eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درکوه‌های جبل عامل عابدی زندگی می‌کرد مدت‌ها بر او گذشت، زندگی‌اش می‌گذشت غذایی برایش می‌آمد نانی برایش می‌رسید زندگی‌اش را می‌کرد یک چند روزی امتحانش شروع شد ... 🔹 عین‌صاد ↶【. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ 🌼ای کاش به جای کرسی تدریس، بر روی منبر حسینی می‌نشستم! . ✍روزی یکی از شاگردان در درس مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی اشکال کرد، ایشان پاسخ دادند. آن شاگرد برای بار دوم اشکال خود را مطرح کردند، ایشان برای مرتبه دوم جواب دادند، اما آن شاگرد بر اشکال خود اصرار داشت. آیة‌اللّه العظمی تبریزی فرمودند: جواب شما را بعداز درس می‌دهم! ناگهان آن شاگرد خطاب به آقا گفت: جلسه روضه که نیست! آمده‌ایم که از درس شما استفاده کنیم! ایشان تا این جمله را شنیدند، سخت غمگین شدند و مکثی کردند به طوری که رشته کلا‌م از دست‌شان خارج شد، سپس در حالی که بغض گلوی ایشان را گرفته بود فرمودند: ای کاش به جای کرسی تدریس، بر روی منبر حسینی می‌نشستم و جلسه ما، جلسه روضه بود، نمی‌دانید چه قدر اجر و ثواب دارد. اگر تمام این زحمات ما که شب و روز می‌کشیم و در جهت کسب علم گام برمی‌داریم، معادل ثواب منبر حسینی حساب شود، باید خیلی خوشحال باشیم. اجر و ثواب منبر حسینی و خطابه، بیش از کارهایی است که ما انجام می‌دهیم! آن‌گاه رو به آن شخص کردند و فرمودند: این طور سخن نگو که جلسه روضه نیست، ای کاش بود و ما هم از فیوض آن بهره‌مند . ‌‌‌‌✅. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
⚡️یک داستان یک پند 👈مرحوم شیخ محمدجعفر نمازی (مؤسس مدرسه نمازی و مسجد شیخ) به بیماری صعب‌العلاجی مبتلا شد که برای طبابت به تبریز اعزام شد روزی به فرزندش امر کرد برود و ۱۰ عدد کاسه بخرد و درون آن را با یخ پُر کند ️وقتی فرزندش آمد، گفت کاسه‌های یخ را در اطراف من قرار بده وضعیت بیماری‌اش شدت گرفت به ناگاه با صدای بلند گفت ملعون (شیطان)، من از دست تو آب نمی‌خورم هر چند تشنه‌ام، نمی‌بینی اطراف من یخ است از من دور شو در روایات از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است شیطان از آتش است و از آب سرد که ضد حرارت است فرار می‌کند، به همین دلیل به فرمایش حضرت علی (ع) وضو با آب سرد کفاره‌ی گناهان است و ثواب کثیر دارد و کسی که عصبانی می‌شود، شیطان در خون او در حال چرخش است، برای همین چهره‌اش سرخ می‌شود چون شیطان عاشق رنگ قرمز است فردی که عصبانی می‌شود، برایش یک لیوان آب سرد سفارش می‌دهند تا آرام شود👌 💫داستان ها و پندهای اخلاقی . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
شهیدی که سرش در دامن حضرت فاطمه زهرا(س) گذاشت😢😭😭 طلبه شهید مهدی نظیری با دوستاش در حال بازگشت از عملیات قدس ۳ توی خاک دشمن بود که گم می شود و بالاخره زیر گرمای ۵۰ درجه تابستان جنوب براثر تشنگی شهید می شود. شهید رضا پورخسروانی نقل می کند که سرمهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم.دیدم لب مهدی به هم می خوره. گوشم را نزدیکش بردم،گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بزار زمین…. بعدها خوابش را دیدم.مهدی با لباسی یک پارچه از نور با لبخند کنارم آمد و گفت: حضرت زهرا(س) می خواست سرم را به دامن بگیرد، واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانوت زمین بزاری!… آیت الله دستغیب درموردش میگه که خوابش رو دیدم. عمامه بر سرش بود و گفت ما روزی دوساعت پیش رسول الله میریم وآقا بهمون درس میده… . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی استاد عزیزی🌹 با خواندن ۵۰ آیه از قرآن سحر و جادو را از زندگیمان بیرون و با شادی ونشاط زندگی کنیم خدایا توفیق این عمل را به همه ما عنایت کن وعاقبتمان را ختم بخیر بفرما🌹 🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🌹 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇 بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
💠داستان مرده‌ای که با دعای مادر به دنیا برگشت💠 ◀️این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت. 🔷نقل از علامه طهرانی: یكی از اقوام‌ ما كه‌ از اهل‌ علم بود‌ برای من‌ نقل‌ كرد: 🔹در ایامی كه‌ در سامرّاء بودم‌، به‌ مرض‌ حصبۀ سختی مبتلا شدم‌ و هرچه‌ مداوا نمودند مفید واقع‌ نشد. مادرم‌ با برادرانم‌ مرا از سامرّاء به‌ كاظمین‌ برای معالجه‌ آوردند و نزدیك‌ به‌ صحن‌ یك‌ مسافرخانه‌ تهیه‌ و در آنجا به‌ معالجۀ من‌ پرداختند؛ 🔹از معالجۀ اطبّای كاظمین‌ كه‌ مأیوس‌ شدند یك‌ روز به‌ بغداد رفته‌ و یك‌ طبیب‌ را برای من‌ آوردند. همینكه‌ برای معاینه نزدیك‌ بستر من‌ آمد، احساس‌ سنگینی كردم‌ و چشم‌ خود را باز كردم‌ دیدم‌ خوكی بر سر من‌ آمده‌ است‌؛ بی‌اختیار آب‌ دهان‌ خود را به‌ صورتش‌ پرتاب‌ كردم‌. 🔸گفت‌: چه‌ میكنی، چه‌ میكنی؟ من‌ دكترم‌، من‌ دكترم‌! 🔹من‌ صورت‌ خود را به‌ دیوار كردم‌ و او مشغول‌ معاینه‌ شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع‌ نشد؛ و من‌ لحظات‌ آخر عمر خود را میگذراندم‌. 🔹تا آنكه‌ دیدم‌ حضرت‌ عزرائیل‌ با لباس‌ سفید و بسیار زیبا و خوش‌ قیافه وارد شد پس‌ از آن‌ پنج‌ تن‌‌ بترتیب‌ وارد شدند و‌ نشستند و به‌ من‌ آرامش دادند و من‌ مشغول‌ صحبت‌ كردن‌ با آنها شدم‌. 🔹در اینحال‌ دیدم‌ مادرم‌ با حال پریشان‌ رفت‌ روی بام‌ و رو كرد به‌ گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض‌ كرد: 🙏یا موسی بن‌ جعفر ! من‌ بخاطر شما بچّه‌ام‌ را اینجا آوردم‌، شما راضی هستید بچّه‌ام‌ را اینجا دفن‌ كنند و من‌ تنها برگردم‌ ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ! 🔹همینكه‌ مادرم‌ با امام کاظم (ع) مشغول‌ تكلّم‌ بود، دیدم‌ آنحضرت‌ به‌ اطاق‌ ما تشریف‌ آوردند و به‌ پیامبر (ص)‌ عرض‌ كردند: خواهش‌ میكنم‌ تقاضای مادر این‌ سید را بپذیرید ! 🌺حضرت‌ رسول‌ (ص) رو كردند به‌ عزرائیل‌ و فرمودند: برو تا زمانی كه‌ خداوند مقرّر فرماید؛ خداوند بواسطۀ توسّل‌ مادرش‌ عمر او را تمدید كرده‌ است‌، ما هم‌ میرویم‌ إن‌شاءالله‌ برای موقع‌ دیگر. مادرم‌ از پلّه‌ها پائین‌ آمد و من‌ بلند شدم و نشستم‌ ولی از دست مادرم عصبانی بودم‌؛ به‌ مادرم گفتم‌: چرا اینكار را كردی؟! من‌ داشتم‌ با اهل بیت (ع) میرفتم‌؛ تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه‌ ما حركت‌ كنیم‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 یک عمل بی نظیر برای ارتباط بهتر با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ حسین فاضلی تشرف های مکرر به محضر۰ امام زمان(عج) داشت. بعدها مشخص شد که رویه رفتاری این عبد صالح خدا اینگونه بوده که از سن تکلیف تا پایان عمر شریف شان تمام اعمال مستحبی خود را به محضر نورانی آن عزیز غائب(عج) هدیه می کرده اند لذا سرّ تشرف های مکرر او فاش شد. ایشان فرموده بود: هر که عمل مستحبی را به حضرت بقیت الله (عج) اهداء کند دو اثر دارد اول آنکه :این اعمال ناقص ما قابل عرضه به محضر بلند و بزرگ آن حضرت(عج) را ندارد، اعمال ما غالبا شائبه های متعدد و نقص های بزرگ دارد لذا وقتی عمل را اهداء کردی خداوند متعال آن عمل را برای اهداء به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سطح آن حضرت(عج) ارتقاء می دهد تا در شان آن امام(عج) قرار گیرد، پس اثر اول نیابتی، ارتقاء سطح کیفی عمل ما را در پی خواهد داشت و خداوند آن عمل را آنقدر بالا می برد تا در شان و مقام ان امام(عج) قرار بگیرد. دوم اینکه: وقتی عمل را خدمت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه می دهند، حضرت(عج) عطف نظری می فرمایند تا ببینند چه کسی این عمل را اهداء نموده و این نظر حضرت(عج) اثر معنوی غیرقابل توصیفی را درپی خواهد داشت، ایشان مثال زدند که اگر شما وارد منزل خود شوید و غذایی را به درب منزل شما آورند شما از خانواده خود می پرسید چه کسی غذا را آورد، می گویند فلانی، این در نظر شما می آید که فلانی غذا داد. وقتی ما نیز عمل نیابتی برای امام(عج) انجام دهیم حضرت(عج)نظر می فرمایند که چه کسی این عمل را انجام داده و این نظر حضرت(عج)، ارتقاء معنوی خاصی را به همراه خواهد داشت. سوم اینکه : از عارف واصل حضرت آیت الله کشمیری سوال کرده بودند آن مقامات عرفانی بلند برای مرحوم نخودکی چگونه حاصل شده بود؟ ایشان در پاسخ فرموده بودند: مرحوم نخودکی چهار سال از شب تا صبح در بالا سر حرم امام رضا (علیه السلام) قرآن خواند و به حضرت رضا(ع) اهداء نمود تا اینگونه مقامات برای او حاصل شد. پس نیت میکنیم کلیه اعمال مستحبی خود را تا پایان عمر به وجود نازنین حضرت بقیت الله (ارواحنا فداه) هدیه کنیم ➥. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔆 🔴✍ قایق زندگیتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ 🔸 دو دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد گفتند: «چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم!» 🔹اما دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند! آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔸در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید. 🔸شما قایقتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ 🔹 ساحل افکار منفی، ناامیدی، ترس، زیاده‌خواهی، غرور کاذب، خودبزرگ‌بینی، گذشته یا .. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
پسرک گل فروش خیلی کلافه بودم و خسته شده بودم. از این همه توضیح دادن به همه! من نمی‌خواستم لیلا رو تو این وضعیت ببینم. لیلا همه ی عشق و زندگی من بود. ولی بعد از اون تصادف لعنتی روز به روز حالش بدتر میشد و رنجور تر میدیدمش. تا اینکه اونروز پشت چراغ قرمز از دور پسرک گل فروشی دیدیم که با پرهام ما مو نمیزد. نا خوداگاه جلوی پاش ترمز کردم و به لیلا نگاه کردم که با نگاهش ازم خواست پسر بچه رو به ماشینم دعوت کنم. پسرک هم قبول کرد و نشست نمی‌دونم تو فکر لیلا چی میگذشت که چشم از پسرک بر نمی‌داشت. من برای اینکه این سکوت رو بشکنم در مورد پسر بچه ازش پرسیدم و فهمیدم که نه خونه ای داره و نه پدر و مادری! لیلا که تا اون لحظه سکوت کرده بود با شنیدن حرف های پسر بچه به حرف اومد و گفت :عزیزم میتونی روی ما حساب کنی تو شبیه بچه خودمون که تو تصادف ازدست دادیم هستی. پسر بچه با ذوق گفت یعنی من میتونم پسر شما بشم؟ با شنیدن حرفی که پسر بچه گفت انگار تو آسمونا بودیم!! خدایا شکرت برای دیدن لبخند دوباره ی لیلا و بازگشت امید به زندگیمون... . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلامـ تنهاترین منجے💕🤚🏻 تا‌ڪــی‌دل‌‌مــن‌چشــم‌بـه‌در‌داشته‌باشد اۍ‌ڪــاش‌ڪسی از‌تو‌خبـرداشته‌باشد آن‌باد‌ڪــه‌آغشتــه‌بــه‌بــوی‌نفس‌توست از‌ڪــوچــه‌ی‌مـا‌ڪاش گذر‌داشتـه‌باشد ❤️✨