💫حکایت
👌بانوانی که عاشق آرایش و زیبایی برای بیرون رفتن هستند حتما بخونند🔻
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت:
- ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت، یقۀ جوان رو گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
- مردیکۀ عوضی، مگه خودت ناموس نداری…؟ خجالت نمیکشی؟؟
اما جوان، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی بشه و واکنشی نشون بده، همان طور مودبانه و متین ادامه داد..
- خیلی عذر میخوام؛ فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین! دیدم همۀ بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم، که نامردی نکرده باشم…!
حالا هم یقه مو ول کنین! از خیرش گذشتم!!
مرد خشکش زد… همانطور که یقۀ جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد…
اینجاست که میگن مردان باغیرت زنان با حجاب دارند.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
💞 #امام_زمان (عج) پدری مهربان، همدمی دلسوز و همراهی خیرخواه است
🔺امام رضا علیه السلام:
❣امام، همدمی رفیق و پدری مهربان و برادری همانند است. امام به امت خویش مهر میورزد، همانند مادری که به فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است، و پناهگاه بندگان خدا در مصیبتها و دشواریهای عظیم است.
📚الکافی ج١ص٢٠٠
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🚩
#شهادت_امام_جواد علیه السلام 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤السلامعلیک یاجواد الائمه علیهالسلام
🥀سلام می دهم از دور من به محضرتان
🖤چه کرده با دل من مرقد منورتان
🥀تو عادتت کرم است ای جواد اهلبیت
🖤شده است عادت من هم گدایی درتان
🖤 شهادت مظلومانه ابنُ الرِّضا امام محمد تقی حضرت جواد الائمه علیه السلام را به محضر حضرت صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت عرض مینماییم🖤
🍃🍂 #امام_جواد علیه السلام🏴
نمک و آب
روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍کانال رسمی دکتر انوشه در ایتا راه اندازی شد!
📝جملات آموزشی
🎥کلیپ سخنرانی ها
📍 توصیه های انگیزشی و روانشناسی...
👈دوستان زیادی تقاضا کردن لینک کانال دکتر انوشه بزاریم لطفا انگشت مبارک بزن رو لینک ببین چی برات میاد👇
https://eitaa.com/joinchat/431489154Ce328729c4a
https://eitaa.com/joinchat/431489154Ce328729c4a
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 با توجه به گرمی هوا و شیوع بعضی بیماری ها #استاد_خیراندیش مطالبی برای درمان بیان فرموده اند، لطفا روی گزینه مورد نظر کلیک کنید 😊👇
ریزش مو و مشکل پوستی دارم
مشکل چاقی دارم
ضعف جنسی دارم و بیحالم
زانو درد و پا درد دارم
دیسک کمر و گردن درد و... دارم
ورودی رایگان، تعداد محدود 😇👆
✨﷽✨
🔴شب اول قبر از زبان دختری که به اصرار
در قبر مادرش خوابید ...
✍علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
👈در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان
تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.
⚰هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد، من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد.
💢سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند،
و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.
⛔️دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.
❓پرسیدند چرا این طور شدهای؟
♻️در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.
⁉️تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟
آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت:
«لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»
❌در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
👌مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند... (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (ع) بودهاند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.
📚 علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 110.
📌 داستان امروز 🦋
📢 حتما بخوانيد🙏
👌نامه واقعی به خدا
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
🌸🍃این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه ، طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود.یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
خدمت جناب خدا ❣
سلام علیکم ،اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"ومامن دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
✨هیچ موجودزنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است✨
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
✨مسلما خدا خلف وعده نمیکند✨
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
🌸🍃۱ - همسری زیبا ومتدین
🌹🌿۲ - خانه ای وسیع
🌺🍂۳ - یک خادم
🌼☘۴ - یک کالسکه و سورچی
🌾💐۵ - یک باغ
🌷🌱۶ - مقداری پول برای تجارت
🍁🌻۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
🌿مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی🌿
نظرعلی بعد از نوشتن ..
نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم⁉️ می گوید،مسجد خانه ی خداست.پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که به قول پروین اعتصامی
🌸🍃نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست🍃🌸
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند ،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
✨نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند .پس ما باید انجامش دهیم. و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الان در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
🌿 این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید 🌿
@dastane_amozande
✨﷽✨
🔴حکایتی از ملانصرالدین!
✍می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.
چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد!
💥این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
مائده... جانم...
دختر چطور انقدر قشنگ حجاب میزنی
با این چادرت انگار خیییلی راحتی؟!
خیلی دوست دارم حجابت از کجا میاری این لباسهای خوش حجابو شیک رو؟
😊ای جان...
یه کانال هست #حجاب_هیوا کارهاش محشره👌 شبها تا حسابی کارهاشو نیبینم نمیخوابم 😁 تمام لباسها و ملزومات رو حتی گیره هامم از اونجا میگیرم
واسه #حجاب ببین چیا داره فقط😍👇لینکشم واست میفرستم👇
http://eitaa.com/joinchat/3889233921C1d93c8fd76
تازه #ارسال_پستی_داره به تمام نقاط کشور و زیر نظر #وزارت_ارشاده😊
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
یه کانال🍁🌼 با کلی لباس پوشیده ی🧕🧕 خوشگل و چادر های 😍😘 مدرن
♨️گیره ی روسری ♨️ملزومات حجاب خوشگل
♨️ست کیف روسری ♨️ست دامن و شومیز
خانمم اگه دوست داری شیک و خاص باشی فوری بزن 😍 روی گلها 👇😱
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃