🔴 یک داستان یک پند
در ادارهای حسابداری بود که همیشه کارهای خود را به دقت انجام میداد ولی همیشه مورد طعنه و تهمت و غیبت دیگر همکاران خود بود، برخی او را به کجدستی، برخی او را به رشوه و برخی دیگر او را به خیانت در اموال پشت سرش شایعهسازی و متهم میکردند.
حسابدار را از این سخنان مردم جان به لب آمد و روزی نزد رئیس اداره رفت و از او در مورد مردم و همکارانش و رنجهایی که با کلام بر او میرسانند شکایت کرد.
رئیس گفت: نزد من بیا و بنشین، و او را مورد تکریم و احترام قرار داد و به او گفت: آیا در مورد آنچه که شنیدهای من تو را صدا کرده و مؤاخذه کردهام؟ گفت: نه!
رئیس با تبسمی گفت: بگذار مردم هر چه میخواهند بگویند، آن کس که باید در مورد گفتههای آنان تصمیم بگیرد و تو را در مورد کارت مورد نقصان و یا تنبیه و یا اخراج قرار دهد من هستم و تا زمانی که من تو را صدا نکردهام بدان گفتههای آنان را نیز من باور ندارم.
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّـهِ (10 - مجادله)
نجوا تنها از سوی شیطان است؛ میخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند؛ ولی نمیتواند هیچگونه ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا!
➥.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
📚داستان سیبزمینیهای بدبو
معلم یک کودکستان به بچههای کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههای پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ۲ بعضیها ۳، و بعضیها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. به علاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند. معلم از بچهها پرسید:«از اینکه یک هفته سیب زمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟»
بچهها از اینکه مجبور بودند، سیبزمینیهای بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:«کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا خود میبرید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
،در بنی اسراییل عابدی بود
شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی، چهل سال در رفاهی و چهل سال در فشار. کدام یک را اول می خواهی؟
چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟
از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟
زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد.
زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و... همسرش به او مي گفت و او هم تا می توانست کمک می کرد.
سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی.
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
مردم را نترسان
در آخرین سفر علامه میرجهانی به مشهد مقدس در جمعی بین دوستان به نقل خاطره ای پرداختند که بدین شرح است:
در سال های اقامت در جوار ملکوتی سلطان سریر ارتضی حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه التحیه و الثناء ـ شبی در منزل یکی از محترمین تجّار در دهه عاشورا منبر می رفتم و موضوع سخنانم مواقف هولناک قیامت بود.
در حال شرح و تفسیر آیات عذاب بودم که ناگاه جانب درب ورودی مجلس، وجود مبارک حضرت اباعبدالله علیه السّلام را مشاهده کردم که با عتاب فرمودند:
مردم را نترسان و آنان را به لطف و محبت ما امیدوار کن!
ناگاه به خود آمدم و بحث را قطع نمودم و از عنایات و کرامات آن امام همام سخن به میان آوردم و در آن شب شوری عجیب در محفل به پا شد.
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠راز صلهٔ رحم و طول عمر
🔹شعیب عقر قوفی میگوید:
... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم علیه السلام رسیدیم. امام نگاهشان که به یعقوب افتاد، فرمودند:
«- ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بهدور است و ما به هیچ یک از شیعیان خود اجازه نمی دهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشته باش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند.
برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مُرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد.
شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود.»
🔹یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟
امام فرمودند: «اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمه ات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود.»
🔹شعیب میگوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم.
او گفت:
- برادرم، همانطور که امام علیه السلام فرمودند، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد.
📚بحار، ج ۴۸، ص ۳۹.
┏.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
سلام ای انتظــار انتظـــارم
سلام ای رهبر و ای یادگارم
سلامم بر تو ای فرزند زهرا
سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا . . .
#میلاد_امام_زمان(عج)✨🌺
#مبارک_باد🎊❣️✨
🔴 آخرالزمان
نفرت عمومی در میان خلق
وجود مشکلات فراوان در آخرالزمان، باعث میشود مردم اوضاع خوبی نداشته باشند. اطمینان و آرامش خاطر در بین مردم کم میشود و برخوردهای مردم، خالی از مهر و محبت است.
در میان خویشاوندان و همسایگان و همچنین امور اداری و دولتی، در معاملات و در کوچه و خیابان و بازار، مردم با صحنه های آزار دهنده مواجه میشوند.
از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل است که فرمودند: «وضعیت مردم قبل از ظهور به گونه ای میشود که اغلب مردم از یکدیگر بیزاری میجویند. بعضی، بعضی دیگر را لعن میکنند و دشنام میدهند و برخی در صورت برخی دیگر آب دهان میاندازند و حتی برخی شهادت به کفر بعضی دیگر می دهند.»
شخصی پرسید: چه خیری در این هست؟
امام فرمودند: «همه خیر در این است؛ در این زمان است که قائم ما بر میخیزد و تمام این نفرت را از میان می برد.»
📚بحارالانوار، جلد ۵٢، ص ٢١١
➥
ما در شعر و غیر آن ,حق قیاس کردن در مقامات را نداریم!
🔶آیت الله سید احمد خوانساری در مجلس روضه ای شرکت کرده بودند.
مداح پیری شروع به خواندن قصیده ای کردند که بیتی از آن اشاره داشت:
مقام غلام سیاه سیدالشهدا در روز عاشورا, از مقام حضرت عیسی بن مریم برتر است!
🔶آقای خوانساری باشنیدن این سخن با عصبانیت نگاهی به مداح پیر انداختند. مداح با دستپاچگی پرسید:
آقا این حرف اشتباه است؟
آقا فرمودند: بله!
مداح بیت را عوض کرد و بعد از منبر خدمت ایشان رسید آقای خوانساری فرمودند: این قیاسات غلط است. ما در شعر و غیر آن ,حق قیاس کردن در مقامات را نداریم!
--------
🔶روزی در مجلسی در محضر آیت الله سید احمد خوانساری, مداحی شعری به این مضمون خواند:
اگر حضرت علی (سلام الله علیه) آستین خود را تکان دهند, هزاران موسی از آن بیرون می ریزد!
🔶آقا فرمودند: این گونه سخن نگویید! حضرت امیر و حضرت موسی_ علیهما السلام_ با هم برادر بودند.
📗 کتاب صاحب نفس قدسیه
📚صد دينار حواله حضرت اباالفضل العباس عليه السلام
ثقه الاسلام جناب آقاي حاج شيخ علي رضا گل محمدي ابهري زنجاني، شب ۲۷ جمادي الثانيه سال ۱۴۱۶ هـ ق در حرم مطهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نقل كرد:
يكي از اهالي كربلا، عربي را ميبيند كه در حرم حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام كنار ضريح مطهر ايستاده و با حضرت سخن ميگويد.
آقا جان، صد دينار از شما پول ميخواهم؛ ميدهي كه بده و اگر نميدهي ميروم به حرم حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه السلام شكايت شما را به آن حضرت ميكنم.
سپس سرش را به طرف ضريح مطهر برده و ميگويد: فهميدم، فهميدم! و از حرم بيرون ميرود. عرب مزبور به بازار رفته و به يكي از مغازه داران ميگويد: آقا فرموده است صد دينار به من بده. او ميگويد: نشاني شما از آقا چيست؟ ميگويد: به اين نشان، كه پسر شما مريض شده و شما صد دينار نذر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كردي؛ بده! و او هم صد دينار را ميدهد.
ناقل ميگويد: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت كردي و نتيجه گرفتي. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهي، ميروم شكايت شما را به برادرت امام حسين عليه السلام ميكنم. اينجا بود كه ديدم حضرت، داخل ضريح ظاهر شد و در حاليكه روي صندلي نشسته بود، حوالهاي به من داد.من هم رفتم و از بازار گرفتم.
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
آخوند ملا علی معصومی همدانی هر ساله به مدّت سه روز در ایام نیمه شعبان در مدرسه مراسم جشن منعقد می فرمود
یکی از مدّاحان قدیمی همدان می گفت: در مسجد مرحوم آخوند مشغول مداحی بودم، وقتی که مدّاحی تمام شد، خواستم دعا کنم که مرحوم آخوند فرمود: فلانی هرگاه خواستی دعا کنی، اوّل برای فرج حضرت ولی عصرعلیه السلام دعا کن!
🕍 همدان ، آرامستان باغ بهشت
🌹 ایام ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقل است که از او [ابراهیم ادهم] پرسیدند که روزگار چگونه میگذارنی؟
آوردهاند که از ابراهیم ادهم پرسیدند روزگار را چگونه سپری میکنی؟
گفت: «سه مرکب دارم؛ باز بسته؛ چون نعمتی پدید آید، بر مرکب شکر نشینم و پیش او باز شوم و چون بلایی پدید آید، بر مرکب صبر نشینم و پیش باز روم و چون طاعتی پیدا گردد، بر مرکب اخلاص نشینم و پیش روم.»
📚 #تذکره_الاولیا (ذکر #ابراهیم_ادهم)
#عطار
مرکب: اسب
طاعت: عبادت و نیایش
اخلاص: خلوص و یکرنگی
•┈┈•.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande