود نشسته بود.
یکی از ایشان گفت: «خداوند بزرگ فرمانروایی گستردهای به تو ارزانی داشته است. با زنان بسیار ازدواج کن تا فرزندانت زیاد شوند و یادگار تو در جهان باشند.»
اسکندر گفت: «یادگار انسانِ بزرگ در جهان فرزند او نیست، بلکه روش های خوب و اخلاق نیکوست که از خود به جا میگذارد.»👌👌
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 #حکایت
شیخ ابوالحسن خرقانی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.
اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای عارف، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد شاید من محضر خدا باشم تو پای طناب دار
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی، که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه حزباللهی در شبکههای اجتماعی مجاز است فحاشی متقابل کند؟
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⛔️ خیانت در امانتِ حکومت
🚨 سطح ويژهای از خیانت در امانت، خیانت در امانت حکومت اسلامی و حاکمیت دینی است.
🚩«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» خیانت به خدا و رسول و امانت خودتان نکنید در حالیکه میدانید. میدانید که در گذشته چه بودهاید و الان رسیدهاید به این نقطه.
🗽 شمایی که مستضعف بودید، مظلوم بودید، توسری خور بودید و از دشمن میترسیدید، حالا که امانت حکومت اسلامی به شما رسیده، امانتدار خوبی باشید.
💬 طبق فرمایش مقام معظم رهبري، اوایل انقلاب با آن توطئهها و فتنهها واقعاً چیزی نبودیم؛ در صورتیکه الان واقعاً یک قدرت هستیم، در منطقه و در معادلات جهان تعیین کنندهایم و این را همه قبول کردهاند. اصلا سرِّ تحریمها هم همین است. اگر قبول نمیکردند که تحریم نمیکردند. دقت کنيد چه کشورهایی را تحریم میکنند. خب معلوم است که یک خبری هست.
✍️ حجت الاسلام قاسمیان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🙄🙄🙄🙄🙄
💫زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت : میخوام بعد از چندین ماه پدر و مادرم و برادرانم و بچه هایشان فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم .
زن با کراهیت گفت : ان شاءالله خیره میشه . مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم .
روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا نه؟
زن گفت : نه خسته بودم حوصله نداشتم شام درست کنم آخه خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم .
مرد گفت : خدا تو رو ببخشه دیروز به من ميگفتی كه نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چيکار کنم ....
زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند .
مرد با ناراحتی از منزل خارج شد . و بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند.
پدرش از او پرسید پس شوهرت
کجا رفته ؟
زن گفت : تازه از خانه خارج شد .
پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟
و زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید می پخت برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟
و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟
مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی ندارند .
زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن.
مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم خانواده تو هستند فرقی نمیکنه یه چیزی حاضری درست کن بهشون بده همانطور که خواستی حاضری به خانواده ام بدی ..
و این درسی برای تو باشه که به خانواده ام احترام بگذاری .
🎈 پس با دیگران همانطوری رفتار کن
که دوست داری دیگران باتورفتارکنند🎈
🚩بصیرت عاشورایی🚩
📚 @Dastan 📚
📚 داستان های آموزنده 📚
🙄🙄🙄🙄🙄 💫زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت : میخوام بعد از چندین ماه پدر و مادرم و بر
🚨زيارت عجيب مزار حاج قاسم توسط همسرشان
🔻 تجلی نجابت در كرمان
🔷 همسر حاج قاسم سليماني هم براي زيارت قبر سردار دلها در صف ايستاد!
امروز همسر شهيد حاج قاسم سليمانی براي زيارت مزار مطهر اين شهيد بزرگوار به دور از تشريفات در صف ايستاد و سپس مانند مردم عادي قبر را زيارت و محل را ترك ميكند و حتي در زمانی كه مردم حاضر در صف از او میخواهند تا به زيارت خود سرعت ببخشد باز هم نمیگويد كيست و به زيارت خود خاتمه میدهد؛ اين رويداد زيبا كه توسط سايت آرمان كرمان بازتاب داشت اكنون سوژه رسانههای اجتماعی و شبكههای مجازي شده است.
📚 @Dastan 📚
🌸🍃🌸🍃
ابن ابى لیلى میگوید:
روزى به همراه نعمان کوفى که شخصی عالم و دارای نفوذ کلام بود به محضر مبارک حضرت صادق علیه السلام وارد شدیم.
حضرت خطاب به او فرمود: آیا مى شناسى کلمه اى را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟جواب گفت: خیر.
امام علیه السلام پرسید:
آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بینی و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى؟
اظهار داشت: خیر.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
1️⃣خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه، در آن نبود، پیه ها زود فاسد مى شد.
و همچنین اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛
2️⃣ و خداوند در گوش، تلخى قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد و اگر وارد گوش شوند،میمیرند.
3️⃣و بى مزّه بودن آب دهان،موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛
4️⃣و در بینی رطوبت روان قرار داد به خاطر این که هیچ دردی و آفتی در سر پیدا نمی شود مگر آن که این رطوبت آن را خارج می کند و اگر این رطوبت نمی بود، مغز سفت و سخت می شد و کرم می گذارد.
5️⃣و امّا آن کلمه اى که اوّلش کفر و آخرش ایمان مى باشد: جمله (لا إ له إ لاّ اللّه) است، که اوّل آن (لا اله) یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه)) است، یعنى؛ مگر خداى یکتا و بى همتا.
#منابع:
بحارالا نوار: ج ۲، ص ۲۹۵، ح ۱۴، به نقل از علل الشّرایع.
چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام
✾📚 @Dastan 📚✾•
#داستان_کوتاه_آموزنده
💠یک شب برای خدا💠
🌀دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
⚡️خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
💢روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
⚡️احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد.
💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت، مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ارتش سوریه و جبهه مقاومت امروز پس از 3 سال توانست شهر العیس را آزاد کند.
نام العیس یادآور شهادت جمعی از رزمندگان مدافع حرم از جمله دوست عزیزم شهید مسعود عسگری است. با شنیدن خبر آزادی العیس تعجب نکردم زیرا مقتل یکی از ورزیده ترین و بهترین شهدای مدافع حرم یعنی آقا مسعود عسگری بود و من مطمئن بودم که بزودی به برکت خون این شهید، العیس و کل سوریه از لوث جیره خواران صهیونیسم پاک خواهد شد.
🌷شهدا رفتند و ما ماندیم و یک دنیا غصه🌷
💐🌺#شهیدمسعودعسگری🌺💐
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💞نیکی به پدر و مادر
داستانی است
که تو آن را می نویسی
وفرزندانت
آن را برایت حکایت می کنند،
پس خوب بنویس...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
رسول خدا(ص)فرمودند:
در معراج ، ملکی را دیدم
که هزار هزار دست دارد(یعنی یک
میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت
دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد.
آن ملک گفت: من حساب دانه های
قطرات باران را می دانم که چند تا در
صحرا وچند دانه در دریا می بارد. تعداد
قطرات باران را ازابتدای خلقت تاحال را میدانم
ولی حسابی است که من
از محاسبه کردن آن عاجزم .
رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟
عرض کرد: هرگاه جماعتی از
امت تو باهم باشند و باهم بر تو صلوات
بفرستند من ازمحاسبه ثواب صلوات عاجزم.
📚آثار و برکات صلوات؛ص30
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•