eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پیامبر گرامی اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سلّم فرمودند: جهنم را دری است که کسی از آن وارد نمی‌شود مگر با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده باشد. مثال: کسی که غیبتی پشت سر خود شنیده است و خشمگین شده و برای فرونشاندن خشم خود به بردن آبروی آن فرد متوسل شده است، یا رئیس اداره‌ای یکی از کارکنان شرکت را در حالت چرت‌ زدن دیده است و برای نشان دادن ابهت و فرو نشاندن خشم خود آن فرد را از کار اخراج کرده است. پس هر گونه مجازات غیرمتناسب و به حق برای فرونشاندن خشم ما است و این امر برای حق‌تعالی بسیار سنگین است طوری که یکی از درهای جهنم مختص چنین افرادی است. 📚میزان الحکمه اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚 حکایت کوتاه از امام باقر علیه السلام نقل شده است: روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود. در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد. داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم. داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟ پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا. جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام. داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد. اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا. جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد. داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟ پاسخ داد: آرى فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟ فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود. 📚 داستانهای بحار الانوار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💐حاج آقا دولابی میفرمودند : 🌙 شب‌های ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید. 🍃وضو بگیرید 🍃نماز بخوانید 🍃کم حرف بزنید 🍃کم قصه بگویید ! 👈 این چیزهایی که در تلویزیون نشان می‌دهند برای تفریح است یا برای بچه‌ها ! شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید ، کمی به کارهایتان برسید. 🌷 نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. 🌼 افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت ، به دعایی ، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. ✅با خودتان خلوت کنید ، به قرآن نگاه کنید ، یا اینکه اصلا ساکت بنشینید ، این خیلی قیمتی است... اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 ✍ حق را باور کن 🔹روزی واعظی به مردمش می‌گفت: «ای مردم! هرکس دعا را با اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد. مانند کسی که در خشکی راه می‌رود.» 🔸جوان ساده و پاکدلی پای منبر بود که خانه‌اش خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت. 🔹چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔸هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔹روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔸روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد تا از او به شایستگی پذیرایی کند. 🔹واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان «دعا» گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: «ای بزرگوار! تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم. پس چرا اینک برجای خود ایستاده‌ای؟ دعا را بگو و از روی آب گذر کن!» 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: «حق، همان است که تو می‌گویی. اما دلی که تو داری، من ندارم.» اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌼روزه‌خواری در بیان حاج ملاعلی‌کنی ✍ناصرالدین شاه از مرحوم حاج ملا علی کنی پرسید: اگر کسی عمداً روزه اش را بخورد کفاره اش چگونه است؟ ایشان فرمودند: باید شصت روز روزه بگیرد. و دیگر نگفتند که میشود به جای شصت روز روزه به شصت مسکین طعام داد یا یک بنده آزاد کند. اطرافیام و علمایی که حاضر بودند تعجب کردند و به حاج ملاعلی گفتند: چه طور شد؟! آیا شما فتوایتان این گونه است؟! ایشان فرمودند : نه . من به شاه اینطور گفتم. چون اگر به او میگفتم میشود به عنوان کفاره به شصت مسکین طعام داد انجام این کار برای شاه آسان بود، طعام دادن به شصت مسکین برای شاه کار سختی نبود و می داد. پس او روزه اش را میخورد و وزراء و وکلاء هم می خوردند و دیگران هم روزه خور می‌شدند؛ 👈چون که: 💥اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم💥 مردم به دین پادشاهانشان هستند. لذا من به شاه اینطور گفتم. اگر کسی غیر از شاه این سؤال را از من می پرسید اینطور نمی گفتم. می گفتم یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد یا یک بنده بخرد و آزاد کند. 📚احسن الحدیث،مواعظ آیت الله مجتهدی(ره)، صفحات 184و185 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
زنی بد کاره که قبر جسد او را قبول نمیکرد 🗣علامه حلی (اعلی الله مقامه) در کتاب منتهی المطلب روایت کرده، که زنی زانیه بود، و خیانت آن زن در مرتبه ای بود که اولاد خود را که از زنا متولد می نمود، با آتش می سوزانید، تاکسی از اقربان او به عملش مطلع نگردد، هیچ کس هم از اقوام او به عمل قبیح او مطلع نبود، غیر از مادرش، و روزی خود را با این عمل شنیع می گذرانیدند، تا وقتی که مرگ او را دریافت، وقتی که آن زن را دفن نمودند، زمین جسد او را قبول نکرد، و او را از خاک بیرون می انداخت، مجدداً قبر دیگری درست کرده، و دفن نمودند، باز زمین او را قبول نکرد، و جسدش را بیرو انداخت، دفعه سوم در جایی قبر کندند، همینکه دفن نمودند، قبر او را بیرون انداخت، آشنایان و اقوام او متحر شدند، و به خدمت امام جعفر صادق(ع) آمدند، احوالات او را عرض کردند، امام صادق(ع) متوجه مادر آن زن گشته فرمود: که عمل آن چه بوده مادرش عرض کرد: عمل دخترش بسیار بد بوده است. حضرت فرمود: سبب قبول نکردن زمین، جسد این زن را، این است که زن فرزندان خود را که مخلوق حکیم بودند! به عذاب قهار که آتش است معذب نموده است، چاره او این است که قدری از تربیت طاهره سید الشهداء(ع) را با او دفن کنید، وقتی که اقوام آن زن چنان کردند، زمین او را قبول کرد 📚کشکول النورج، ج، کتاب منتهی المطالب به نقل از داستانهایی از انوار آسمانی، ص95. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت رفتی و زینب و کلثوم تو دلگیر شدند حسنین تو علی زخمی تقدیر شدند «آن یتیمان که سر سفره تو سیر شدند لب گودال رسیدند، همه شیر شدند» 🥀 (ع)🥀 تسلیت باد🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔دیدار امام حسین (ع )در برزخ با رأس بریده😭😭😭 روایت یک تجربه‌گر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین وامام رضا و امام زمان علیهم السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان... 😭😭😭 باعث شد برای لحظاتی برنامه متوقف بشه اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
.... !! 🌷روزی یوسف‌رضا برایم تعریف کرد: می‌‌خواستم چای درست کنم و منتظر به جوش آمدن آب بودم، ناگهان متوجه شدم یکی از سربازهای عراقی که به تازگی اسیرش کرده بودم، به‌شدت می‌‌لرزد، گفتم: «چه شده؟ چرا تا این حد ترسیده‌ای؟!» 🌷....نگاهی به کتری درون دستم انداخت و با هر زبانی بود به من فهماند که: «بعثی‌ها برای شکنجه اسرای ایرانی، آب‌جوش بر سر آنها می‌‌ریزند، گمان کردم که شما هم همین قصد را دارید.» 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز یوسف‌رضا یزدان‌نجات، شهادت ۱۳۶۷ شلمچه راوی: رزمنده دلاور مرتضی یزدان‌نجات اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande