eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻چگونگی لحظات مرگ ( بسیار جالب و خواندنی)! 👌 🔻انسانها هنگام مرگ چه چیزهایی می بینند؟ 🤔 🔻روح انسان در کدام قسمت از جسم قرار دارد؟ 👀 🔻آیا مرده ها در هنگام تشییع جنازه حرف میزنند؟ 🤷🏻‍♂ 🔻کیفیت مرگ چگونه است و چه بر سر روح می آید؟ ⚰ 🔻برای رهایی از شر جن چه آیات و ذکرهایی بخوانیم؟ 😌 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e پاسخ سوالات اینجا👆👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📛عاقبت شوخی با نامحرم 😱 یکی از علماء مشهد میفرمود: جوانی گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم😭وقتی وارد قبر شدم، خواستم صورت او را روی خاک بگذارم اسناد، مدارک و مقداری پول و چک از جیبم میان قبر افتاد.😔 آیا اجازه میدهید نبش قبر کنیم مدارک را برداریم و تقاضا کرد نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که اجازه نبش قبر بدهند، ایشان فرمود همان قسمت قبر را بشکافید و مدارک را بردارید. بعد از چند روز آن جوان غمگین و مضطرب آمد و گفت: وقتی قبر مادرم را نبش کردم دیدم....😱😭 ⭕ادامه این داستان واقعی در لینک زیر👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
🕊 امام صادق علیه‌السلام ✨ التَّقديرُ فِی لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ وَالإبرامُ فِی لَيلَةِ إحدی و عِشرينَ وَالإمضاءُ فِی لَيلَةِ ثلاثَ و عِشرينَ مقدرات در شب نوزدهم تعيين در شب بيست و يکم تأييد و در شب بيست و سوم ماه رمضان امضاء می‌شود. 📔 الکافى، جلد۴، صفحه۱۵۹ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
(مضمون) توصیهٔ بسیار مهم حاج آقا مجتبی تهرانی ره برای شب‌های قدر نشر فراموش نشود اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
دوست داری کنی اما حوصله الگو کشی رو نداری❓❗️ 😢 خیاطی و الگوهات همیشه ایراد داره و کلی پرو داره😩😱😱 پیشنهاد میکنم بیا اینجا و کانال رو ببین اینجا براتون هر الگوی بخواید میکشن 👇⬇️ ✅ الگوی بالاتنه و شلوار زنانه ✅ الگوی پیراهن و شلوار مردانه ✅شورت‌و زیرپوش‌و انواع‌لباس مردانه ✅الگوی شورت و سوتین 👙👙 ✅لباسهای کوچولوهاتون 👯‍♂👯‍♀ 😍 حتی بهت یاد میدیم چجوری ببری و بدوزی😍 اموزش دوخت ☺️ لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2294022216Cb33839744c
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
﷽ 📍 دعا در خواست فقیر از غنی است ❗️ 📌جهت این است که دعا «درخواست» است؛ دعا «پناه‏بردن» است. در قالب اصطلاح، درخواستِ فاقد از واجد؛ فقیر از غنی و نادار از دارا است. ما باید این معنا را در نظر بگیریم. که نسبت عبد با پروردگارش چه نسبتی‎ است. آیهٔ شریفه می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد». ای مردم! همه بدانید! رابطهٔ‎تان با خدا رابطۀ ندار با دارا است؛ رابطهٔ فاقد با واجد است؛ رابطهٔ تهی‏دست با غنی است. این خطاب قرآن به همه است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد». چه بسا این کلام ‏که مخلوق، فقیر است، مسامحه باشد؛ چرا که مخلوق، «فقر محض» است. سراپای من و تو هیچ است. هرچه هست از او است. سراپای من و تو فقر است؛ نه اینکه من خودم یک چیزی هستم و خدا یک چیزی و من فقیرهستم و او غنی؛ خیر، همین که گفتی من کسی هستم، همین‏جا اشتباه کردی. تو کسی نیستی. اصلاً هستیِ تو برای اوست. به تعبیر معروف، قرآن خیلی به ما احترام گذاشته که فرموده است. 1️⃣سورهٔ مبارکۀ فاطر، آیهٔ 15 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚
📚امانت داری عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه ای که محتوی هزار درهم بود، به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم. قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد. عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت می کردند. هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار می کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن گاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت! سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام فرمود: عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛ بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم. 📚 کتاب بحارالانوار،ج 47، ص 384 اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📍آغاز ها و ها علیه برنامه 😳😱 💢بالاخره پس از های روز گذشته 😳 ❇️پیشنهاد جالب مجری به منتقدان و تخریبچی های سازمان یافته😉😂 چرا تخریب ها به یکباره شروع شد⁉️ https://eitaa.com/joinchat/2352807996C3554b60ac4 ❌واکنش مجری به توقف برنامه😔
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
❌♨️خواستگاری عجیب جوان پاسدار 😶 💯🎦پاسدار جوانی که پس از شش بار جواب منفی دست به دامن شد حاج قاسم هم با یه....😵😅😂 ✅شرح کامل ماجرا برای در کانال زیر 📎شد➕🎥 https://eitaa.com/joinchat/2352807996C3554b60ac4 ‼️پیشنهااااااد ویژهههه😍👆
✨﷽✨ ارزش نهی از منکر و هدایت کردن! امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: در میان بنی‌اسرائیل عابدی بود، هرگز گناه نمی‌کرد و همواره به عبادت خدا مشغول بود، ابلیس بسیار ناراحت شد، با دمیدن به دماغش اعلام کرد تا فرزندانش به حضور بیایند، به دنبال این اعلام همه شیطان‌ها در نزد ابلیس (پدرشان) اجتماع کردند، ابلیس گفت: «چه کسی از میان شما می‌توان فلانعابد را گمراه کند که بی‌گناهی او سخت مرا ناراحت کرده است؟!» هریک از آنها سخنی گفتند، یکی گفت: من از ناحیه زنان او را گمراه می‌کنم، ابلیس گفت: این پیشنهاد تو بی‌فایده است، او فریب زنان را نمی‌خورد. دیگری گفت: من به وسیله شراب و سایر نوشیدنی‌های لذیذ او را فریب می‌دهم. ابلیس گفت: «فایده ندارد، او گول لذّت‌های دنیا را نمی‌خورد.» دیگری گفت: من او را می‌توانم فریب دهم، ابلیس گفت: چگونه؟ او گفت: از راه عبادت، ابلیس گفت: «پیشنهاد خوبی کردی، همین کار را دنبال کن.» آن شیطان به صورت انسان وارد عبادتگاه عابد شد، و در پیش روی او مشغول به نماز و عبادت شد و شب و روز بدون استراحت به عبادت خود ادامه داد. عابد تعجّب کرد و با خود می‌گفت: این عابد تازه وارد، چقدر توفیق سرشار برای عبادت دارد، از او سؤال می‌کرد، ولی شیطان اعتنا نکرده و به عبادتش ادامه می‌داد. تا اینکه به طور مکرّر گفت: «ای بنده خدا بگو بدانم به خاطر چه عاملی این گونه برای انجام عبادت آمادگی یافته‌ای؟! » سرانجام شیطان به عابد گفت: «من یک گناهی را انجام داده‌ام، هروقت به یاد آن می‌افتم، از ترس آن، بیشتر مشتاق عبادت می‌شوم» (تا باعبادت خود جبران کنم و آن گناه را به طور کلی از زندگی خود دور سازم). عابد: آن گناه چه گناهی بوده، به من خبر بده تا من نیز آن را انجام دهم و سپس توبه کنم و به توفیق سرشار برای عبادت دست یابم. شیطان: این دو درهم را از من بگیر و وارد شهر شو، و در فلان جا به در خانه‌ای برو، در آنجا زنی هست با او زنا کن، و سپس بازگرد. عابد جاهل وارد شهر شد و آدرس آن زن را از مردم پرسید، مردم خانه او را به عابد نشان دادند و پیش خود می‌گفتند: لابد عابد می‌خواهد آن زن بدکار را موعظه وهدایت کند. عابد به سوی خانه آن زن رفت، و پس از اجازه وارد خانه او شد، زن وقتی که شکل و لباس عابد را دید، گفت: «آمدن تو با این قیافه به اینجا تناسب ندارد، برای چه به اینجا آمده‌ای؟» عابد قصّه خود را نقل کرد. آن زن گفت: ‌ای بنده خدا! اوّلاً: ترک گناه برای کسب توبه، راهوارتر است، ثانیاً: از کجا هرکسی توبه کرد، توبه‌اش پذیرفته می‌شود؟ بدان که آن راهنمای تو شیطان بوده است که خواسته به این طریق تو را گول بزند، اینک به معبد خود برگرد ببین او در آنجا نیست، عابد به معبد خود بازگشت و در آنجا کسی را ندید. آن زن شب آن روز از دنیا رفت، صبح آن شب ناگاه مردم دیدند بر در خانه او این جمله نوشته شده: «احضروا فلانه فانّها من اهل الجنّه؛ برای تشییع جنازه این زن حاضر شوید که او اهل بهشت است.» مردم در شک افتادند، که این جمله با اعمال آن زن تناسب ندارد، سه روز از این قضیه گذشت، در این هنگام خداوند به حضرت موسی (علیه‌السّلام) چنین وحی کرد: «کنار جنازه آن زن حاضر شو، و بر آن نماز بخوان، و به مردم امر کن که بر آن جنازه نماز بخوانند، زیرا من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم، چرا که او بنده من (فلان عابد) را از گناه کردن باز داشت.» موسی (علیه‌السّلام) فرمان خدا را اجرا کرد، و به این ترتیب یک بانوی غریق در آلودگی بر اثر امر به معروف و نهی از منکر، و بازداشتن انسانی از گناه، آن چنان مشمول رحمت الهی شد، که خداوند او را از اهل بهشت قرار داد و به پیامبر اولوالعزمش موسی (علیه‌السّلام) فرمان داد تا با مردم، حاضر گردند و با تجلیل و احترام جنازه او را بردارند و به خاک بسپارند. منبع📚:کلینی، محمد بن یعقوب، روضه الکافی، ص۳۸۴ - ۳۸۵. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande