فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
#استاد_شجاعی
🔺ماجرایِ نوزادی که بدون دست و پا متولد شد .
#انسان_شناسی
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
روزی عزرائیل نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت سلام بر تو ای هم سخن خدا.
حضرت موسی (ع) پس از پاسخ سلام پرسید تو كیستی؟
عزرائیل گفت من فرشته مرگ هستم.
حضرت موسی (ع) پرسید برای زیارتم آمدهای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل گفت برای قبض روحت آمدهام.
حضرت موسی (ع) گفت ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل گفت مهلتی در کار نیست.
حضرت موسی (ع) به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود به موسی (ع) مهلت بده.
عزرائیل مهلت داد.
حضرت موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت سفری در پیش دارم.
مادر گفت چه سفری؟
حضرت موسی (ع) فرمود سفر آخرت.
مادر گریه کرد.
حضرت موسی (ع) نزد همسرش آمد.
کودکش را در دامن همسرش دید و با همسر وداع کرد.
کودک دست به دامن حضرت موسی (ع) زد و گریه کرد.
دل حضرت موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد ای موسی (ع)، تو به درگاه ما می آیی، اینگریه و زاری ات چیست؟
حضرت موسی (ع) عرض کرد دلم به حال کودکانم می سوزد.
خداوند فرمود ای موسی (ع)، دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش محبتم میپرورانم.
دل حضرت موسی (ع) آرام گرفت و به عزرائیل گفت روحم را از كجای بدنم خارج می سازی؟
عزرائیل گفت از دهانت.
حضرت موسی (ع) گفت چرا از دهانم، با اینكه من با همین دهانم با خدا گفتگو كردهام؟
عزرائیل گفت از دست هایت.
حضرت موسی (ع) گفت چرا از دستهایم، با اینكه تورات را با این دستهایم گرفتهام؟
عزرائیل گفت از پاهایت.
حضرت موسی (ع) گفت چرا از پاهایم، با اینكه با همین پاهایم به كوه طور برای مناجات رفتهام؟
عزرائیل گفت از چشم هایت.
حضرت موسی (ع) گفت چرا از چشمهایم، با اینكه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار كشیدهام؟
عزرائیل گفت از گوشهایت.
حضرت موسی (ع) چرا از گوشهایم، با اینكه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدهام.
خداوند به عزرائیل وحی كرد روح حضرت موسی (ع) را قبض نكن تا هر وقت كه خودش بخواهد. (این گفتگو حاکی از عبودیت محض ظاهری و باطنی آن حضرت میباشد)
عزرائیل از آنجا رفت و حضرت موسی (ع) سال های دیگری زندگی كرد تا اینكه روزی یوشع بن نون را طلبید و وصیت های خود را به او نمود، سپس به تنهایی به سوی كوه طور رفت.
در آنجا مردی را دید که مشغول كندن قبر است، نزد او رفت و گفت آیا میخواهی تو را كمک كنم؟
او گفت آری، حضرت موسی (ع) او را كمك كرد.
وقتی كه كار كندن قبر تمام شد، حضرت موسی (ع) وارد قبر گردید و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه لحد قبر درست است یا نه؟
در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم او برداشت.
حضرت موسی (ع) مقام خود در بهشت را دید تا به مرگ خود راضی، خشنود و راغب شود.
حضرت موسی (ع) عرض كرد خدایا، روحم را به سویت ببر.
همان دم عزرائیل روح او را قبض كرد و همان قبر را مرقد حضرت موسی (ع) قرار داد و آن قبر را پوشانید.
آن مرد قبر كن، عزرائیل بود كه به آن صورت درآمده بود.
در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت:
«مات موسی كَلِیمُ اللهِ، فَاَی نَفْسٍ لا تَمُوتُ موسی»،
موسی كلیم خدا مرد، چه كسی است كه نمی میرد؟
پس از مرگ حضرت موسی (ع)، فرشتگان به او گفتند ای کسی که در میان پیامبران از همه راحتتر جان دادی، مرگ را چگونه یافتی؟
حضرت موسی (ع) گفت مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند یافتم.
مطابق برخی روایات، قبر حضرت موسی (ع) در کوه طور واقع در نجف و یا در سرزمین سینا است.
منبع.
1. بحارالانوار،
2. علل الشرایع
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گسترده "شما'
این عکس متعلق به هفتاد سال پیش است و یک عکاس... از یک زن و شوهر گرفته است.
.
کمی فقط دقت کنید تا موهایتان سیخ شود، زمانی که نه فوتوشاپ بود و نه ادیتهای فیک!
راز ترسناکِ عکس چیست !؟
.
اگر متوجه نشدهاید اروم اروم اینجا بیاین...👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/470220841Cf12daa7732
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴جنایتهای بدتر از داعشیها در تهران +تصاویر دلخراش🔞😔❌👇👇
http://eitaa.com/joinchat/329973791C259ffcd069
http://eitaa.com/joinchat/329973791C259ffcd069
کسانی که بیماری قلبی دارند یا توان دیدن صحنه های هولناک را ندارند وارد نشن❌☝️☝️
🔴 حواسمون به این امتحان های ریز،اما به شدت مهمِ الهی،باشه...!
از مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى نقل شده كه فرمود:
آيا هيچ شده است كه خود را در صدق بندگى امتحان كنيد تا بدانيد آيا بنده ى خداييد يا نه؟
تصور كنيد با زن و فرزند خود به قصد زيارت كربلا مهيّاى حركت سفر نموده و با زحمت فراوان و هزينه ى زياد تا لب مرز برسيد.
ولى در آن جا مى بايست یک عمل حرامى (مانند كشف حجاب يا نظر اجنبى به همسر و دختران همراه) را مرتكب شويد تا مقدّمه ى خروج از گمرك و گرفتن گذرنامه و مجوّز عبور از مرز باشد؛
🔴 در اين صورت خود را چگونه مى يافتيد؟
آيا با خود مى گفتيد: اين يك حرام عيب ندارد، ما كه اين همه زحمت كشيده و هزينه نموده ايم تا به اين جا رسيده ايم، بگذار عبور كنيم؛
و يا با كمال شجاعت و مردانگى وبا آن همه رنج و دورىِ راه و تحمّل مخارج،با عائله ى خود برمى گشتيد؟
زيرا كسى كه فرموده: زيارت مستحبّ است و همان كسى كه من به قصد زیارت او آمده ام، ارتكاب حرام را جايز نمى داند.
هيچ گونه نگرانى و ناراحتى نباید باشد،چرا كه من بنده ام، من مى خواستم زيارت حضرت سيّد الشّهدا (عليه السّلام ) را براى رضاى خدا انجام دهم، نه براى خواهش دل خود.
اگر براى خداست که خدا مى فرمايد: كار حرام را انجام نده و با انجام گناه به زيارت نرو، اگر اين طور نكرد و برنگشت، يقينا ناقِصُ الإيمان است...
بنده ى با ايمان بايد تسليم فرمان و حكم الهى باشد، نه تابع خواسته هاى خود و مطيع نفس و شيطان...
قابل توجه کسانی که در مسیر اربعین رعایت خیلی از واجبات رو نمیکنن با این توجیه که ما کار مهمتری مثل زیارت امام حسین در پیش رو داریم!
امتحان های ریز و درشت الهی رو دست کم نگیریم...
📒منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت(قدس سره)
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
🆔 @Alnafs_almotmaenah
♦️مشاوره مذهبی انلاین رایگان☝️
♦️مشاوره مذهبی تلفنی باهزینه☝️
🌟کانال اختصاصی آیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨#خبر_فورررررری
🔴بیانیه سازمان پزشکی قانونی درباره علت فوت مهسا امینی ⁉️
🔻جهت مشاهده ( ویدیو )کلیک کنید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2652438539C8299cc95e2
♦️حتما مشاهده کنید 👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 نظر اجنه درباره آیت الله بهجت
وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت:
آنجا نرو جن دارد.
گفتم: باشد به من کاری ندارند.
رفتم داخل اتاق دراز کشیدم ، عمامهام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم.
پاسی از شب که گذشت ، صدای پای آنها را بیرون در اتاق میشنیدم. یک دفعه احساس کردم .....
ادامه داستان در لینک زیر👇
http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3
🔴انسان در عالم برزخ همسر و خانواده خود را می شناسد؟
✍هنگامی که خدا روحی را قبض میکند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت میفرستد.
علامه طباطبائی در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده:
هنگامی که خدا روحی را قبض میکند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت میفرستد. این ارواح در آن جا میخورند و مینوشند. هنگامی که شخصی بر آنان وارد میگردد، آنها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند میشناسند.
آیت الله دستغیب در کتاب معاد، ص ۶۰ در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند. یکدیگر را میشناسند و از یکدیگر سؤال میکنند . هنگامی که روح تازه ای بر آن ها وارد میشود میگویند: او را رها کنید زیرا از هول عظیمی به طرف ما میآید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی میپرسند: فلان کس چه شد؟ اگر بگوید : زنده بود، اظهار امیدواری میکنند (که نزد آن ها بیاید) ولی اگر بگوید: از دنیا رفته بود، میگویند :سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) .
البته این روابط بسته به میزان آزادی عملی است که در برزخ به اموات داده می شود که آن هم رابطه مستقیمی با اعمال و رفتارهای انسان در دنیا دارد. اگر دو نفر هر دو در دنیا از جمله نیکوکاران و مومنان باشند ، در برزخ (قبر) امکان ملاقات آن ها بسیار است .در هر حال باید گفت امکان این امر با توجه به برخی شرایط و ویژگی ها وجود دارد .
📚منبع: حیات پس از مرگ، ص ۴۴
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از ⚜️تبلیغات گسترده پرتو⚜️
انگار آخرالزمونه بخدا کف دست لباس بچه رو تا میپرسی چند میگن دویست تومن 😐😭🤦♀
نخریااااا 😒 مگه خودت اینجوری👐 خودت بدوز 😍😌
بلدنیسی؟؟؟ گروه ما چون آموزشاش بدون الگوعه انقدر خانمارو خیاط کرده هااا بلد نبودن سوزن دس بگیرن😉😅 بیا ببین👇
https://eitaa.com/joinchat/992018610C9e89cb3e2f
این هفته آموزش لباس کودک وَجَبی 😳😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🛑🛑#فوری #فوری🔊🔊
#کار_در_منزل
کار در منزل با درآمد ماهیانه بالای ۲۰,۰۰۰,۰۰۰ میلیون تومن😱🤩
به تعداد محدودی نیروی خانم جهت کار در منزل نیارمندیم(ظرفیت بسیار محدود)👇
https://eitaa.com/joinchat/845873342Cea0b7200db
آموزش از ما کار با بهترین درآمد از آن شما خوبان هنرمند🙏💵💰
❌اولیت با اولین ثبت نامی ها 👉کلیک کنید
مداحی آنلاین - قصه عجیب مرتاض هندی - حجت الاسلام نظری.mp3
3.13M
♨️قصه عجیب مرتاض هندی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عبدالرضا_نظری
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
♨️
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات حلال
🍁 حـــراج عیدانـه 🍁 👆
😍 فقط با 35هزار #روسری بخر 😍
نماد اعتماد 👈 40هزار مشتری ثابت 💞
🎖 ــــــــــ #مزایای خرید از ما ــــــــــ ↘️
ارسال رایگان و تحویل درب منزل 🏠
✅ ضمانت تعویض کالا ♻️
هدیه متبرک از حرم امام رضا(ع)🕌
https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee
https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee
🎁 هدیه ویژه برای خرید اولیها 😍👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
بانوان عزیز ؛ تخفیف عید رسید👇
امروز روز #تــخـفــیـفــــه😍از خرید جا نمونی🏃♂🏃♀
🔴بزن رو کلمه OFF تا تخفیفها رو ببینی 👀 ↙️ ↙️
🔴🔴🔴 🔴🔴🔴 🔴🔴🔴
🔴 🔴 🔴 🔴
🔴 🔴 🔴🔴🔴 🔴🔴🔴
🔴 🔴 🔴 🔴
🔴🔴🔴 🔴 🔴
مرکز پخش محصولات حجاب در شرق کشور 👀↙️
https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پندآموز⚜
🔹توبه سر دسته راهزنان🔹
✍یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد» آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».
گفتم: « رئیس شما كجا است ». گفت: « پشت این كوه جایگاه او است » لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: « این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم » من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ ». گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ». و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت: « مرا می شناسی؟ »گفتم: « آری! » گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كردهام »
📚كتاب پاداشها و كیفرها
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ😍
🎥 کلیپ تکان دهنده استاد هاشمی نژاد در مورد انباشته شدن گناهان در قیامت
😱در مورد نگاه کردن به نامحرم،غیبت کردن ، تهمت زدن،..
⚠️حتما ببینید
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#داستان
🌺مراقب چشم های خود باشید🌺
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است.
وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند.
وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم.
چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند
. حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.
حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست.
مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری.
👈حکیم گفت: مراقب چشمانت باش.
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
🆔 @Alnafs_almotmaenah
♦️مشاوره مذهبی انلاین رایگان☝️
♦️مشاوره مذهبی تلفنی باهزینه☝️
🌟کانال اختصاصی آیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
#مولایمن
🍂بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود...
🍂از آمد و رفت فتنهها دلتنگیم
ای جلوۀ حق! بیا که باطل برود...
العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#امام_زمان عج
💠 آثار عجیب زیارت امام رضا (ع) در قیامت
✍ حضرت آیت الله شیخ مرتضای حائری یزدی که عاشق امام رضا (ع) بود می فرمود: ما چهارده معصوم را در امام رضا خلاصه کرده ایم. ایشان زیاد به زیارت می رفت و باز می فرمود: هر کس در قیامت ذخیره ای دارد و ذخيره من زیارت هم امام رضا (ع) است. حدود هفتاد بار به زیارت حضرت رفته بود.
با مرحوم آیت الله مرعشی نجفی قراری گذاشته بودند که هر که از دنیا رفت، دیگری را از احوال آن طرف باخبر کند. آقای حائری زودتر مرحوم می شود. آیت الله مرعشی او را در خواب می بیند و می پرسد: چه خبر؟ آقای حائری می گوید: وقتی مُردم، دو ملک برای سؤال آمدند. ناگهان از پشت سر صدایی شنیدم که می گفت: نترس نترس. با این صدا خوف من كم شد. با نزدیک شدن صاحب صدا، آن دو ملک رفتند و ترس من هم به کلی زائل شد. صاحب صدا که بسیار زیبا و نورانی بود، نزدیک آمد و فرمود: ترسیدی؟ گفتم: آقا تا به حال این قدر نترسیده بودم. فرمود: دیگر با تو کاری ندارند. پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: این یک بار بازدید زیارت من بود، شصت و نه بار دیگر هم می آیم. فهمیدم امام رضا (ع) بودند که محبت شان از همین هنگام ورود به عالم برزخ شامل حالم شد.
📚 از احتضار تا عالم قبر
•✾#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#پند
#ﺁﻧﻜﺲ_ﻛه_ﻣﺼﻴﺒﺖ_ﺩﻳﺪ_ﻗﺪﺭ_ﻋﺎﻓﻴﺖ_ﺭﺍ_میدﺍﻧﺪ
💞ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻰ ﺑﺎ ﻧﻮﻛﺮﺵ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻰ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺳﻔﺮ ﻛﻨﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻧﻮﻛﺮ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺭﻧﺠﻬﺎﻯ ﺩﺭﻳﺎﻧﻮﺭﺩﻯ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﻯ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻰ ﺗﺎﺑﻰ ﻛﺮﺩ، ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ، ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﻰ ﺍﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩ، ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﭼﺎﺭﻩ ﺟﻮﻳﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻜﻴﻤﻰ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ( (ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﻫﻰ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻳﻘﻰ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ) ) ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻰ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻟﻄﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻯ. ﺣﻜﻴﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﻧﻮﻛﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﻧﺪ. ﺷﺎﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﺭ ﻛﺮﺩ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺍﻓﻜﻨﺪﻧﺪ. ﺍﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﻏﻮﻃﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻴﺪ! ﻣﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻴﺪ! ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﺸﺘﻰ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻰ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﮕﻔﺖ. ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﻜﻴﻢ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ( (ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻏﻠﺎﻡ ﮔﺮﺩﻳﺪ؟ ) ) ﺣﻜﻴﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ( (ﺍﻭ ﺍﻭﻝ ﺭﻧﺞ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭽﺸﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﺪﺭ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﻛﺸﺘﻰ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻛﺲ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﮔﺮﺩﺩ. ) )
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✅ فقط برای خدا کار کنید
🌼 شیخ رجبعلی خیاط(ره):
روزی جوانی را در عالم برزخ ديدم كه به من میگفت وقتی اينجا آمديد میفهميد هر نفسی كه به غير ياد خدا [و برای غیر خدا] كشيديد، ضرر كرديد. كار برای خدا بكنيد. قيمت شما همان است كه میخواهيد. اگر خدا را بخواهيد، قيمتتان خداست و اگر دنيا و خودخواهی را بخواهيد همان مقدار.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#داستانک
✅ برای خداوند فرقی ندارد.🍃
🔹حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید ،بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .🍃
🔹 روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد .به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند .🍃
🔹حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد ،
گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .🍃
🔹همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند .حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ مرد بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید.🍃
🔹حاکم گفت :
آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟
مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت . 🍃
🔹حاکم گفت:
بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم ، و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود ، دوستت گفت:
🌸 خدایا به حق این باران رحمتت ، مرا حاکم نیشابور کن ؛و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل ! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده ...
آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟🍃
🔹یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد .
🔹حاکم گفت :
این هم قاطر و پالانی که می خواستی .
این کشیده هم ، تلافی همان کشیده ای که به من زدی .🍃
🔹فقط می خواستم بدانی که برای خداوند ، دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد .. فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد...
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴 اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما عرضه میشود.
🔵 یکی از همراهان امام رضا علیهالسلام به نام موسى بن سیار نقل می کند:
🔹در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم که وارد كوچههاى طوس شدیم.
سر و صدایى شنیدم و به دنبال آن صدا حرکت کردیم. دیدیم جنازهاى است (مردم آماده تشییع اویند).
🔸همین كه چشممان به جنازه افتاد دیدم حضرت رضا علیهالسّلام پا از ركاب خارج نمود و پیاده شد و رفت به طرف آن جنازه، آن را بلند كرد و به خود چسباند و بعد به من فرمود:
موسى بن سیار!
"مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ وَلِيٍّ مِنْ أَوْلِيَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ عَلَيْهِ"
🔹️هر كس در تشییع جنازه یكى از دوستان ما شرکت کند چنان گناهانش می ریزد که گویا تازه از مادر متولد شده و گناهى برایش نمیماند.
🔸️به دنبال جنازه حرکت کردیم تا اینکه جنازه را كنار قبر گذاشتند. امام علیهالسّلام جلو رفت و با شکافتن حلقه مردم خود را به جنازه رساند. دست روى سینهاش گذاشت و سپس فرمود: فلان بن فلان، تو را به بهشت بشارت می دهم؛ از این لحظه به بعد دیگر ترسى بر تو نیست.
🔹️موسی بن سیار راوی این روایت میگوید عرض كردم: فدایت شوم مگر شما این مرد را می شناسید؟! فرمود: به خدا قسم تا به حال به این منطقه پا نگذاشته بودم.
🔸️سپس فرمود:
"يَا مُوسَى بْنَ سَيَّارٍ
أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَيْنَا أَعْمَالُ شِيعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا كَانَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهَ تَعَالَى الصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا اللَّهَ الشُّكْرَ لِصَاحِبِه".
🔹️ای موسى! مگر نمیدانى که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما ائمه عرضه میشود؟ هر كوتاهى كه داشته باشند از خدا درخواست می كنیم تا از آن چشم پوشى نماید و هر کس که كار نیك داشته باشند از پروردگار تقاضا می كنیم تا او را مورد عنایت قرار دهد.
📚 بحار الانوار ج ۴۹ ص ۹۸
🌕 مهربانی و محبت امامان معصوم علیهم السلام به شیعیانشان قابل توصیف نیست و امام زمان علیه السلام نیز همانند جد بزرگوارشان حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام عنایات ویژه ای به شیعیانش دارند.
#امام_زمان
✅زیبایی انسان درچیست؟
✍روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند:
استاد زیبایی انسان در چیست؟
حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید اولی از طلا درست شده است و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است ؛ شما کدام را میخورید ؟ شاگردان جواب دادند : کاسه گلی را ... حکیم گفت : آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درونش واخلاقش است . باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ...
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :
‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘
یک دفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود .
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :
‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
همسرم جواب داد :
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌹داستانی ازحضرت ابراهیم(ع)🌹
☀️روزی حضرت ابراهیم مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت . از او خواست که با او غذابخورد.
🌱هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم از او دلگیر شد. پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت .
✨وحی آمد که ای ابراهیم ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر. ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدایی به این بزرگواری ایمان آورد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی یکی از دوستانم نقل میکرد: در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینام خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود، پیکان فرسودهای بود که عمر خودش را کرده بود.
در کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد تا کمکم کند. پیرمردی از میان باغها رسید و گفت: «بنشین تا ماشین را هُل بدهم.» اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. در بین راه حرف خیلی زیبایی زد، گفت: «چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.»
گفت: «من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغاش را جدا پرداخت میکنم. هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم. یک پنجم محصولات را در روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.»
✨📖✨ و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ (39 - سبأ)
⚡و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
#پندانه
✍ همنشینی اثر دارد
زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود. چون همنشینی اثر دارد.
ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم. اگر کنار افرادی روشن بنشینیم که گرما و حرارت دارند، مثل آنها نور و حرارت و گرما پیدا میکنیم.
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.
«غرور» هديه شيطان است و «دوست داشتن» هديه خداست.
چه زشت و قبیح است وقتی هديه شيطان را به رخ هم میكشيم و هديه خداوند را از يكديگر پنهان میكنيم.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
مداحی آنلاین - مکاشفه آقا نجفی قوچانی در کربلا - استاد رفیعی.mp3
965.9K
♨️مکاشفه آقا نجفی قوچانی در کربلا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
💢شهیدی که آوازه مقام معنویش به آمریکا رسید/👇👇👇
#شهید_تورجی_زاده
برادر شهید تورجی زاده بیان میدارد که: 👇👇👇
🔰 برادرم انسان با اخلاص و با معنویتی بود که در زمینه مسائل معنوی اهتمام ویژهای داشت، همانطور که اکثر رزمندگان در آن دوران این چنین بودند.
🔰 بعد از شهادت برادرم به طور ناخواسته و بدون آنکه تبلیغی صورت گیرد، بسیاری از افراد برای توسل به این شهید گرایش پیدا کردند و برای حاجت گرفتن بر سر مزار او حاضر میشدند👌 و به مرور شاهد آن بودیم که نام این شهید بعد از شهادت شهرت بیشتری یافت و وسعت گرفت، بدون اینکه خانواده این شهید هیچ گونه دخالتی داشته باشند.
🔰وی خاطرنشان کرد: این روند به شکلی ادامه پیدا کرد که در حال حاضر خود ما هم برای ملاقات مزار این شهید گاهاً به فاصله 3 تا 4 قبر آن طرفتر میایستیم و فاتحه میخوانیم.
🔰 وقتی مردم برای توسل از شهرهای مختلف ایران به مزار این شهید میآیند
🔰رفتهرفته نام این شهید در کل کشور شهرت یافت و افراد زیادی از شهرهای مختلفی همچون آمل، شیراز، مشهد و... به اصفهان و حتی به منزل ما میآیند و از مادر شهید طلب دعا میکنند؛
🔰 در برخی موارد افرادی از شهرهای مختلف میآیند، نذر میکنند، حاجت میگیرند و به شهر خود بازمیگردند؛ بعضاً میگویند که فلان دوست یا آشنا این شهید را به ما معرفی کرده و ما به همین خاطر به اصفهان سفر کردیم.
🔰 این گونه موارد تا جایی پیش رفت که کار را به فراتر از مرزها کشاند؛ در همین تابستان گذشته یک خانم پزشک ایرانیالاصل که حدود 40 سال مقیم کشور آمریکا بوده با ما تماس گرفت و گفت میخواهد به ملاقات خانواده شهید تورجیزاده بیاید.
🔰 این خانم مسؤولیت امور مسلمانان یکی از ایالات آمریکا را بر عهده داشت و گفت «من نام #شهید_تورجیزاده را شنیدهام، بر سر مزار او رفتهام و حتی یک تسبیح متبرک از مزار این شهید به محل اقامت خود در آمریکا بردهام و با آن ذکر میگویم؛
🔰 یکی از دوستان پزشک من در آمریکا به بیماری سرطان مبتلا شد به گونهای که دیگر هیچ راهی برای بهبود بیماری خود نداشت، به او گفتم #توسلی_به_شهید_تورجیزاده کن؛ این خانم به شهدا توسل کرد و از جانب خداوند شفا یافت و اکنون به زندگی خود ادامه میدهد».😇
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏